سرمربی ایرانی تیم ملی فوتسال افغانستان: از شادی ملت خوب افغانستان خوشحال هستم ویدئو | شادی مردم هرات پس از راهیابی تیم ملی فوتسال افغانستان به جام جهانی ویدئو | هیجان گزارشگر افغانستانی پس از صعود تیم ملی فوتسال کشورش به جام جهانی نتیجه و ویدیو خلاصه بازی فوتسال افغانستان و قرقیزستان (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) شگفتی سازی افغانستان با هدایت مربیان ایرانی | تیم ملی فوتسال افغانستان به جام جهانی صعود کرد مشهد خانه فوتسال افغانستان مرتضایی: آسیا باید باور کند که در فوتسال قدرتی به‌نام افغانستان وجود دارد پخش زنده بازی افغانستان و قرقیزستان انتخابی جام جهانی ۲۰۲۴ (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین شناسایی خانواده شهید نسیم افغانی از طریق DNA توسط بنیاد شهید آخرین وضعیت آب و هوا در ولایت‌های افغانستان (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) عیادت رئیسی از بیماران افغانستانی در بازدید از بیمارستان شهدای یافت‌آباد + عکس معاون وزارت خارجه آمریکا برای گفتگو درباره افغانستان به قطر و پاکستان سفر می‌کند تاریخ و ساعت بازی تیم ملی فوتسال افغانستان و قرقیزستان انتخابی جام جهانی فوتسال ۲۰۲۴ روز‌های فارسی فوتسال آسیا قرقیزستان حریف بعدی افغانستان در مقدماتی جام جهانی فوتسال شد نتیجه و ویدیو خلاصه بازی فوتسال افغانستان و عراق (۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) افغانستان با پیروزی در برابر عراق برای صعود به جام جهانی امیدوار ماند طالبان: سه کشور همسایه زمینه حضور داعش را در منطقه فراهم کرده‌اند پخش زنده بازی افغانستان و عراق انتخابی جام جهانی ۲۰۲۴ (۷ اردیبهشت ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین معلمی در حاشیه | گفت‌وگو با فاطمه سجادی مدیر مدرسه خودگردان هدایت
سرخط خبرها

نگاهی به زندگی و آثار «رهنورد زریاب» در سومین سالگرد درگذشت او

  • کد خبر: ۱۹۹۷۵۸
  • ۲۱ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۶
نگاهی به زندگی و آثار «رهنورد زریاب» در سومین سالگرد درگذشت او
رهنورد زریاب بر قلّه ادبیات فارسی در افغانستان ایستاده است. هرچند کرونا او را از ما گرفت، اما آثار و کتاب‌های او می‌تواند چراغ راهی باشد برای دوست‌داران زبان و ادبیات فارسی.

به گزارش شهرآرانیوز، در شهر کتاب کابل که بنشینی و به کافه‌ایِ خانوم، چای سفارش دهی، می‌توانی راحت با لااقل بخشی از کتابخوان‌های این شهر حرف بزنی. با اهل ادبیات هرات و مزار و ... هم که در فضای مجازی گپ بزنی، می‌بینی شاعران و نویسنده‌های ایرانی را می‌شناسند. از اغلبشان کتابی خوانده‌اند و با شوق درباره‌شان حرف می‌زنند.

باکتاب‌خوان‌های ایران، اما اگر حرف بزنی اغلبشان از نویسندگان کشور همسایه چیزی نخوانده‌اند و شناختشان - اگر شناختی در کار باشد- محدود می‌شود به شاعران و نویسندگان افغانستانی‌ای که در ایران زندگی و کتاب منتشر کرده‌اند.

به همین دلیل هم عادی است که نام محمداعظم رهنورد زریاب، نویسنده پیشکسوت و برجسته افغانستان پس از ابتلا به کرونا و مرگش به گوش بخش عمده‌ای از کتاب‌خوانان ایران برسد. او خودش را متأثر از نویسندگان ایرانی، چون صادق هدایت، صادق چوبک، جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، احمد محمود و حتی محمد حجازی می‌داند و بر این نکته هم بار‌ها تأکید می‌کند.

