یکی از نکات مهم درباره دین، این است که ما باید تصورات خودمان را از دین باتوجهبه دستورات معصومین (ع) و اولیا بسازیم و اصلاح کنیم؛ مثلا وقتی از عبادت سخن به میان میآید، تصویر سجاده و مسجد و حج یا تسبیح و دعا به ذهنمان میآید، درحالیکه در روایات ما عبادت خدا، مفهومی وسیعتر از این عبادات رسمی دارد.
اخلاق خوب، سهم زیادی در عبادات ما میتواند داشته باشد و اهمیت زیادی در بخشش گناهان و رستگاری ما دارد. در اسلام، اهمیت زیادی به این موضوع داده شده است که دیگران از ارتباط برقرار کردن با یک مسلمان لذت ببرند و در برخورد با او احساس خوبی داشته باشند و اینکه یک مسلمان بتواند تأثیر خوبی بر دیگران بگذارد.
امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: «مِن کفّاراتِ الذُّنوبِ العِظام إعانه المَلهُوفِ و التَّنفیسُ عَنِ المَکرُوب؛ از کفارههای گناهان بزرگ، رسیدن به داد مظلوم گرفتار و غمزدایی از فرد اندوهگین است». (حکمت۳۲ نهجالبلاغه). یعنی گرهگشایی از کار دیگران، سهم بزرگی درمیان وظایف دینی ما دارد و بلکه خود این عمل، میتواند گره از کارمان باز کند.
در روایت زیبای دیگری، امامباقر (ع) میفرمایند: «ما عُبِدَ اَ... بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَىاَ... مِنْ إِدْخَالِ اَلسُّرُورِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ؛ خداوند به چیزى که نزد او محبوبتر از شاد کردن مؤمن باشد، عبادت نشده است». (کافی، ج۲، ص ۱۸۸).
شاید تعجب کنیم که امام (ع) در این روایت، درمیان این همه عبادت، شاد کردن دل دیگران را محبوبترین عبادت در پیشگاه الهی معرفی میکند، اما این دستور نشان از این دارد که خداوند بزرگ از ما بهعنوان یک مؤمن و مسلمان انتظار دارد دربرابر دیگران بیتفاوت نباشیم و از کاری که در مورد آنها از دستمان برمیآید، دریغ نکنیم.
این موضوع برای همه مردم و مسلمانان مطرح است، اما برای کسانی که مسئول جامعه یا طلبه هستند، مؤثرتر و مناسبتر است که عامل به دو روایت فوق باشند.
رهبر معظم انقلاب با بیان خاطرهای در این باره میفرمایند: «همیشه گرمترین نماز جماعتها متعلق به پیشنمازهای مردمی است؛ با مردم گرم میگیرند، با مردم خوشاخلاقی میکنند، بیحوصلگی نشان نمیدهند، بدخلقی نشان نمیدهند، جواب مسئلهشان را میدهند. یک وقت اگر کسی بیماری و مشکلی داشته باشد، اگر با پول نتوانند، با اخلاق آن مشکل را تسکین میدهند».
گفت: چو وا نمیکنی گرهی، خود گره مباشابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
بهعنوان آخوند، دست ما گشاده نیست، اما آبرویمان که میتواند گشاده باشد. بنده خودم سالها پیشنمازی کردهام. میدانم انسان چگونه باید با مردم رفتار کند. وقتی نماز تمام میشد، برمیگشتم رو به مردم مینشستم. تسبیحات حضرت زهرا (س) را هم که میگفتم، افراد میآمدند و میدیدند راه باز است. جوان میآمد، مزلف میآمد، بازاری میآمد، ریشدار میآمد، بیریش میآمد. آن زمان، پوشیدن پوستینهای وارونه درمیان جوانهای گروه بیتل مد شده بود. ی
ک روز رفتم نماز، دیدم یکی از همین جوانهای آلامد که موهایش را روغن زده، آمده و صف اول کنار متدینان و بازاریهای خوب و افراد محاسنسفید نشسته است. احساس کردم این جوان با من حرفی دارد. نشستم و به او پاسخ نگاه دادم؛ یعنی اجازه دادم بیاید حرفش را بزند. جلو آمد و گفت: «آقا! من صف اول بنشینم، اشکال دارد؟» گفتم: «نه، چه اشکالی دارد؟ شما هم مثل بقیه». گفت: «این آقایان میگویند اشکال دارد».
گفتم: «این آقایان بیخود میگویند!». این جوان، دیگر از این مسجد پا نمیکشد. این جوان، دیگر از این پیشنماز دل نمیکند. همینطور هم بود؛ از ما دل نمیکندند. بنده وقتی مسجد میرفتم، در میان صد نفر، اقلا نود نفرشان جوانها بودند. بنده هیچچیز خاصی نداشتم؛ نه یک مایه آنچنانى معنوی، نه یک مایه دنیوی، اما با مردم بودم.
بیشترین عاملی که میتواند انسان را در روابط دینی و اجتماعی موفق کند، همین ابرو گشاده بودن و گرهگشا بودن است. از خداوند بزرگ میخواهیم که توفیق انجام این عبادت بزرگ را به همه ما عنایت بفرماید.