به گزارش شهرآرانیوز، احتمالا شماهم این جمله را شنیدهاید که گاهی موضوع آنقدر تراژدیک_غمگین_میشود که به کمدی میرسد. این دقیقا آغاز کمدی سیاه است. تصور کنید یک نویسنده مستقیما بخواهد درباره موضوعاتی شبیه به فقر، جنگ، نژادپرستی و جنایات مختلفی که در جامعه اتفاق میافتد گزارش دهد. گزارش او حتما برای خواننده ناخوشایند خواهد بود. متنی سرشار از صحنههای فجیع و ناخوشایند که اگر افراد در جامعه به چشمشان ببینند رویشان را از آن برگردانند.
دقیقا همینجاست که تبحر نویسندگان بزرگ اثری را خلق میکند که نهتنها تمام و کمال به گزارش چنین وقایعی خواهد پرداخت بلکه با درونمایههای طنز نیز از فجیع بودن متنش جلوگیری میکند. احتمالا این سوال مطرح شود که پس ماجرای تاثیرگذاری متن روی مخاطب به کجا میرسد؟ خب در این مورد صاحبنظران اختلافاتی با یکدیگر دارند اما طرفداران بزرگ کمدی سیاه بر این باورند که اتفاقا این سبک تاثیرگذاری بیشتری نسبت به روایت مستقیم خواهد داشت.
خط داستانی انگلهای تابان
انگلهای تابان به قلم فیلیپ ریدلی یک کمدی سیاه است که فقر، مشکلات اولیه زندگی، مشکل مسکن و... را هدف گرفته است. نمایشنامهای که اولین بار سال ۲۰۱۵ در تماشاخانه «سوهو» روی صحنه رفت؛ امروز به کارگردانی علی عبداللهی روی صحنه تئاتر مشهد رفته است. داستان را از زبان کارگردان چنین بیان میکنیم که:
جیل و الی زن و شوهری هستند که دارند آخرین روزهای بیستسالگیشان را پشت سر میگذارند. نامهای که از طرف شهرداری دریافت میکنند به آنها میگوید که «شما صاحب یک خانه رایگان میشوید» اما شرایط واگذاری خانه به آن دونفر از طرف خانم دی که نماینده شهرداری است آغاز ماجرای انگلهای تابان است.
علی عبداللهی کارگردان جوانی است که دومین اثر خود را روی صحنه میبرد و بهنظر میرسد به سراغ نمایشنامههای خاصی میرود که سورئالیسم را در خمیرمایه خودشان داشته باشند. این نوع نمایشنامهها معمولا نگاه تازهای در تئاتر محسوب میشوند و اگر به خوبی روی صحنه به نمایش کشیده شوند میتوانند احساس متفاوتی را هم به مخاطب القا کنند.
عبداللهی کارگردان این اثر به ما میگوید: برای اولین بار در ایران ما انگلهای تابان را روی صحنه میبریم، فیلیپ ریدلی در کنار نویسندگان بزرگ دیگری در انجمن «این یِر فِیس» از شناختهشده ترینهاست. بین دو متنی که از ریدلی چاپ شده بود ما بهخاطر فیدبکهای مثبت بیشتر، انگلهای تابان را انتخاب کردیم. ریدلی این نمایشنامه را پیرامون اتفاقاتی که یک زوج از قشر پایین رقم میزنند مینویسد که طی اتفاقی شگفتانگیز برگ برندهشان خانهای رایگان را به آنها میبخشد.
متنهای مختلفی را بعد از پروانه الجزایری خواندیم که امسال بخواهیم روی صحنه ببریم. اما چیزی که باعث شد انگلهای تابان انتخاب شود عنوان این نمایش پیرامون انسانیت بود. پیرامون اینکه یک انسان بدون هیچ پیشینهای دست به کارهایی بزند که روی همه آدمهای پیرامونش تاثیرگذار است.
وقتی از این کارگردان درمورد گروهی که در کنارشان نمایش را به صحنه تئاتر برده میپرسم میگوید: خوششانسم که بازیگران و عوامل خوبی را در کنار خودم دارم. این گروه شامل افرادی است که امسال با کارهای خیلی خوبی روی صحنه رفتهاند.
