سرخط خبرها
شهرآرامحله پای خاطرات نوروزی بزرگان محلات منطقه ۲ می‌نشیند

رسمی کهن، درسی نو

  • کد خبر: ۲۰۹۶۸
  • ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۳
رسمی کهن، درسی نو
هانیه فیاض
خبرنگار شهرآرامحله
همه ما ایرانی‌ها با فرا رسیدن سال نو، سعی داریم رسم و رسومات مهم‌ترین و کهن‌ترین عید خود را که نوروز نام دارد، به جای آوریم و در برگزاری هر چه بهتر این مراسم می‌کوشیم. عید نوروز جشنی ملی و باستانی است که نوید دهنده سال جدید است و در گذر زمان جنبه دینی هم به خود گرفت و اهمیت بیشتری یافت. جشنی که با رنگ و بویی ویژه، هویتی ایرانی گرفته و نماد پیوند اقوام و مردمان ایران است. در همین راستا تمام مردم ایران و به ویژه خراسانی‌ها برای پاسداشت این عید، آداب و رسوم خاصی برگزار می‌کنند و نوروز را شروع رستاخیز طبیعت، موعد رویش و تولد نباتات می‌دانند و باورشان بر این است که همگام با طبیعت، باید روزگار نو و جدیدی را با روح و روان تازه و حتی پوشیدن لباس نو آغاز کنند.
از چند هفته مانده به نوروز، جنبشی خاص در مردم پدید می‌آید، همه خانه‌تکانی می‌کنند، جامه‌ها را می‌شویند، فرش‌ها را می‌تکانند و در، پنجره، پله و دستگیره‌ها را تمیز می‌کنند و از تمام اثاث خانه گَرد می‌زدایند تا در شب عید و موقع تحویل همه اتاق‌ها و زوایای خانه پاک و پاکیزه باشد و با همین نظافت‌های پیاپی به استقبال بهار می‌روند. شهرآرا محله در این شماره از چاپ خود به مناسبت فرارسیدن سال نو به سراغ بزرگان محلات مختلف از قومیت‌های گوناگون در منطقه ۲ می‌رود تا از زبان آن‌ها آداب و رسوم مختلف در برگزاری مراسم‌ها و خاطرات نوروزی را انعکاس دهد.

عمو نوروز
بتول خانم، ۷۹ سال سن دارد و معلم بازنشسته محله ابوطالب است. او اصالتا مشهدی است و به گفته خودش خان و خاندانش در مشهد زندگی کرده‌اند. او می‌گوید: یکی از خاطراتی که در ذهن دارم این است که در آستانه سال نو، مادر و مادربزرگم مو‌ها و دست‌های خود را با حنا رنگ می‌کردند. آن‌ها اعتقاد داشتند که رنگ کردن نشانه پاکیزه بودن و آراستگی در هنگام ورود به سال نو است. من به یاد دارم که این سنت را خیلی دوست داشتم. یک بار به طور پنهانی (درست زمانی که مادرم برای خرید عید به همراه خواهرانم از خانه خارج شده بود) تصمیم گرفتم که من هم حنا درست و استفاده کنم، اما نمی‌دانستم که حنا رنگ‌دهی بسیاری دارد. آن را به دستان و صورتم مالیدم و بدون اینکه به زمان دقت کنم مدت زیادی گذاشتم که بماند. بعد از اینکه کاملا خشک شده بود، آن‌ها را شستم، اما در کمال ناباوری دیدم که تمام صورت و دستانم رنگ قرمز و سیاهی گرفته‌اند. از آنجایی که پاک کردن رنگ حنا علاجی ندارد و باید به مرور زمان از بین برود، در طول ایام تعطیلات همه اقوام و آشنایان مرا عمونوروز صدا می‌کردند و من دائم از خجالت آب می‌شدم.
