هما سعادتمند - رعنا دانشور صالحی پیش از آنکه برای گرفتن دکتری تاریخ و مرمت در رشته معماری به ایتالیا برود، روزها و شبهای بسیاری را در بافت تاریخی شهر قدم زده و خانههایی که یادگار سناباد قدیم بوده را به چشم میدیده است اما هیچگاه فرصت تحقیق و پژوهش درباره آنها را پیدا نمیکند. سال 2016 میلادی، او در رم ایتالیا وقتی در جستوجوی موضوعی برای پایاننامه دکترای خود است یاد کوچههای مشهد و خانههای باقیمانده از قدیم آن میافتد و تصمیم میگیرد برای پژوهش و مطالعه درباره آنها به زادگاهش بازگردد. او این موضوع را با اساتیدش در دانشگاه ساپینزای رم مطرح میکند و تأیید آنان برای انجام این مطالعه، خانههای تاریخی مشهد را موضوع پایاننامه دکتری رعنا دانشور صالحی قرار میدهد.او به مشهد میآید و موضوع پژوهش را با مهندس هدایت گواهی که پیش از این توانسته بوده است «جایزه بینالمللی آسیاپاسفیک» را به خاطر ترمیم و بازسازی خانه داروغه از آن خود کند، در میان میگذارد. گواهی که پیش از این پژوهشهایی درباره احتمالا وجود خانههایی با قدمت دوره زند وافشار در مشهد را انجام داده، دانشور را به همکاری و همیاری در این پروژه دعوتمیکند و خود نیزوظیفه استاد مشاوری خانم دانشور در دانشگاه ایتالیا را بر عهده میگیرد. همکاری ایندو در ادامه منجر به کشف 5 خانه تاریخی در مشهد میشود که به اشتباه قدمت آنان را قاجاری نوشته بودهاند. متأسفانه در طی این سالها 4خانه از این تعداد ویران میشود و اکنون تنها یک خانه (خانه تهرانی) در مشهد باقی مانده که متعلق به دوره «افشاریه-زندیه» در مشهد و به احتساب قدمتش، قدیمیترین خانه شهر است؛ خانهای که متأسفانه در آستانه تخریب قرار گرفته است اما او و تیم همراهش سعی دارند آن را از خطر ویرانی نجات دهند. گزارش پیشرو گفتوگو با ایندو و شنیدن داستانِ کشف خانههای «افشاریه-زندیه» در مشهد است.
از یک حدس به یقین رسیدم
مهندس هدایت گواهی که پژوهشگر و کارشناس مرمت آثار تاریخی و باستانی است درباره شروع کارش با دکتر رعنا دانشور صالحی که منجر به پیدا کردن5 خانه متعلق به دوره افشاریه و زندیه در شهر شده است، اینطور میگوید: در حقیقت آن سالهایی که در عمارت داروغه مشغول کار بودم به بنایی برخورد کردم که با بررسیهای اولیه به نظرم میرسید نباید مربوط به دوره قاجار باشد؛ این شد که به مرور وقتی در بافت تاریخی شهر قدم میزدم بناهای دیگری را هم با همان ویژگیهای معماری دیدم و درباره قدمت آنها شک کردم اما دربارهشان مطالعهای انجام ندادم. همه اینها بود تا زمانی که خانم دانشور از ایتالیا به ایران آمد و تصمیم گرفت برای تز دکتری معماری خود خانههای تاریخی مشهد را بررسی کند. وقتی موضوع احتمال وجود معماری دوره «افشاریه-زندیه» در بافت تاریخی مشهدآن هم پس از خرابی در سالهای اخیر را با او مطرح کردم، استقبال کردندوما با هم مطالعه درباره این موضوع را آغاز کردیم ، چون احساس میکردم مشهد به انجام چنین پژوهشی در بافت تاریخی خود نیاز دارد. البته این کار در ابتدا یک حدس بود که بعدها با مطالعه و کارشناسی بر روی تیپ و طرح بنا، اندازه آجرها، نوع طاقها و مؤلفههای دیگر به این یقین تبدیل شد.
