شهروند واژه ای است که عموما در مقابل مفهوم روستایی قرار گرفته و در یک تعریف ساده به زیست افراد در محیط شهری محدود می شود. با این تعریف شهر نیز ابعاد گوناگونی یافته و صرفا نمی توان گذر از مرز و حد نصاب جمعیت را مبنای تغییر محیط های روستایی به شهر دانست.
شهروندی مفهومی است که فیلسوفان بزرگ عصر باستان نیز به ان اشاره داشته و تعاریفی برای آن ارائه داده اند، از این جمله می توان به آرمان شهر افلاطون و ارسطو و نقش شهروند در آن اشاره کرد.این مفهوم تا به امروز جایگاه بحث و اختلاف نظرهای بسیاری است.
به سادگی می توان دریافت آنچه مفهوم شهروندی را از تابعیت و شهرنشینی متمایز می کند؛ احساس تعلق و در نتیجه حضور فعالانه افراد در امور مربوط به خود و سایر شهروندان و ارتباطش با دولت و تصمیم گیران است. بنابراین شهروندان از حقوقی برخوردارند و تکالیفی نیز دارند. با این تعریف شهروند فردی است که خود را مسئول دانسته و همچنین مطالباتی دارد که از آن اگاه است. همچنین شهروند باید بتواند ارتباط صحیحی با سایرین بر قرار کرده و در اجتماع حضور یابد.
باید گفت انچه چالش بر انگیز است، رفتارهای فردگرایانه دنیای امروز به خصوص در شهرهای مدرن از یک سو و اجتماعات و رفتارهای جمعی قابل توجه در مکان های روستایی از سوی دیگر است.این ابهام این سوال را ایجاد می کند! شهروند واقعی کدام است؟ آنکه در حصار فردیت خود زندگی کرده و گاها همسایه های اطراف خود را نیز نمی شناسد و خبری از مباحث مهم روز ندارد و یا فردی که در محیط روستایی با تشکیل اجتماعات و به صورت فعالانه احساس تعلق ویژه ای به اجتماع کوچک خود دارد؟
پاسخ به این سوال در پذیرش یکی از تعاریف و رویکرد های موجود متفاوت از شهروندی باز می گردد. دو رویکرد جمهوری خواهانه و لیبرال! دو مفهوم بر یک نظام مشترک حق و تکلیف استوارند اما در ماهیت یکی فردگرا و دیگری جمع گراست.در مفهوم لیبرال انسان به مثابه جانوری اقتصادی است که با عقلانیت حاکم به دنبال رفع نیازهای شخصی اقتصادی است و رفع نیازها و منافع خود است. شهروند لیبرال خود مختار است و با وجود وظائفی که دارد از مشارکت سیاسی معاف است.
شهروند جمهوری گرا اما موجودی اجتماعی است. این شهروند فعال است و به ﺣﻘﻮق ﺷﻬﺮوﻧﺪي ﺑﻪ ﺗﻨﻮع و ﺗﻌﺪد ﻓﺮﻫﻨگﻲ و ﺗﺄﺛﻴﺮ آن ﺑﺮﻣﺤﺘﻮا و ﺣﺪود و ﺛﻐﻮر ﻧﻈﺎم ﺣﻖ و ﺗﻜﻠﻴﻒ، ﺗﻮﺟﻪ ﺑﺴﻴﺎر دارد.او جامعه گرا و مشارکت گراست.
با این تعاریف متفاوت باید سیر شکل گیری شهروندی را مجدد بازنگری کرده و روشن سازیم کدام شهروند می تواند موضوعات وچالش های پیش روی دنیای مدرن را راهبری کند؟باید گفت گاها فردی که در محیطی روستایی زیست میکند نیز شهروند محسوب شده و در مواردی افراد مقیم در شهرهای بزرگ نیز نمیتوانند عنوان شهروند بگیرند. با پیشرفت ارتباطات و لزوم بهره گیری از ابزارهای دنیای مدرن باید جایگاه شهروند را به عنوان یکی از اساسی ترین بخش های شهرهای هوشمند بشناسیم و تبیین کنیم؛ چرا که شهروند امروزی میبایست هوشمند بوده و برای نجات خویش از فرد گرایی ناگزیر دنیای مدرن در راستای ارتباطات موثر گام بردارد.