ماجرای سلطانها در دادگاههای اقتصادی را که یادتان هست؟ سلطان سکه و سلطان ارز و سلطان بیتکوین و حالا نوبت رسیده است به سلطان آپارتمان که گفته میشود بیش از 2هزارو500واحد آپارتمانی به نام خود دارد.
اینکه این سلطانها چطور سروکلهشان با اقتصاد پیدا شده است، یک داستان تلخ است. افکار عمومی گاهی میپرسند چگونه میشود برخی چهرهها در دورهای که رشد اقتصاد منفی است، به ابرمیلیاردر تبدیل میشوند و سودهای آنچنانی از اقتصادی میبرند که بهدلیل تحریمها و برخی کاستیهای داخلی، رو به افول است.
درباره دلایل اقتصادی و سیاسی چنین پدیدهای زیاد گفته شده است، اما درباره اینکه این القاب رسانهای چه تصویری از نظام سیاستگذاری ایران میسازد، معمولا سکوت شده است.به نظر میرسد نظام رسانهای که وظیفه اصلی تصویرسازی از واقعیتهای جاری در کشور را برعهده دارد، گاهی ناخواسته در زمین مافیای اقتصادی بازی میکند و با القابی که بین متهمان و محکومان اقتصادی بذلوبخشش میکند، در عمل انگشت اتهام را از شرکای جرم، دور و نقش نوعی سپر دفاعی را برای وابستگان به این محکومان بازی میکند.در فرهنگ سیاسی ایران، واژه سلطان به کسی اطلاق میشود که بیتوجه به دیگران در تصمیمگیریها دخیل بوده و همواره مسئولیت و اختیارات تام در مسائل گوناگون داشته است. کسی که سلطان است، هم بیشترین سود را میبرد، هم بیشترین مسئولیت را دارد و هم در راهبرد تصمیمگیریاش، دیگران را به بازی نمیگیرد. به عبارت بهتر، نظام سلطانی، یک نظام گروهی نیست، کاملا فردی است و نهفقط فرد سلطان ذینفع است، بلکه تنها هموست که باید در قبال عملکردش پاسخگو باشد.
این نوع نظام، چه در سیاست و چه در اقتصاد برخلاف نظامهای الیگارشیک یا دموکراتیک است؛ نظامهایی که یا گروهسالار است یا مردممحور، بنابراین در نظام سلطانی، فقط فرد اصلی است که همهکاره است و دیگران جز در خدمت او بودن، چارهای ندارند.با درنظر گرفتن همین تعریف، میتوان فهمید که چطور رسانهها با نامگذاری بر روی متهمان اقتصادی، عملا اطرافیان آنها را از بدنامی میرهانند؛ اطرافیانی که گاه کمتر از نفر اصلی، در گناهی که رخ داده است، تقصیر ندارند.این اطرافیان شاید سود کمتری از فسادهای اقتصادی برده باشند، اما همواره متهم ردیف اول را در اوج قدرت اقتصادی ترغیب کردهاند که با قدرت در مسیر فساد گام بردارد. همین اطرافیان با ایجاد یک شبکه فساد، شخصیتهای مختلف را درگیر بحران سودجویی کرده و نقشی مهم در شکلگیری مفاسد داشتهاند.اما حالا که وقت بررسی اتهامات در دادگاه است، رسانهها با شکستن همه کاسه و کوزههای فساد بر سر شخصیت اصلی داستان، نوعی حاشیه امن برای شریکان جرم ایجاد میکنند. شاید برای همین است که در همه دادگاههای مفاسد اقتصادی معمولا تنها نام یک نفر برجسته میشود و دیگران با چهرههایی مغموم، به فراموشی سپرده میشوند. حتی اگر دادگاه، زیرکانه، به نقش همین گمنامها در پرونده پی ببرد و مجازاتهای سنگین برای آنها درنظر بگیرد، برای افکار عمومی آنها نه نامی دارند و نه نشانی. بهزودی مردم نقش آنها را در مفاسد فراموش میکنند و بنابراین همین اطرافیان بهظاهر مظلوم میتوانند با بازگشت به عرصه اقتصاد، پس از پایان دوره مجازات، همان نقش مخرب را در قبال دیگر افراد ایفا کنند.چنین است که نظام رسانهای باید با هشیاری، مانع از آن شود که افکار عمومی گمان ببرند همه مفاسد در پروندههای کلان را فقط یک نفر مرتکب شده است. سیر پروندههای فساد معمولا نشان میدهد که سیستم فساد در کشور، سلطانیستی نیست، بلکه الیگارشیک است. ما با افراد فاسد روبهرو نیستیم، بلکه با باندهای فساد روبهروییم. مردم باید علاوهبر چهرههای اصلی، نام و مشخصات دیگر اطرافیان آنها را هم بدانند؛ چون بدون آنها، فرد اصلی هیچ شانسی برای پیشبرد پروندههای فساد نمیداشت. شاید اگر همه آنها که حتی اندازه دانه خردلی در موضوع فساد نقش داشتهاند و دارند، از این بهراسند که ممکن است روزی نام آنها هم بهعنوان فاسد اقتصادی در رسانهها علنی شود، هیچگاه اسیر وسوسه فساد اقتصادی نشوند و خطر مخفی شدن پشتسر نفر اصلی پروندههای فساد را نپذیرند.