گفتههای رعنا دانشور اما از پشت نیمکت دانشگاهی در ایتالیا شروع میشود: من دانشجوی دانشگاه ساپینزای ایتالیا بودم و برای پایاننامه دکتری باید 3 موضوع ارائه میکردم. به دنبال موضوع جذابی بودم که خاطرم آمد، سالها قبل وقتی در مشهد مشغول تحصیل در مقطع فوق لیسانس بودم، به یک بنای تاریخی در روستای چهاربرج برخوردم که بومیهای منطقه برایش افسانههای زیادی نقل میکردند. آنها معتقد بودند که این بنا یک زندان است اما من با تحقیقاتی که در همان زمان انجام دادم، تردید داشتم که این بنا یک زندان باشد، برای همین وقتی برای گرفتن دکتری به ایتالیا رفتم این موضوع را به عنوان یکی از موضوعات پایاننامه دکتری خودم مطرح کردم. خانههای تاریخی مشهد موضوع دومی بود که انتخاب شد؛ استاد راهنما از من خواست تا درباره موضوعات انتخابیام توضیح بدهم. خاطرم هست که وقتی به موضوع دوم رسیدم، گفتم این خانهها در معرض تخریب هستند، در حالیکه پژوهش درستی درباره آنها صورت نگرفته است. استاد راهنمای من وقتی این جمله را شنید گفت: «برو و فقط درباره خانههای تاریخی مطالعه و تحقیق کن. شاید اگر حالا به سراغ آنها نروی مدتی بعد خراب و تاریخ بخشی از شهر تو هم با آنان نابود شود اما درصورتیکه مطالعه شوند تو میتوانی در مدارک و اسناد مطالعاتیات آن بخش از تاریخ را حفظ کنی؛ تاریخی که به دلیل سهلانگاری کشف و حفظ نشده است.» پس از این در کمترین زمان ممکن دانشگاه با موضوع پایاننامه من موافقت کرد و دولت ایتالیا هم حاضر شد هزینه پژوهش مرا به عهده بگیرد. این در حالی بود که کشور خودم حتی یک ریال هم به من برای به پایان رساندن این پروژه کمک نکرد. روز نخستی که به ایران آمدم تنها میدانستم که قدمت خانه نیلی براساس شواهدی که در معماری آن وجود دارد، باید پیش از دوره قاجار باشد. تصمیم گرفتم در حین مطالعه و اثبات این موضوع شرایط حفظ آن را هم فراهم کنم. این موضوع را با آقای هدایت گواهی که در دوره فوق لیسانس هم کمکم کرده بود، مطرح کردم و شروع به کار کردیم. ما در طول این پروژه مطالعاتی توانستیم 4خانه دیگر را هم شناسایی کنیم که فقط یکی از آنها به ثبت ملی رسیده بود که قدمتش همبه اشتباه دوره قاجار نوشته شده بود در صورتی که همه آنها یادگار دوره «افشار و زند» بودند.
تاریخ زیر 4 لایه گچ
قرعه اولین پژوهش به نام خانه نیلی در پایینخیابان مشهد میافتد. اما از آنجا که بنای خانه نیلی خیلی فرسوده بوده، ایندو پژوهشگر و مرمتکار تصمیم میگیرند به سراغ مسئولان میراث فرهنگی بروند و از آنان بخواهند مقداری مصالح ساختمانی و یک کارگر در اختیارشان قرار دهند تا بتوانند بنا را برای انجام مطالعه تا حدودی محکم و ایمن کنند. آنها حتی با مالک بنا هم صحبت میکنند و یک پروسه از نامهنگاریهای اداری را هم پشت سر میگذارند اما این تلاشها در نهایت به سرانجام نمیرسد و گواهی و دانشور در همان بنای فرسوده و در حال فرو ریختن مشغول به کار میشوند.
هدایت گواهی بناهای دوره افشاریه-زندیه را ساده توصیف میکند و در توضیح ویژگی آنان میگوید: «ما در دوره زندیه و افشاریه با بناهایی روبهرو هستیم که درونگرایی دارند، یعنی ظاهر بنا خیرهکننده نیست و هنر معماری بیشتر در درون و داخل بنا یا فقط در اتاق شاهنشین خانه صرف شده است. شما در بناهای این دوره وارد یک اتاق کوچک میشوید و میبینید که از کف تا سقف و حتی داخل طاقچهها به طور کامل گچبری شده و باقی خانه ساده است؛ بناهای دوره قاجاری درست برعکس این است؛ این بناها برونگرایی دارند، برای همین نمای بیرونی آنان همیشه خیره کنندهتر و خوشآب و رنگتر از معماری داخلی خانه است.
