به گزارش شهرآرانیوز مستشرقان از آغاز مطالعاتشان درباره دین اسلام، بیشتر تمرکزشان بر روی آثار اهل سنت بوده است. از همان ابتدا کسانی، چون «ایگناتس گلدزیهر» و «یوزف شاخت» با نگاهی بدبینانه به دنبال آن بودند که با تمرکز بر آثار اسلامی، بهترین راه را برای نقد و ضربه زدن به دین اسلام انتخاب کنند. توجه آنان به منابع شیعی تقریبا نزدیک به صفر بود و تنها برخی کلیات را درباره مذهب تشیع میدانستند.
شاید بتوان گفت نقطه آغاز تمرکز شرق شناسان بر مطالعات شیعی، پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.
پس از این اتفاق بزرگ در ایران، تمام دقت شرق شناسان به این سمت کشانده شد. آنها به دنبال آن بودند بدانند کدام نیروی محرکه اعتقادی سبب شد ایرانیان پس از ۲ هزارو ۵۰۰ سال حکومت شاهنشاهی با گوش فرادادن به رهنمودهای یک فقیه مجاهد، بساط حکومت پهلوی را جمع کنند.
در طول نزدیک به نیم قرن، آثار گوناگونی را مستشرقان درباره اعتقادات شیعی نوشته اند. در چند سال اخیر بر حجم این پژوهشها افزوده شده است. پژوهشگران مسیحی در این میان جایگاه ویژهای دارند. چند سال پیش یک کشیش مسیحی، کتابی مهم درباره حضرت زینب (س) نوشت.
«کریستوفر پاول کلوهسی» (Christopher Paul Clohessy)، کشیش کلیسای «وست مینیستر» لندن و استاد مؤسسه پاپی مطالعات عربی اسلامی در رم ایتالیاست. او نویسنده کتاب «فاطمه، دختر حضرت محمد (ص)» (چاپ اول: (۲۰۱۶)، چاپ دوم:۲۰۱۸) و کتاب «نیمی از قلبم: روایتهایی از [حضرت]زینب، دختر [امام]علی (ع)» (۲۰۱۸) است که هر دو را انتشارات گورگیاس چاپ کرده است.
کتابی که وی درباره حضرت فاطمه (س) به رشته تحریر درآورده است، در زمان نخستین انتشار در سال۲۰۰۹، اولین اثر جامع درباره زندگی ایشان به یک زبان اروپایی بود که براساس منابع دست اول عربی نوشته شده است. به مناسبت رحلت حضرت زینب (س)، درباره کتاب دوم کلوهسی با موضوع حضرت زینب (س) که حاصل چند سال کار پژوهشی او بوده است، با وی گفتگو کرده ایم.
چند سال پیش، من و سه نفر از کشیشهای کاتولیک که زمینه تحصیلات دکتری مان، مطالعات عربی و اسلامی است، مشغول صحبت بودیم و از اینکه پژوهشگران اسلامی آثار آکادمیک اندکی درباره زنان بزرگ اسلام به زبان انگلیسی نوشته اند، تأسف خوردیم. تاجایی که من اطلاع دارم، هیچ زندگی نامه درخورتوجهی درباره خدیجه (همسر پیامبر) وجود ندارد، بنابراین توافق کردیم هرکدام از ما درباره یکی از بانوان بزرگ اسلام، زندگی نامه جامعی بنویسیم.
از میان چهار نفر یادشده، من توانستم دو کتاب مدنظر را بنویسم؛ من به سرعت مجذوب شخصیت زینب (دختر علی) شدم؛ زیرا ادامه مطالعاتم به زندگی مادر و برادر ایشان و همچنین بررسیهایی که درباره واقعه کربلا انجام داده بودم، اختصاص داشت. هدف هر دو کتاب، تلاش برای تفسیر جدید و آکادمیک از زندگی این دو زن بزرگ یعنی فاطمه (س) و دخترش است؛ هر دوی آنها در مبارزه با استبداد و بی عدالتی (فاطمه پس از مرگ پدرش و زینب بعد از واقعه کربلا) نمونه یا الگوی کامل ایستادگی در مبارزات انسانی برای زنان معاصر در زمان ما هستند.