او ادامه می‌دهد: در مشهد هم همانند دیگر نقاط ایران، همه مردم به آداب و رسوم نوروز پایبند وعلاقه‌مند هستند. آن‌ها چند روز دست از کار می‌کشند و خود را برای استقبال از ایام نوروز آماده می‌کنند، غرق در خوشی و سرور می‌شوند و با تهیه خوراکی‌های متنوع از قبیل شیرینی‌ها و آجیل، شادی را به زندگی‌شان می‌آورند و به قول خودشان برای پیوند با سرسبزی بهار، گندم و عدس سبز می‌کارند، به این صورت که در اواسط اسفندماه، عدس، گندم یا ماش را در بشقابی خیس می‌کنند و هنگام تحویل سال آن را در سفره هفت‌سین قرار می‌دهند. لباس نو می‌پوشند، اسپند دود می‌کنند، تخم مرغ می‌پزند و آن‌ها را رنگ می‌کنند. یکی از جذاب‌ترین آداب و رسوم مردم مشهد در نوروز، رنگ‌آمیزی تخم مرغ آب‌پز شده است. آن‌ها تخم مرغ را به نوعی نماد فراوانی می‌دانند و با رنگ کردن و آراستن، آن‌را قدر می‌نهند و با گذاشتن تخم مرغ‌های رنگی بر سر سفره هفت‌سین این قدرشناسی را به اطرافیان و میهمانان یادآوری می‌کنند.

سکه با برکت
حاج ابوالقاسم از بزرگان و پیش‌کسوتان محله شهرک نوید است. او به رسم زیارت مرقد مطهر رضوی اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: به ما از کودکی یاد داده‌اند که مردان مشهدی باید چند ساعت قبل از سال تحویل به زیارت امام رضا (ع) بروند و ارادت خود را به آقا برسانند. بیشتر سال‌ها، من به همراه پدر و برادرانم به حرم می‌رفتیم و سال جدید را در خدمت حضرت تحویل می‌کردیم. پدرم همیشه تعریف می‌کرد که در سال‌های گذشته، قبل از سال تحویل چراغانی‌ها و چراغ‌های حرم را خاموش می‌کردند و بعد از لحظه تحویل سال، آن‌ها روشن می‌شدند. البته آن اوایل که من هم بچه‌تر بودم این کار را انجام می‌دادند، اما اکنون دیگر من ندیده‌ام که چراغ‌ها را خاموش و روشن کنند. هنگام آغاز سال جدید، نقاره‌های حرم، با نواختن ضرب نقاره‌خوانی تحویل سال را ادامه می‌دهند، که این مراسم بسیار باشکوه اجرا می‌شود. بعد از تحویل سال عیدی خود را از امام رضا (ع) می‌گرفتیم و به خانه باز می‌گشتیم. عیدی ما از امام رضا (ع)، سکه‌هایی بود که داخل حوض نزدیک سقاخانه ایوان طلا قرار داشت. بزرگ‌تر‌ها قبل از تحویل سال سکه داخل حوض می‌انداختند و پس از اینکه سال جدید آغاز می‌شد همه به سمت حوض می‌رفیتم تا حداقل یکی از سکه‌ها را به نشانه برکت سال و به عنوان عیدی برداریم.
او یادآور می‌شود: یکی از رسم‌های قدیمی مشهدی‌ها، این بود که پس از بازگشت از حرم، نان می‌خریدند، زیرا معتقد بودند هنگامی که به خانه می‌آیند، باید برکت را با خود بیاورند. این کار را معمولا بزرگ خانواده‌ها و پدران انجام می‌دادند.