ما چندین بار به خانه نیلی رفته بودیم اما این گچبریها را نمیدیدیم ولی من اطمینان داشتم که زیر گچ و رنگی که در طی بازسازیهای مختلف بر دیوارهایش نشسته است، نقشی از هنر معماری گذشته هست. مشغول به کار شدیم تا اینکه یک روز وقتی داشتیم جزءبهجزء بنا را بررسی میکردیم رگهای از آن را پیدا کردیم. من هیچوقت آن لحظه را فراموش نمیکنم. بررسی کردم و دیدم 4 لایه گچ و رنگ روی آن خورده است. برای همین خیلی سریع مراحل پاکسازی را آغاز کردیم و توانستیم با کنار زدن لایههای گچ و رنگ در نهایت به یک طرح گچبری شده بسیار ظریف از گل و مرغ برسیم.»
دانشور ادامه حرف را میگیرد و با هیجانی که مرور این خاطره در صدایش نمایان کرده است، توضیح میدهد: گچ روی دیوارها را پاک میکردیم و در زیر آن به گچبری ویژه و عظیمی برخوردیم که طرح گل و مرغ داشت؛ آنهم با تنها یک میلیمتر برجستگی. ما به این بسنده نکردیم و در ادامه من برای اطمینان و مشورت با استادان داخل ایران، از آنچه پیدا کرده بودیم، عکس گرفتم و آن را ازطریق ایمیل برای دکتر جوکار که از استادان معماری است و در دانشگاه اصفهان تدریس میکند و پژوهشهایی درباره معماری زندیه انجام داده است، فرستادم. وقتی عکسها را دید، گفت که بیتردید این نوع گل و مرغ گچبریشده متعلق به دوره زندیه است و برای اثبات این گفته، عکسهایی از گچبری یک خانه تاریخی در شیراز برایمان فرستاد که طرحش با آنچه در خانه نیلی پیدا کرده بودیم، مطابقت داشت.
هربار خودمان را به کلانتری محل معرفی میکردیم
خانه بیداری در نوغان، دومین خانهای است که گواهی و دانشور آن را بررسی میکنند. این خانه اما پس از مدت کوتاهی تخریب میشود و حالا تنها چند عکس و یک پژوهش از آن باقی مانده است . خانه تهرانی در انتهای بازارچه حضرتی،پلان اصلی خانه بلخاسب در پایینخیابان و خانه مشهور به افغانی در نزدیکی فلکه آب، 3 خانه بعدی هستند که مطالعات کاملی درباره قدمت آنان صورت گرفته است. متاسفانه از این مجموعه، 2خانه در طول پروسه مطالعاتیِ رعنا دانشور و هدایت گواهی تخریب شدهاند و 2 خانه دیگر صورت معماری دوره زندیه و افشاریه خود را از دست دادهاند؛ در نتیجه تنها خانهای که به صورت کامل باقی مانده است و هنوز نفس میکشد، خانه تهرانی است که حالوروز خوبی ندارد و بیم فروختنش هست.
دانشور و همراهش این پژوهش را بهآسانی به سرانجام نرساندهاند؛ برای همین هیچچیز به اندازه تخریب خانه تهرانی، نمیتواند خستگی را در جان و تن آنها ادامهدار کند: «شاید باورتان نشود اگر بگویم که ما این مطالعات را بهصورت مخفیانه انجام میدادیم؛ چون اگر متوجه میشدند، بیرونمان میکردند و دیگر به ما اجازه کار نمیدادند. ما برای اثبات اینکه این خانهها اندک یادگارهای دوره افشاریه و زندیه در مشهد هستند، سختیهای زیادی کشیدیم؛ بهعنوان مثال وقتی مشغول مطالعه در خانه بیداریِ محله نوغان بودیم، دستگیرمان کردند. خاطرم هست که مشغول متر کردن دیوار بودم که پلیس آمد و ما را گرفتند و به کلانتری بردند. گویا همسایهها مشکوک شده و شکایت کرده بودند. آنجا من خودم را معرفی کردم و وقتی میراث هویتم را تایید کرد، با گرفتن تعهد آزادمان کردند؛ برای همین در خانههای بعدی و مطالعاتمان، پیش از ورود به خانه، اول میرفتیم کلانتری محل و این را که قرار است چه کنیم، توضیح میدادیم و بعد میرفتیم سراغ کارمان.»
