انسان باید از راه شباهت خود را به ساحت شفاعت ائمه هدی (ع) برساند. جز این قدم برداریم، پشت دیوار از دیدار باز خواهیم ماند. وقتی امام جواد (ع) را امامِ خویش میخوانیم باید به خصلتِ جود و بخشش که در حضرت او به اوج رسیده است هم توجه کنیم. ما زمانی میتوانیم در ایمان به جایگاه شایسته برسیم که قدم جای پای امام خویش بگذاریم. وقتی حضرت او به سخاوت تعلیممان میکند نباید درگیر حساب و ضرب و تقسیم و باقی مانده شویم و دستمان هنگام یاری نیازمندان بلرزد.
حتی نزدیکترین افراد به ما هم نباید ما را از این مسیر باز دارند؛ که این هم طراحی امام رضا (ع) و محوریت امام جواد (ع) را برای ما برجسته میکند. چنان که میخوانیم، هنگامی که امام رضا (ع) در خراسان بود، اصحابش امام جواد (ع) را از درِ فرعی خانه خارج میکردند تا با افرادی که برای دریافت کمک، گرد خانه اش تجمع میکردند کمتری روبه رو شود.
بر پایه این روایت، امام رضا (ع) نامهای به فرزندش فرستاد و به او سفارش کرد تا به حرف کسانی که به او میگویند از درِ اصلی رفت وآمد نکند، گوش ندهد. علی بن موسی الرضا (ع) در این نامه به پسرش سفارش کرده بود: «هروقت میخواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکهٔ طلا و نقره همراه داشته باش. هیچ کس از تو درخواستی نکند، مگر اینکه چیزی به او بدهی.»
در کلام امام اصلا این نگاه نیست که اول فقر او را احراز کن و بعد کمک نما. چیزی که برخی هایمان در رویارویی با نیازمندان از دل به زبان میآوریم که از کجا معلوم واقعا نیازمند باشد. سنتِ رضوی و سیره عملی حضرتِ جواد (ع) کمک است به هر دستی که به طلب دراز شود. ملقب شدن پیشوای نهم شیعیان به جواد نیز به علت کثرت بخشش و احسان او به مردم و سخاوتمندی بوده است. خصلتی که باید در پیروان حضرت هم خوی غالب و رفتار همگانی شود.
این گونه میشود جامعه دینی را از امداد به مواسات ارتقا داد و با دیگر جوامع غیریت سازی کرد. امام جواد (ع) را به صفتِ رفیعِ «باب الحوائج» و «باب المراد» میشناسیم و میخواهیم از این رفعت دست ما را بگیرد و گره از مشکلاتمان بگشاید. خواستی چنین، اقتضا میکند که ما خود نیز برای برآوردن حاجات مردمان بکوشیم.
کسی که نگاه به باب الحوائج دارد، خود هم باید دستی توانمند در باز کردن گره از کار خلق خدا داشته باشد. تفاوت ایمان عملی و ادعای ایمان در همین عمل نمایان میشود نه صرفا در دوست داشتن خوبیها و امام خوبی ها. همه خوبی را دوست دارند، اما فقط مومنان اند که در به رفتار در آوردن آن همت میکنند. این سیره امامت است که هم باید کارِ خوب کرد و هم کارِ خوب را خوب به انجام رساند. رسمِ محسنین درسِ امامت است.