قالی شویی در حیاط
بی‌بی خاتون سال‌های زیادی است که در محله مطهری زندگی می‌کند و همه اهالی او را از اصیل‌ترین افراد این محله می‌شناسند. وقتی از او می‌خواهم در باره عید نوروز، رسم و رسوم آن و خاطراتش توضیح دهد، لبخندی می‌زند. گویا در صندوقچه سینه‌اش خاطرات بسیاری دارد که از یادآوری آن‌ها لذت می‌برد. بی‌بی خاتون این‌گونه شروع می‌کند: ما هم مانند دیگر مردم به آداب و رسوم نوروز پایبند و علاقه‌مند بودیم و هستیم و با لذت زیادی این سنت باستانی را اجرا می‌کنیم. البته قدیم‌ها مردم همدلی بیشتری داشتند و خانواده‌ها گرم‌تر و نزدیک هم بودند. اکنون گرفتاری‌های روزمره بین خانواده و فامیل فاصله انداخته و از هم دور شده‌اند به طوری‌که شاید در طول سال فرصت دید و بازدید یکدیگر را نداشته باشند، بنابراین عید نوروز هنوز هم ایامی است که فرصت صله‌رحم را فراهم می‌کند و مردم می‌توانند در روز‌های تعطیلی عید به دیدن هم بروند. ما به تبعیت از بزرگ‌ترهایمان، از چند هفته قبل از شروع عید، گندم یا عدس را در دیس، دوری و بشقاب خیس می‌کنیم و خاکشیر، ترتیزک و اسفزه را پشت کوزه و روی پارچه می‌چسبانیم تا برای شب عید سبز شود و در ایام عید خانه به سبزه آراسته باشد. در زمان‌های گذشته خانه‌ها، به شکل امروزی آپارتمانی نبود، خانه‌ها بزرگ و دارای حیاط بود. حدود یک ماه مانده به عید، قالی‌ها را داخل حیاط‌ها می‌شستیم و همه اعضای خانواده اعم از کوچک، بزرگ در این کار شرکت می‌کردند، این اقدام همبستگی و همدلی اهالی خانه و خانواده را نشان می‌داد و همگی با جان و دل در کنار هم کار می‌کردند و می‌خندیدند. دست به دست هم می‌دادیم و خانه تکانی می‌کردیم. اثاث خانه و زوایای اتاق‌ها را تمیز و گردگیری می‌کردیم و خود و خانه‌مان را برای فرا رسیدن سال نو آماده می‌کردیم. در این روز‌ها چیزی که برایمان خیلی جالب بود، حضورحاجی فیروز‌ها در خیابان‌ها بود که آمدن عید را نوید می‌دادند. آن‌ها در کوچه و بازار‌ها راه می‌رفتند و با دایره زنگی‌هایی که در دست داشتند، شعر می‌خواندند.

آش شور!
بی‌بی خاتون در ادامه می‌گوید: یکی دیگر از مراسمی که هر سال برگزارمی‌کنیم، مراسم علفه است. این مراسم که در آرامگاه‌ها، قبرستان‌ها و مساجد بر پا می‌شود برای تکریم و احترام به گذشتگان است. طی این مراسم، شیرینی و کیک محلی (نان شیری، قطاب، گمک) در کنار سبزه بر سر سفره قرار داده می‌شود. مرسوم است که شب اول سال نو رشته پلو بخوریم، همچنین روز شنبه اول سال هم آش می‌پزیم، زیرا معتقدیم که رشته غذا نشان از رشته کار و اموراتمان را می‌دهد. با پخت این غذا‌ها در طی سال کارمان رشته و سامان می‌گیرد. از ماهی و کوکویی هم که از شب آخر سال کهنه مانده است مقداری می‌خوریم تا تمام سال رزق‌مان حلال باشد، کوکو را هم می‌خوریم تا در سال نو از کوکو گفتن راحت شویم. یکی از خاطراتی که از پختن آش به ذهن دارم این است که در یکی از سال‌ها مادرم آش رشته درست کرده بود. به دلیل اینکه سرش شلوغ بود از من خواست که گاهی به دیگ آش سری بزنم. از آنجایی که من فکر می‌کردم مادرم فراموش کرده است که در آش نمک بریزد، من این کار را انجام دادم. وقتی دور سفره جمع شدیم تا آش بخوریم دیدم هرکس اولین قاشق را به دهان می‌گذارد قیافه‌اش در هم می‌شود و نگاهی به من می‌اندازد و اخم می‌کند گویا همه می‌دانند شوری آش کار من است وگرنه مادرم که سابقه نداشت چنین آشی بپزد.
به یاد دارم برخی از قدیمی‌ها، چند لحظه قبل از تحویل سال قدری آب جوجه خروس یا شیر می‌خوردند. چون باور داشتند اگر به هنگام سال تحویل آب جوجه خروس بخورند پوست بدنشان در تمام سال لطیف و درخشان می‌شود اگر شیر بنوشند، پوست بدنشان سفید و نرم خواهد شد. مادرم، خدابیامرز هرسال قبل از تحویل سال سرمرغ، دل و جگر، سنگدان و گردن او را برای پدرم می‌پخت و به او می‌داد تا بخورد، زیرا اعتقاد داشت این کار سبب می‌شود تا ثروتمند شود. پدرم هم یک سکه یا چند دانه برنج یا یک گوخدا (خرخاکی) تا پایان سال تحویل در مشت خود نگه می‌داشت تا برکت و روزی‌اش در سال جدید بیشتر شود. ما همیشه در کنار اجزای سفره هفت‌سین خودمان، شانه مو قرار می‌دهیم. به قول بزرگ‌تر‌ها این اقدام سبب می‌شود از ریزش مو در سال جدید جلوگیری شود و برکت خانه افزایش یابد.