گچبریها خارج شد و کسی نفهمید
رعنا دانشور دو سالِ بعد، دستِ پر از آنچه به آن رسیده است، به ایتالیا برمیگردد تا پایاننامه خود را ارائه کند: «من پیش از رفتن به ایتالیا به دیدن حاجرضا جاودانی، قدیمیترین معمار مشهد که بخشی از بازار رضا را ساخته است، رفتم و ایشان هم نوع گچبریها و شیوه انجام آن را تایید کرد. همچنین برای اطمینان درباره قدمت بنا، کار آزمایشگاهی کردم؛ یعنی از 11نمونه مصالح ساختمانی مثل آجر، خشت، ملات، کاهگل، گچبری و رنگ اُخرایی روی گچ و ...نمونهبرداری کردم و ازآنجاکه متاسفانه ما در ایران چنین آزمایشگاه مجهزی برای اینکار نداریم، آنها را به ایتالیا بردم و در آنجا قدمتشان را بررسی کردم. خاطرم هست سهبار در فرودگاه مشهد و تهران جلویم را گرفتند و پرسیدند: «اینها چیست که خارج میکنید؟» و من ناچار میشدم هربار همهچیز را توضیح بدهم و بگویم که دلال عتیقه نیستم و اینها را دارم برای آزمایش میبرم و کارم پژوهش است؛ البته در ایتالیا برعکس ایران، استادانم از اینکه من به این راحتی توانسته بودم بخشی از گچبری یک خانه تاریخی را خارج کنم، بهشدت متعجب بودند؛ چون وقتی استاد راهنمای من در ایتالیا به دیگر استادان حاضر در جلسه دفاعم گفت که او اینها را از ایران آورده است، گمان کردند آنها را دزدیدهام اما من توضیح دادم که اگر اینها را خارج نمیکردم، همهشان در زیر آوار نابود میشدند. این بار تعجب آنان چندبرابر شد؛ چون باور نمیکردند مردم کشوری اینقدر دربرابر مسائل فرهنگی و هویتیشان بیتوجه باشند. من بعدها برخی از این گچبریها را که روی زمین افتاده بود، دوباره کدگذاری و جاسازی کردم.»
با این کشف برخی از نقاط تاریک تاریخ مشهد روشن میشود
گواهی در ادامه تاکید میکند که سوالهایی که پس از این تحقیق برای دیگر پژوهشگران پیش میآید، میتواند بسیاری از ناگفتههای تاریخی مشهد را بازگو کند: «بررسی و آزمایش در تیپولوژی، طراحیِ نما، پیمانه بنا و دیگر شواهد تایید میکرد که این بناها متعلق به دوره افشاریه و زندیه است. اثبات این مسئله از چند نظر اهمیت دارد. اینطور مطالعات پایهای پس از اینکه اثبات میشوند، خودش دریچههای زیادی را برای موضوعات و مطالعات بعدی باز میکند؛ بهعنوان مثال در طول این پژوهش، این سوال برای ما بهوجود آمد که معماری مشهد در این دوره چگونه بوده است. جالب است بدانید که بناهای دوره افشار و زند بهشدت بههم شباهت دارند و از اصولی با تفاوتهای جزئی پیروی میکردهاند. خانههای مطالعهشده در نقاط مختلف مشهد و با فاصله درخورتوجه از یکدیگر قرار دارند. که ثابت میکند ما در دوره افشار و زند یک نوع معماری یکدست یککاسه با بیشترین شکل محافظهکاری در ایجاد طرحهای جدید در مشهد داشتهایم. این موضوع، ما را به ترسیم شکل مشهد در آن دوره میرساند. این مسئله را وقتی کنار معماری دوره قاجار میگذاریم، میبینیم که بهناگهان اتفاق عجیب و شگرفی در خلاقیت، بیپروایی و جسارت در معماری و تزییناتِبناهای مسکونی مشهد رخ داده است. حالا سوال پیش میآید که چه اتفاقی رخ داده است که معماران و طراحان مشهدی به یکباره شروع میکنند به تغییر در سبک. جواب این دست سوالها درنهایت میشود روشنگری درباره بخشی از تاریخ ناگفته این شهر. جالب اینجاست که طبق مطالعات ما در این دوره، بناها همه دوجبههای هستند؛ یعنی در دوره قاجار یک جبهه افزایش پیدا میکند و این مسئله به خاطر تغییر کاربری رخ میدهد که باید باز هم درباره علل پیدایش آن نیز تحقیق شود.»