جالب‌تر اینکه زنده‌یاد زریاب در ایران برنده جایزه جلال آل‌احمد هم شده و از سوی نشریه بخارا نیز برای او بزرگداشتی برگزار شده بود، اما با این همه، مخاطب ایرانی، غول ادبیات داستانی کشور همسایه را چندان نمی‌شناسد.

روزنامه‌نگارِ داستان‌نویسِ فرهنگ‌دان

رهنورد زریاب متولد کابل است، در انگلیس درس خوانده و در فرانسه زندگی می‌کرد که طالبان سقوط کرد. به وطن برگشت و تا آخر عمرش برای افغانستان تلاش کرد؛ بهبود فرهنگ آن و حفظ رؤیا‌ها و اسطوره‌های مردمانش در داستان‌هایش. به دلیل سابقه طولانی و مداوم در نوشتن به زبان فارسی و ایفای نقش در عرصه‌های روزنامه‌نگاری، ادبی و هنری افغانستان، به مرجعی بلامنازع در حوزه فرهنگ کشورش تبدیل شده بود.

او همچنین مدتی رئیس انجمن نویسندگان افغانستان و سال‌ها بعد مشاور وزیر فرهنگ و اطلاعات افغانستان بود. اما آنچه در نوشته‌های زریاب توجه بسیاری را به خود جلب می‌کرد آشنایی کامل او با فرهنگ کشور‌های پیرامونش بود؛ نکته‌ای که می‌توان گفت در ایران کمتر درباره نویسنده‌ای صدق می‌کند و ما شناخت چندانی از همسایه‌هایمان نداریم.

زریاب، فرهنگ و ادبیات ایران را می‌شناسد و هند را هم. از این روست که وقتی تصمیم می‌گیرد به تأثیر از «بوف کور» ایرانی داستانی بنویسد، آن را علاوه‌بر فرهنگ افغانستان به فضای زیستی هند - که در افغانستان میان مردم نفوذ و علاقه‌مندان بسیار دارد- هم گره می‌زند و جادویی از رنگ و صدا را در «گلنار و آیینه» می‌آفریند. فضایی که مخاطب خود را سخت مسحور می‌کند و گویی نمونه ایرانی خود را با رنگ و بویی بومی از نو می‌نویسد.

نسل نوی افغانستان که پس از سقوط حاکمیت طالبان با تهاجم آمریکا و روی کار آمدن دولت جدید، ظهور کردند، رهنورد زریاب را از طریق همین «گلنار و آیینه» شناختند و شیفته‌اش شدند. این کتاب رمانی است با نثری ساده، شسته و رفته با عنصر تکرار که یک داستان عاشقانه و در جا‌هایی خیال‌انگیز از کابل قدیم را روایت می‌کند. این رمان در کابل در فاصله چند سال به چاپ چهارم و پنجم رسید. اتفاقی که در فضای ادبی افغانستان جنگ‌زده بسیار نادر بود.

هرچند رهنورد زریاب عرصه‌های مختلف ادبی را تجربه کرد، اما یکی از ویژگی‌های اصلی او، نقشی است که در داستان‌کوتاه‌نویسی کشورش داشت. آدم‌های داستان‌هایش همه از جامعه‌اش هستند. از مدیر روزنامه تا دانشمند و روستایی و طیف‌های مختلف یک جامعه.

داستان‌ها، شهر طلسم‌شده، مردی که سایه‌اش ترکش کرد، دزد اسب، باران می‌بارید، سگ و تفنگ، مار‌های زیر درختان سنجد، گلنار و آیینه، چارگرد قلا گشتم، شورشی که آدمی زاده‌گکان و جان‌ورکان برپا کردند، کاکه شش‌پر و دختر شاه پریان، درویش پنجم و سکه‌ای که سلیمان یافت رمان‌ها و داستان‌های منتشرشده این نویسنده‌اند. او آثار پژوهشی و طنز هم دارد.... «و شیخ گفت» هم دربردارنده داستایت‌ها یعنی داستان-حکایت‌های اوست. «زن بدخشانی» هم رمان اوست که با مرگش ناتمام باقی ماند.

