یکی از موضوعاتی که در معارف دینی ما بسیار به آن پرداخته شده است، اهمیت زن و مادر و تأثیر چشمگیر او بر تربیت فرزندان و رشد انسانهای بزرگ است، تاجاییکه نقش مادر را بیشتر از پدر در این عرصه قلمداد کردهاند. امامخمینی (ره) میفرماید: «مادر خوب، بچه خوب تربیت میکند و خدای نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بیرون میآید؛ چون بچهها آن علاقهای که به مادر دارند، به هیچ کسی ندارند و در دامن مادر که هستند، تمام چیزهایی که دارند، آرزوهایی که دارند، خلاصه میشود در مادر و همهچیز را در مادر میبینند».
در احادیث ما از همان ابتدا بیان شده است که اگر فرزند صالح و نیکو میخواهید، با خانوادههای بااصالت و زنان عفیف ازدواج کنید؛ چنانکه امامصادق (ع) میفرمایند: «با خانوادهای شایسته و اصیل ازدواج کنید؛ زیرا ریشهها به نسل، سرایت میکند». امامرضا (ع) نیز میفرمایند: «خوشا به حال فردی که مادرش باعفت و پاکدامن است!».
همچنین یکی از عواملی که در شخصیت و تربیت فرزند بسیار مؤثر است، شیر مادر و لقمه حلالی است که درباره آن نیز دستورها و حکایتهای فراوانی وجود دارد. ملامحمدتقى مجلسى از علماى بزرگ اسلام است. وى در تربیت فرزندش، اهتمام فراوان داشت و به حرام و حلال، دقت فراوان نشان میداد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشد کند.
محمدباقر، فرزند ملامحمدتقى، کمى بازیگوش بود. شبى، پدر براى نماز و عبادت به مسجد جامع اصفهان رفت. آن کودک نیز همراه پدر بود. محمدباقر در حیاط مسجد ماند و به بازیگوشى پرداخت. وى مشک پر از آبى را که در گوشه حیاط مسجد قرار داشت، با سوزن سوراخ کرد و آب آن را به زمین ریخت. با تمام شدن نماز، وقتى پدر از مسجد بیرون آمد، با دیدن این صحنه ناراحت شد. دست فرزند را گرفت و بهسوى منزل رهسپار شد. رو به همسرش کرد و گفت: «میدانید که من در تربیت فرزندم دقت بسیار داشته ام؛ امروز عملى از او دیدم که مرا به فکر واداشت. با اینکه درمورد غذایش دقت کردهام که از راه حلال بهدست بیاید، نمیدانم به چه دلیل دست به این عمل زشت زده است؟ حال بگو چه کردهاى که فرزندمان چنین کارى را مرتکب شده است؟».
زن کمى فکر کرد و عاقبت گفت: «راستش هنگامى که محمدباقر را در رحم داشتم، یکبار وقتى به خانه همسایه رفتم، درخت انارى که در خانهشان بود، توجه مرا جلب کرد. سوزنى را در یکى از انارها فروبردم و مقدارى از آب آن را چشیدم». ملامحمدتقى مجلسى با شنیدن سخن همسرش، آهى کشید و به راز مطلب پى برد. (حسین مظاهری، خانواده در اسلام، ص ۱۶۱).
همچنین درباره فرزند حاجشیخفضلا... نوری که از مجتهدان بزرگ بود و در زمان مشروطه وی را به دار زدند، مینویسند: «پسر شیخفضل ا... نوری ازجمله کسانی بود که برای اعدام شدن پدرش، تلاش میکرد. یکی از بزرگان گفته بود من در زندان به ملاقات مرحوم نوری رفتم و گفتم: این پسر تو، آقازاده، قانون وراثتش باید خیلی عالی باشد. چرا اینقدر پست شده است که علیه شما سعایت میکند و حتی راضی به اعدام شماست؟»
مرحوم شیخفضلا... نوری گفت: «بلی؛ خودم هم میدانستم و همین ترس را داشتم». سپس ادامه داد: «این بچه در نجف متولد شد. زمانی که او بهدنیا آمد، مادرش بیمار شد و شیر نداشت. مجبور شدیم دایهای بگیریم تا به او شیر بدهد. پس از مدتی شیر دادن، متوجه شدیم این زن آلوده است. علاوهبر این ناصبی یعنی دشمن امیرالمؤمنین (ع) و دشمن اهلبیت (ع) است».
شیخفضلا... نوری گفته بود: «همانجا زنگ خطر برای من زده شد». بعد اتفاقا این پسر کارش به جایی رسید که وقتی پدرش را اعدام کردند، همراه مردم نادان در پای دار کف میزد و این پسر، خود نیز پسری را تحویل جامعه داد که همین کیانوری، رئیس حزب توده است و پسرِ همان شخصی است که پای دار بابا، کف میزد.
جدا از انحراف و رشد و هدایت، روحیات فرزندان نیز بستگی زیادی به مادر و روحیات او دارد؛ اینکه این فرزند شجاع باشد یا ترسو، مهربان و سخاوتمند باشد یا بداخلاق و اهل خساست. همانطور که درمورد امیرالمؤمنین گفتهاند ایشان برای آنکه فرزند شجاعی داشته باشند، با حضرت امالبنین (س) ازدواج کردند، بنابراین به آن جمله معروف میرسیم که از دامن زن، مرد به معراج میرود؛ یعنی مادر گلدان است؛ اگر گلی در بوستان فرزندان بروید و اگر فرزند صالحی تربیت شود، آن را باید مدیون مادری بود که زحمتهای فراوان او هیچگاه در پیشگاه الهی بدون جواب نمیماند.