«نیلی» خراب شد و کسی کاری نکرد
او همچنین از تلاشهایشان برای حفظ این بناها میگوید: در مدتی که این مطالعات انجام میگرفت، خیلی از مسئولان خواستند که مطالعات و اسنادمان را دراختیار آنان قرار دهیم. ما هم در قبال این خواسته، پیشنهاد دادیم که از این بناها حفاظت و برای محکمکاری آن اقدام کنند و به آنها توضیح دادیم که این حداقل کاری است که شما میتوانید برای این یادگارهای ارزشمند انجام دهید. درنهایت مسئولان میراث نامه زدند و قبول کردند که من بهعنوان «ناظر بر پروژه حفاظتِ بنای نیلی» کار کنم اما با اینکه تاکید کرده بودیم هدفمان فقط حفظ خانه است، مالک رضایت نداد و در نهایت خانه خراب شد. این مسئله برای دیگر خانههای مورد مطالعه ماهم رخ داد.
درکنار گلایههایی که هدایت گواهی مطرح میکند، رعنا دانشور نیز با انتقاد از مالکان بناهای تاریخی، هر دو گروه را مسئول نابودی این بخش از تاریخ و هویت مشهد معرفی میکند: «من کاری ندارم که شهرداری یا میراث چه میکنند. من از مالکان گله دارم. صادقانه بگویم، ما برای مطالعه به یکی از همین خانههای تاریخی رفتیم. دیدم مالک خانه در بخشی از فضای خانه، بنایی کرده و انباری ساخته است. او اتاق و اُرُسی زیبای خانه را پر از پلاستیک کرده بود، حتی در معماری بنا دخلوتصرف کرده بود تا بتواند آن را به اتاقهای مجزا تفکیک کند و اجاره دهد، این درحالی بود که مالک خانه یادشده هیچ نیاز مالی نداشت و فقط طمع بیشترخواهی سبب شده بود تا چنین گنجی را به تلی از ویرانه تبدیل کند. چرا مالکان دربرابر این گونه بناها عرقی ندارند؟ من معتقدم بخش اعظم این موضوع به فرهنگ ما بازمیگردد و ربطی به نبود حمایت ازسوی سازمانهای مختلف ندارد.»
نتوانستیم توریستها را به دیدار شهر علاقهمند کنیم
گواهی نیز میگوید: درست است که در شهرهایی مثل یزد و اصفهان حس ملیگرایی قویتر است اما دلیل مهمی که توانسته است بافت این شهرها را حفظ کند، پول است؛ یعنی پس از اینکه توریستها وارد این شهرها شدند و برای دیدن بافت تاریخی آن پول خرج کردند، مردم هم به حفظ آن مشتاق شدند. شاید یکی از دلایلی که ما نتوانستهایم بافت تاریخی شهرمان را حفظ کنیم، این باشد که یاد نگرفتهایم که چگونه گردشگرهای مشهد را به دیدار شهر علاقهمند کنیم. مشهد شهر رفتوآمد است و در آن همهچیز حول محور زیارت میچرخد. درواقع ما قدر استفاده از این امتیاز و ظرفیت را ندانسته و این هنر را نداشتهایم که علاوهبر بعد زیارتی مشهد از ظرفیت تاریخی آن هم درآمدسازی کنیم. ما هنوز درباره خیلی چیزها به نتیجه درستی نرسیدهایم؛ بهعنوان مثال ما آمدیم خانه داروغه را مرمت کردیم اما کاربری آن را تا ساختمان اداری بودن تغییر دادیم، درصورتیکه میشد از آن به نفع شهر پول درآورد.