من تحصیلات خود را در حوزه مطالعات عربی و دین اسلام در سال۱۹۹۷، به عنوان راهی برای ارتقای روابط مسیحیان و مسلمانان آغاز کردم. به عنوان یک کشیش جوان که در منطقهای بیشتر مسلمان نشین در شهر کیپ تاون آفریقای جنوبی کار میکرد، متوجه شدم که تقریبا همه خانوادهها در منطقهای که من زندگی میکنم، خویشاوندان یا دوستان مسلمان دارند و فکر کردم که این موضوع مهمی است؛ به ویژه با درنظر داشتن اعضای مسلمان خانواده شان که کلیسا نمیتوانست از آنها چشم پوشی کند یا آن را به سادگی نادیده بگیرد؛ به این دلیل که ایمان آنها به روش متفاوتی بیان میشود.
با خود اندیشیدم که لازم است غیرمسلمانان درکی جامع و علمی از اسلام و مهمترین متون عربی آن داشته باشند. ابتدا فکر میکردم بهتر است مقطع کارشناسی ارشدم را در حوزه مطالعات عربی و اسلامی دنبال کنم، بنابراین در قاهره و رم، الهیات اسلامی را آموختم.
بله؛ ما یک دوره کوتاه درباره مذهب شیعه گذراندیم و من به شدت جذب [امام]حسین بن علی (ع) و واقعه کربلا شدم؛ زیرا هردو با منش مسیحیت به ویژه مسیحیت کاتولیک ارتباط عمیقی داشتند، بنابراین تصمیم گرفتم مطالعات شیعی را به شکل تخصصی دنبال کنم؛ به ویژه که در آن زمان پژوهشگران غربی اندکی به شیعه شناسی در اسلام توجه داشتند.
درحقیقت، زمانی که تصمیم خود را برای تخصص در شیعه شناسی اعلام کردم، تعدادی از استادانم فکر میکردند این کار وقت تلف کردن است؛ البته اکنون محققان غربی بیشتری شروع به مطالعه عمیقتر درباره متون شیعه کرده اند؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم از منظر یک غیرمسلمان، پژوهش مقطع دکتری خود را درباره او به عنوان یک «الگوی جهانی دفاع از عدالت» بنویسم.
من رساله دکتری خود را درباره بانو فاطمه زهرا (س) نوشتم. زمانی که درباره زندگی و شهادت حضرت (امام) حسین (ع) و شباهتهای احتمالی میان او و عیسی مسیح (ع) تحقیق میکردم، ازآنجاکه عیسی مسیح هم در دین مسیحیت منجی و رهایی بخش است، تعجب میکردم که مطالب بسیار کمی درباره بانو فاطمه (س) نوشته شده است، از این رو تصمیم گرفتم اولین بیوگرافی آکادمیک متقن درباره ایشان را براساس منابع اولیه و ثانویه عربی تألیف کنم.
این کتاب تلاش میکند زندگی بانو فاطیما را طبق متن شیعی و اهل تسنن روایت کند؛ به خصوص تولد معجزه گونه او، تولد حضرت حسین (ع)، نقش شفاعتی او و همچنین اندوهها و رنجهایی که متحمل شده است. در این کتاب تلاش شده است میان حضرت فاطمه و حضرت مریم مقایسهای صورت بگیرد. زندگی حضرت فاطمه از نگاه تشیع، بسیار شبیه باورهای آیین کلیسای کاتولیک درباره حضرت مریم (س) است، از همین رو زندگی فاطمه (س)، مسلمانان و مریم دین کاتولیک را با هم مقایسه کردم.
همان طورکه قبلا نیز اشاره کردم، هر دو کتاب برای تفسیر جدید و آکادمیک از زندگی این دو زن فوق العاده- [حضرت]فاطمه [س]و دختر ایشان، حضرت زینب [س]تلاش میکنند. هر دوی آنها در مبارزه با استبداد و بی عدالتی (فاطمه پس از مرگ پدرش و زینب بعد از واقعه کربلا) نمونه یا الگوی کامل ایستادگی در مبارزات انسانی برای زنان معاصر در زمانه ما هستند.