زیر پوست افغانستان

اگر گشتی در فضای مجازی بزنید و نظرات کاربران افغانستانی را درباره این نویسنده بخوانید، کمی متحیر خواهید شد، مثل همه مردان بزرگ، اظهار نظر‌های متناقضی درباره‌اش خواهید خواند و تا خودتان نروید سراغ او و آثارش نمی‌توانید قضاوت کنید که بالاخره نویسنده‌ای بزرگ است یا میان‌مایه‌ای که با تبلیغ بزرگ شده و دشمن زبان فارسی است یا حافظ آن. دعوا‌ها از زمانی که زریاب در قید حیات بود، شروع شد و در روز‌های پس از مرگش به اوج رسید.

اما آنچه تقریباً همه نویسندگان و منتقدان ادبی بر آن اتفاق نظر دارند، اصرار و تعصب رهنورد زریاب بر «فارسی نوشتن» است. این تأکید و پافشاری بر زبان فارسی او را به مقام «پاسداری از زبان فارسی» در کشوری رسانده بود که علاوه‌بر وجود زبان‌های محلی دیگر، در معرض هجوم زبان‌های خارجی قرار داشته است. از نظر او فارسی، «یک زبان» بود و تعلق به ملّت خاصی نداشت. فقط فارسی نوشتن برای این نویسنده اهمیت نداشت، بلکه «درست‌نویسی» هم مهم بود. به همین دلیل، علاوه‌بر تلاش برای پاکیزه‌نویسی در آثار خود، در زمینه ویراستاری و واژه‌گزینی و نشر قواعد درست‌نویسی برای دیگران نیز فعال بود. فعالیت‌های او در رسانه‌های افغانستان و تأثیرگذاری او بر دولت این کشور برای درست‌نویسی و واژه‌گزینی شاهد این مدعاست.

شیوه داستان‌نویسی او هرچند در شرایط افغانستان پس از شکست طالبان اتفاق مهمی است، اما باید گفت در عمل در میان نویسندگان نسل‌های بعدتر چهره‌های توانمندتر از زریاب بسیارند و «گلنار و آیینه» که ذکرش هم رفت، درخشان‌ترین اثر اوست. در نوشته‌های زریاب با همه خصایص خوبی که ذکرش رفت رگه‌هایی از کهنگی و به‌روزنشدن هم هست که نسل‌های بعدتر تصحیحش کرده‌اند، اما او را نویسنده بدی دانستن هم منصفانه نیست. او در هر صورت حافظ بخش مهمی از فرهنگ افغانستان است و در داستان‌هایش تلاش می‌کند برای حفظ روایت‌ها و داستان‌های زادگاه و کشورش. نکته مهم دیگر را در این دعوا‌ها باید در سخنان گروهی دانست که می‌گفتند مهم نیست زریاب نویسنده خوبی بوده یا نه، مهم این است که اهل فرهنگ در کابل تکیه‌گاه بزرگی را از دست داده‌اند. مردی دیگر نیست که همیشه در خانه‌اش به روی اهالی فرهنگ و هنر باز بوده و در خوشی و ناخوشی لبخندش بر لب.

فارسی برای رهنورد زریاب مرز جغرافیایی نداشت، بلکه خود یک سرزمین فراگیر بود با یک روح بزرگ: «در دهه ۳۰ خورشیدی، شماری از پژوهشگران افغانستان که به گونه‌ای از آرکاییک علاقه‌مند بودند، دریافتند که این زبان را در گذشته «دری» گفته‌اند و بهتر است این واژه را جانشین لفظ «پارسی» کنند، همچنان که فردوسی نیز از لفظ دری درباره این زبان بهره گرفته است. آنچه مهم است، روح زبان فارسی است. ما باید این روح را تجلیل کنیم و از این روح بزرگ الهام بگیریم. بدون شک فرق‌هایی بین زبان ما در ایران، افغانستان و تاجیکستان وجود دارد که همه این‌ها تفاوت در لهجه‌هاست و تفاوت در زبان محسوب نمی‌شود.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->