این کارشناس و پژوهشگر آثار تاریخی با بیان اینکه نَفَس خانههای تاریخی در مشهد به شماره افتاده است، نبود مطالعه جامع درباره این خانهها و شناسایی نشدن آنها را یکی از دلایل این امر میداند و میگوید: اگر این مطالعات زودتر انجام میشد و تشکلهای حمایتی پای کار میآمدند، قطعا ما میتوانستیم این بناها را حفظ کنیم. ما میگوییم که سازمان میراثفرهنگی بودجه ندارد؛ چیزی که خیلی میشنویم. ما دو نفر آدم توانستیم با اندکی هزینه، چنین کار مطالعاتی را انجام دهیم، چگونه است که یک سازمان با این همه کارمند و بودجه نمیتواند چنین کاری را انجام دهد؟
آنها در پایان مهمترین دغدغه خود را حفظ خانههای تاریخی به ویژه خانه تهرانی عنوان میکنند و میگویند:« زنگ خطر برای خانه تهرانی به صدا درآمده است. تو را به خدا یکی از مسئولان برود و از نزدیک وضعیت این خانه را ببیند تا بدانند چه میگوییم. تا دیر نشده کاری کنید. کارشناسان و افراد با دغدغه بسیاری هستند که با کمترین حمایت حاضرند برای حفظ این خانهها پیش قدم شوند. خانه تهرانی به عنوان قدیمیترین خانه این شهر، ارزشش را دارد که بماند و ماندگار شود.»
چندی پیش بخشی از خانه تهرانی فروریخت
قدیمیترین خانه مسکونی مشهد در آستانه تخریب قرار دارد. این را هدایت گواهی به ما میگوید و میافزاید:بیش از 20سال است که بناهای تاریخی شهر به نفع بازسازی بافتهای فرسوده پیرامون حرم تخریب میشوند، آنچنان که در سالهای اخیر تعداد انگشتشماری از آنها باقی مانده است. هدایت گواهی گفت: خانه تهرانی، قدیمیترین آنهاست که با مطالعات انجامگرفته، قدمتش به دوره افشاریه-زندیه میرسد، این در حالی است که عمر تمام خانههای تاریخی شهر در شناسنامههای میراثفرهنگی به دوره قاجار و پس از آن بازمیگردد. این کارشناس آثار تاریخی تاکید کرد:« متاسفانه در هفتههای اخیر شاهد تخریب بخشی از این بنای تاریخی بودیم در حالی که مسئولان میراث فرهنگی توجهی به این مسئله نداشتند. بیم آن میرود که این خانه نیز مانند باقی آثار نابود شده، به طور کامل تخریب شود و نتوان برای آن کاری کرد.»
خانههای پژوهش شده در طرح «گواهی» و «دانشور»
بناى تاریخى موسوم به «نیلى» بنایى است که در عین حفظ شاخصههاى دورهاى خود یعنی«افشاریه-زندیه» از نظر وسعت خرده پیمانه و بسیار کوچک بود. در هنگام مطالعه این بنا، جبهه و توده شاهنشین ایستا وکاملا قابل مرمت و احیا بود.
همچنین تزئینات ساده و زیباى بنا بهویژه تزئینات اتاق گچبرى و مهمانپذیر در شاهنشین بنا یکى از ویژگىهاى کمنظیر آن بود. علاوهبر این دیوارهاى اتاق تماما از کف تا سقف تزئینات گچبرى بسیار دقیق و ظریفى داشت که متاسفانه همه از بین رفتند؛ این بنا در پاییز سال ١٣٩٧ و بعد از تلاشهاى بسیار زیاد براى حفظش تخریب شد.