روشن است که هر دو درگیر مبارزات سیاسی و اجتماعی بزرگ و تحول برانگیزی بوده اند؛ مبارزاتی که تعداد اندکی از ما ممکن است در زندگی خود با آن مواجه شویم. اما هرکدام از ما باید هر روز بدون وقفه، درباره اینکه چگونه رفتار کنیم، صحبت کنیم، فکر کنیم یا عکس ا لعمل نشان دهیم، تصمیمهای اخلاقی و درستی بگیریم.
بسیاری از این تصمیمها ما را وحشت زده میکند؛ زیرا ممکن است ما را حتی درمیان دوستانمان و کسانی که دوستشان داریم، نامحبوب کند. در این کشمکش روزمره برای وفادار ماندن به هر آنچه عادلانه، درست و اخلاقی است- لحظاتی که کربلای شخصی ما محسوب میشود- [حضرت]فاطمه [س]و [حضرت]زینب [س]نمونه و الگوی ایستادگی هستند. اما درعین حال هر دوی آنها انسان بوده اند.
بدون درنظر گرفتن موهبتهای معنوی ایشان، هر دو زن، همسر، مادر و دختر بوده اند. آنها از دست دادن، نگرانی و غم را درک کرده اند. این مسئله -انسانیت آغشته به شجاعت آن ها- است که ایشان را به چنین الگوهای مهمی تبدیل کرده است و آنها از مرزهای مذهب، سیاست، فرهنگ و اجتماع عبور کرده اند. آنها فقط برای مسلمانان یا زنان، الگوی شجاعت و صداقت نیستند، بلکه نمونهای کامل برای همه افراد جامعه اند.
در مطالعاتم دیدم که وقتی زینب (س) بدن حسین (صلوات ا... علیه) را دید، برادر خود را با صفت «نیمه قلب من» خطاب کرد. به نظر من، این اتفاق در عاشورا افتاد، ولی برخی مورخان نظر دیگری دارند. برای من «نیمه اول قلبم» کتابی بود که درباره حضرت فاطمه (س) بود و نیمه دوم کتاب دومم درمورد زینب (س) بود. فکر کنم دیگر قلبی برایم نمانده است، ولی این موضوع باعث نمیشود که از کتاب نوشتن دست بردارم.
نکته اصلی درباره بانو [حضرت]زینب (س) این است که او دسترس ناپذیر نیست. او یک انسان واقعی در مقام همسر، دختر و مادر است که در آنجا مردان و زنان مسلمان و غیرمسلمان به او توجه میکنند و الگویی از حقیقتی ناب شناخته میشود. در این کتاب من سعی کرده ام او را دردسترس زنان و مردان عادی قرار دهم که چه بسا درگیر مبارزه با ظلم و درگیر عدالت ورزی هم نیستند.
رویارویی آنها با زندگی روزمره ممکن است عادی باشد، با وجود این به صورت مداوم با انتخابهای اخلاقی و موضع گیریهای شخصی درباره عدالت روبه رو هستند. این واقعیت است که او به کربلا رفت و مداخلات وی در میدان جنگ و درکنار آن، ایستادگی شجاعانه اش در مقابل دو ستمگر بزرگ روزگار خود و کیفرخواست کوبنده او درباره رهبری یزید، چیزی بیش از گفتن حقیقت در مقابل قدرت حاکمه زمان خود بود.
این رویکرد بانو [حضرت]زینب (س) یک صراحت قاطع بود. حقایقی که او بر زبان جاری کرد، فقط مفاهیمی از جنس شخصی یا خاص وی نبود، بلکه او به دنبال حقیقت و آشکار کردن آن بود. اگر شما به دنبال صلح هستید، باید در مسیر عدالت حرکت کنید. اما تحقق عدالت ممکن نیست، مگر اینکه همه مردم حقیقت را بدانند و آن را بیان کنند. بانو [حضرت]زینب (س) نمونه تمام عیار حقیقت جویی و گام برداشتن در مسیر عدالت ورزی بود.