سومین همایش بزرگ "خانواده باشکوه" در مشهد برگزار شد | مشارکت ۵۲۵ مادر در پویش "نذر یک فرزند" طی سه سال مجازات قتل در تصادف رانندگی+ جزییات چند نکته مهم درباره بار زائران در فرودگاه‌های جده و مدینه نجات ۸ شهروند مشهدی از میان دود آتش‌سوزی (۱۲ تیر ۱۴۰۳) کشف ۴۰۰ کیلوگرم مواد روانگردان شیشه اعترافات تکان دهنده درباره قتل پدر ثروتمند دادگاه رسیدگی به پرونده رستمی‌صفا برگزار شد پرونده عجیب قتل فجیع نوجوانی که در برابر شیطان مقاومت کرد گردشگری سلامت ایران در یک سال گذشته به اندازه ۲۰ سال پیشرفت کرد پدروپسر مامورنما در مشهد به دام افتادند (۱۲ تیر ۱۴۰۳) کلاهبرداری با ترفند نرم افزار رایگان آموزش ارز دیجیتال (۱۲تیر ۱۴۰۳) گلابی؛ میوه‌ای مفید برای کاهش «کلسترول بد» خطر همه‌گیری بیماری تب دنگی در کشور ۵۰ درصد کودکان ایرانی بدخواب شده‌اند | ۳ فاکتور مهم شیوع ۳۶ درصدی اختلال خواب در کودکان تهرانی سرکه سیب؛ فراورده‌ای که برای کاهش وزن مفید است وزیر آموزش‌وپرورش: امسال به جذب ۱۷۶ هزار معلم نیاز داریم | واریز معوقات معلمان، در دست اقدام جزئیات اسیدپاشی در آلمان + فیلم امکان انتقال تب دنگی از طریق هر پشه به ۱۰ نفر زنانی که تابع این رژیم غذایی هستند، قلب سالم‌تری دارند توفان ۶۲۰ نفر را در سیستان‌ راهی بیمارستان کرد (۱۲ تیر ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

آخرین اخبار چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

اگر آقای همسایه نبود

  • کد خبر: ۲۰۳۷۲۳
  • ۱۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۹
اگر آقای همسایه نبود
اینکه یک آقای همسایه آن قدر احساس مسولیت می‌کند که با لباس تنش آتش خانه همسایه را خاموش می‌کند که زودتر فروکش کند و خسارت بیشتری پیش نیاید چیزی نیست که به این راحتی‌ها فراموش کرد.

یک هفته‌ای می‌شد مهتابی توی هال مدام چشمک می‌زد. برای اینکه نسوزد حواسمان بود روشنش نکنیم تا ببینیم کی عمرش تمام می‌شود. وسط هفته بود. یادم آمد چند قلم لوازم توی یخچال نیست و باید به خرید بروم. دخترم از مدرسه آمده و خواب بود. بدون اینکه بیدارش کنم در را بستم و رفتم. نمی‌دانم چرا دلم شور افتاد.

مثل وقتی که نوزادی در خانه باشد و مادر مجبور است تنهایش بگذارد. یکی دو بار برگشتم در هال را باز کردم و به خانه نگاهی انداختم. با خودم گفتم شیر گاز که بسته است کلید هم که همراهم هست.

تلفن همراه توی کیفم است. پس مشکلی نیست. در را بستم و رفتم. در فروشگاه مشغول خرید بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. از خانه بود. آن سوی خط دخترم گریه می‌کرد.

سعی کردم آرامش کنم نفسش بالا نمی‌آمد. کمی آرام‌تر که شد بریده بریده گفت: مامان، خانه آتش گرفته. نفهمیدم چطور خرید‌ها را گوشه‌ای انداختم و دویدم. تلفن قطع شد. دوباره تماس گرفتم، اما پاسخی در کار نبود. توی راه بودم که آقای ریحانی رئیس ساختمان تماس گرفت و گفت آتش را خاموش کرده است و خواست تا برق کار نیامده چراغی روشن نکنیم. گفت که نگران دخترت هم نباش در خانه همسایه جایش امن است. خدا می‌داند چطور خودم را به خانه رساندم. بوی پلاستیک سوخته توی راه پله پیچیده بود.

دست و پاهایم می‌لرزید. تا کلید را توی در چرخاندم دخترم از خانه همسایه آمد بیرون و به طرفم دوید و زد زیر گریه. جای سوختگی روی دیوار سیاه شده بود. چند قاب عکس هم سوخته بود. کمی که اوضاع عادی شد فهمیدم دخترم مهتابی را روشن کرده و جرقه زده و آتش گرفته است. او پای برهنه خودش را به طبقه بالا رسانده و از مدیر ساختمان کمک خواسته بود.

آقای ریحانی هم آتشی که از مهتابی زبانه می‌کشید را خاموش کرده بود. لباس آقای همسایه به خاطر سوختگی مچاله شده بود. برق کار آمد و همه چیز روبه راه شد. جای سوختگی روی دیوار هم رفت، اما اگر همسایه‌ای برای کمک نبود چه می‌شد؟ اینکه ما در آپارتمان زندگی می‌کنیم این مزایا را دارد و از آن بی خبریم. آن روز فهمیدم آدم‌های توی یک آپارتمان از خانواده به هم نزدیک ترند. اگر بنا می‌شد برادرهایم به دادم برسند صدبار آن خانه و لوازمش خاکستر شده بودند و معلوم نبود چه برسر دخترم می‌آمد.

اینکه یک آقای همسایه آن قدر احساس مسولیت می‌کند که با لباس تنش آتش خانه همسایه را خاموش می‌کند که زودتر فروکش کند و خسارت بیشتری پیش نیاید چیزی نیست که به این راحتی‌ها فراموش کرد. کاش یادمان باشد در بزنگاه‌های این چنینی تنها همسایه است که به داد همسایه می‌رسد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
در دور دوم، شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->