بناى تاریخى موسوم به «بیدارى» در محله تاریخى نوغان شناسایى و مورد مطالعه قرار گرفت و همچون دیگربناهاى تاریخى همدوره و شناسایى و مطالعهشده (برخلاف دوره تاریخى قاجار) از «تیپولوژى» مشخصی برخوردار بود. بنا در ابعاد درشت پیمانه بود و توده دومش به طورکامل تخریب شده بود و شواهدى از آن وجود نداشت، یکى از ویژگىهاى منحصربهفرد بنا وجود ساختار متفاوت و بىنظیرى از بادگیر در جبهه شاهنشین بنا بود که خوشبختانه کاملا مستندنگارى و نقشهبردارى شد. تزئینات زیباى گچبرى و چوب در این بنا نیز شاخص است، این بنا در شهریور ١٣٩٧ و کمى بعد از اتمام مطالعه به آوار تبدیل شد.
سه بناى تاریخى دیگر مطالعهشده مربوط به دوره «افشاریه-زندیه» واقع در بازار سرشور، خانه تاریخى بلخاسب در پایینخیابان و فلکه آب هرکدام بازماندگانى هرچند ناکامل از آن دوره اما ارزشمند هستند؛ بناى تاریخى بلخاسب، بازماندهاى کوچک است که یک ورودى و یک اتاق از آن معمارى را در دل خود دارد و بناى تاریخى فلکه آب نیز تنها سازه و ساختمانى از آن دوره است که در پوششى از نما و معمارى دوره قاجار حل شده است. امیدواریم با حفاظت، مرمت و احیاى خانه تاریخى «تهرانى» بهعنوان تنها نمونه کامل ابنیه آن دوره پراهمیت، بناهای بازمانده دیگر نیز حفظ شوند و تکمیلکننده خوبى برای یادگارهای تاریخی در مشهد باشند.
خانه تاریخى موسوم به «نوروزى» یا «تهرانى» تنها نمونه شاخص از دوره «افشاریه-زندیه» در شهر مشهد است که در محدوده پایینخیابان و راسته عباسقلىخان قرار دارد و همچنان ایستاست و قابلیت مرمت و احیا دارد. بناى تاریخى «تهرانى» تنها سرمایه، شاهد و سند کالبدى و تاریخى از ابنیه مسکونى و شیوه زندگى و هنر و معمارى در دوره «افشاریه-زندیه» مشهد است که تا پیش از این کاملا ناشناخته بود. این بنا در طرح آینده در محدوده تخریب است و از شاخصههاى آن، تزئینات چوب و اُرُسى منحصربهفرد و بسیار ارزشمند بناست. از دست دادن این بنا، نقطه پایان بافتهای تاریخى مشهد و ارزشهاى بسیار آن خواهد بود.
خانههای قدیمی مشهد، یادگار کدام دوران است؟
2 خانه
اوایل پهلوی اواخر قاجار
1 خانه
دوره اسلامی
8 خانه
اواخر قاجار
17 خانه
قاجار
33 خانه
پهلوی اول و دوم
تاریخ تخریب بناهای تاریخی مشهد:
1307 تا 1314
در این دوره بهدلیل ایجاد خیابان طبرسی و فردوسی(امام رضای فعلی) و فلکه حضرت، بسیاری از بازارها، گذرها و بناهای تاریخی شهر تخریب میشود.
1354 تا 1356
بیشترین تخریب بافت تاریخی شهر در طول این سالها(دوره ولیان) رخ داده است.
1382 تا 1384
بیشترین خانههای مشهد در طول این دو سال ثبت ملی شدهاند.
1374 تا هماکنون
بهدلیل اجرایی شدن طرح بازسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم، مشهد از سال1374 به بعد، شاهد تخریب خانههای تاریخی بسیاری بوده است.
کوچکترین خانه تاریخی مشهد
خانه سیدان با 100مترمربع وسعت که در مهر1397 تخریب شد.
تعداد خانههای غیرثبتی مشهد
بیش از 100خانه
قطاع2
بیشترین خانههای ثبت و حفظشده در این نقطه قرار دارد که شامل خیانهای طبرسی، کاشانی، بهجت و شیرازی میشود.
بزرگترین خانه تاریخی مشهد
کوزهکنانی با بیش از 2600مترمربع وسعت
قدیمیترین خانه ثبتشده
پلان راست خانه بَلخاسب که یادگار دوران زند و افشار است.
قطاع4
بیشترین خانههای تاریخی مشهد در این قطاع قرار گرفته است که شامل خیابان امامرضا(ع) تا خیابان نواب میشود.