رسمی کهن، درسی نو
هفت بوته آتش
آقا بزرگ محله توس متولد ۱۳۳۴ است و هم‌محله‌ای‌هایش می‌دانند که او هر سال پیش از تحویل سال یا به حرم امام رضا (ع) یا به مسجد محله می‌رود تا دعا بخواند و سال جدید خود را این‌گونه آغاز کند. آقا بزرگ معتقد است که چهارشنبه سوری نخستین مراسمی است که با برگزاری آن به استقبال سال نو می‌رویم. او در این باره توضیح می‌دهد: چهارشنبه سوری، جشن بزرگی است که نماد وداع با سال گذشته، رنج‌ها و مشقت‌هایش است و امید به خیر، خوشی و برکت سال جدید را به همراه دارد. ما مشهدی‌ها در چهارشنبه سوری پس از جمع کردن هیزم و تخته‌پاره‌ها نزدیک به غروب آفتاب که می‌شود در کوچه‌ها و حیاط‌هایمان هفت بوته آتش درست کرده و پیر و جوان از روی آن می‌پریم و بعد از اینکه آتش به طور کامل سوخت خاکستر آن را سر راه می‌ریزیم تا باد آن را با خود ببرد. در یکی از مراسم آتش‌بازی، شلوار پسر همسایه‌مان که از روی آتش می‌پرید، پاره شد و او آن‌قدر هول کرد که در آتش افتاد. خوشبختانه حادثه بدی رخ نداد، اما او تا مدت‌ها هروقت ما را می‌دید، می‌خندید و خجالت می‌کشید. ما همچنین رسم کوزه‌شکنی هم داریم که در آن کوزه‌های جرم گرفته و ظرف‌های کهنه را به پشت‌بام می‌بریم و داخل کوزه‌های قدیمی مقداری نمک به نشانه شوربختی، کمی ذغال که نشانه سیاه بختی است و همچنین یک سکه کم ارزش انداخته و سپس همه افراد خانه آن را به دور سر خود چرخانده و آخرین نفری که کوزه را دور سرش می‌چرخاند آن را از پشت بام به کوچه پرت می‌کند تا بلا از آن خانه دور شود. رسم ملاقه‌زنی، یکی دیگر از رسومات ما مشهدی‌هاست که در آن کوچک‌تر‌ها به صورت گروهی کاسه به دست گرفته و با کوبیدن ملاقه به پشت آن‌ها به منزل همسایه‌ها می‌روند و از آنان طلب عیدی می‌کنند و همسایگان نیز با آب، آجیل و تنقلات از بچه‌ها پذیرایی می‌کنند. در رسم شال‌اندازی هم یک نفر از روزنه سقف (نورگیر خانه) در حالی که برای شناخته نشدن صورت خود را می‌پوشاند، شال خود را پایین می‌اندازد و صاحب خانه در حد وسع خود تنقلات یا قند و پول در این شال برای او می‌گذارد و او شالش را به بالا می‌کشد. گاهی اوقات هم نوعروسان به خانه پدر شوهر می‌روند و برای کسب تبرک شال می‌اندازند و پدر شوهر هم برای گشایش در روزی، قالی یا گوسفند به او هدیه می‌دهد؛ البته برخی از این آداب و رسوم طوری قدیمی شده‌اند که فقط خاطره‌ای از آن‌ها برجای مانده است و نسل جدید دیگر استقبال نمی‌کنند در صورتی که آن رسوم تنها برای ترویج همبستگی اجرا می‌شدند و شادی‌هایی از ته دل را به همراه داشتند.

طول عمر و رزق حلال
آقابزرگ از سفره هفت‌سین و نماد‌های آن می‌گوید و بیان می‌کند: قدیمی‌ها، قبل از فرا رسیدن لحظه تحویل سال نو سفره هفت‌سین را می‌چیدند و لباس‌های نو خود را می‌پوشیدند. مُشک و عنبر می‌سوزاندند و اسپند در آتش می‌ریختند و در اتاق‌ها شمع می‌افروختند. سپس سفره سفیدی پهن کرده و دور آن می‌نشستند.
سفره را هم با دو چراغ لاله، یک جلد کلام‌الله مجید و یک آینه می‌آراستند و جلوی آینه هم چند دانه گندم می‌پاشیدند، روی آینه یک تخم‌مرغ می‌گذاشتند تا وقت سال تحویل، تخم‌مرغ روی آینه بچرخد. یک ظرف عسل و یک عدد نان سنگک و سینی هفت‌سین را در وسط سفره می‌گذاشتند. تنگ ماهی قرمز، یک کاسه آب و چند ساقه سبز و یک دانه نارنج درون آب را هم در سفره قرار می‌دادند. علاوه بر این‌ها ظرفی آجیل و شیرینی هم سر سفره می‌گذاشتند.
مردم معتقد بودند که آب علامت طول عمر است و ماهی را هم نشانه رزق حلال می‌دانستند. عسل نماد شیرین‌کامی و تندرستی و نان و سکه هم برای جلب نعمت و برکت بود. در روز اول عید معمولا بزرگ خانواده یا بزرگ محل در خانه می‌نشیند و همه به دیدن او می‌روند و نوروز به او تبریک می‌گویند و دستش را می‌بوسند. او هم متناسب با مقام و موقعیت و استطاعت خود یک اسکناس رایج روز به عنوان عیدی به هر یک از دیدارکنندگان می‌دهد. دورهم جمع شدن و گپ و گفت کردن از رسوم قدیمی و کهنه است که در تعطیلات نوروزی بیشتر به چشم می‌خورد.
مشهدی‌ها برای پذیرایی از میهمان‌ها در ایام نوروز انواع شیرینی‌های بازاری و خانگی از قبیل باقلوا، لوز، نیم شکر، نقل، مسقطی، بهشتی، حاجی بادام، گز، راحت الحلقوم، پشمک، نان بادامی، نان نخودی، نان تاج، نان کرمی، ساق عروس و باد بزنی و نان شیر مرغ و نازک نارنجی، نان خامه‌ای و نارنجک، و آجیل و میوه در ظرف مخصوص می‌چینند و جلوی میهمان‌ها قرار می‌دهند و از آن‌ها پذیرایی می‌کنند.
او به بازی‌های مختلفی که در کودکی، نوجوانی و جوانی‌اش با همسن و سالانش انجام می‌داد، اشاره می‌کند و می‌گوید: در آن دوران سعی می‌کردیم با بازی‌هایی از جمله الک‌دولک، کُشتی، آراآرا، سرنو قزل‌خانم، استاسه پایه، اوستای زنجیرباف، از گلاچی‌گل، بجُل‌بازی، جوزبازی، شیطون‌برشته، کبدی‌کبد، عرقچین‌گردونک، لوچمبه، لیس‌پالیس، درنه‌بازی و خرسوز پالون‌سوز خودمان را سرگرم کنیم که البته هر کدام از این بازی‌ها برایم دنیایی خاطره درست کرده‌اند. در روز دوازدهم فروردین ماه، بساطی را فراهم می‌کنیم تا در روز سیزدهم به دشت و دمن برویم و نحسی سیزده را به دور بریزیم؛ زیرا ما از قدیم این روز را بدیمن و بدشگون می‌دانیم. رسم است که دختران در عصر این روز برای گشایش بختشان سبزه گره می‌زنند و در راه برگشت سبزه را در آب روان می‌اندازند یا در طبیعت رها می‌کنند.
اما آخرین مراسم برگزار شده در عید نوروز مراسم سیزده بدر است و در این روز که سیزدهم فروردین هم‌زمان با روز طبیعت می‌باشد، همگی به کوه، دشت، جنگل و فضای بیرون می‌رویم تا از این طریق تعطیلات نوروزی را به پایان برسانیم.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->