ضربآهنگ متفاوت انگلهای تابان
حقیقت درمورد نمایشنامههای کمدی که تلخند اجتماعی به همراه دارند، از این قرار است که ضربآهنگشان باید فرصت تاثیرگذاری را به مخاطب بدهد. یعنی نه آنقدر تند باشد که شما از فکاهی بازیگران جا بمانید و نه چنان کند که زمان برایتان نگذرد. از ابتدا تا میانه تئاتر انگلهای تابان ضربآهنگ تند دیالوگها میخواهد وجهه طنز گفتوگو میان دو کاراکتر را افزایش دهد. اما اتفاقا باعث میشود شما از دیالوگهای طنزی که اتفاق افتادنش میتواند شما را به اهداف طنز نمایشنامه برساند جا بمانید. از میانه تئاتر به بعد اما این ماجرا تغییر میکند و به حد نرمال خود میرسد.
با سوال از روی صندلیها بلند خواهید شد
حقیقت تئاتر و سینما این است که کارگردان برای شما یک سوال و نشانه ایجاد کند تا وقتی سالن را ترک میکنید از خودتان بپرسید. بهجز وجهه سرگرمی که برای مخاطب تئاتر همراه با آکتورها به صحنه میآید مهم است که چه پیامی را پشت بازی کاراکترها برای شما بارگذاری کردهاند؟ پیام تئاتر انگلها نیز میتواند درباره روزمرگی شخصیتی باشد که درون شما و زیر پوستتان نفس میکشد. همان شخصیت که در حیاتیترین مواقع بیرون میآید و ممکن است شما از دیدنش پیشرویتان متعجب شوید. جامعه میتواند این شخصیت را بسازد که خیر و شر بودنش چگونه باشد؟
تابیدن شخصیتپردازی از درون کاراکترها
نکته دیگری که توجه را جلب میکند شخصیتپردازی است. به عنوان مثال وقتی شما دارید تصور میکنید که اولی به عنوان مرد خانواده سویفت یک انسان تندخو است متوجه میشوید که شکاکی توام با احتیاط او به علت علاقهمندیاش به خانواده است. یا وقتی میخواهید تحلیل کنید که چرا جین در برخی اوقات تا حد زیادی با اولی مخالفت میکند میبینید که این کاراکتر برای برآورده شدن آرزوهای جوانیشان و از منجلاب بیرون کشیدن خانواده در تلاش و جدال است. این نکات را از عادات، جزئیات دیالوگها و رفتارشان با یکدیگر متوجه خواهید شد. اوج شخصیتپردازی را در کاراکتر و بازی یاسمن مومنی شاهد خواهید بود که دو نقش «کیو» و «دی» را بازی میکند و برای تمایز هرکدامشان لحن و تیپ جدیدی را برگزیده است.
چیزی که نمایشنامه را برای مخاطب ایرانی دلپذیر میکند نزدیک بودن وقایعی است که در نمایش مرور میشود با روزمرهای که تماشاگر تئاتر ایرانی هرروز با آن دست و پنجه نرم میکند.
احسان مشایخی بازیگر نقش اولیور سویفت میگوید: اولی به شدت خانوادهدوست است. اما از یک انسان خوب به انسان خوب دیگری تبدیل میشود که کارهای وحشتناکی انجام میدهد. کاراکتر اولی چیزی دارد که در همه آدمها وجود دارد فقط شرایط بروز و ظهورش فرا نرسیده است. ویژگی او به ما نشان میدهد که هرکس در موقعیت او باشد به همین میزان وحشتناک رفتار خواهد کرد. زیاد کار سختی نیست که خودم را جای اولی بگذارم و بدانم که چطور میتوانم اولی باشم و با او روی صحنه بروم. مخاطب هم خودش را در این نقش میگذارد و جای ما به وقایع روزمره خودش نگاه میکند و این باعث میشود مخاطب به فکر فرو برود.
قرابت داستانی نمایشنامه و ما
شایلین طهماسبی بازیگر نقش جیلیان درمورد نقشش به ما میگوید: جیلیان با آنکه مادر است اما بهخاطر کم سن و سال بودنش آرزوهای بزرگی برای خودش و فرزندش دارد. مثل خیلیها وقتی فکر میکند که میتواند آرزوهایش را برآورده کند از موقعیت استفاده میکند. بهنظرم همه ما یک ریشه طمعکاری از جیلیان درون خودمان داریم. نقشهای انگلهای تابان به ما میگوید که خیلی نمیشود روی رفتارمان در موقعیتها حساب صددرصدی بازکرد و هر اتفاقی ممکن است بیفتد.
بهنظرم کارکردن در تئاتر مشهد محدودیتها و مسائل خودش را دارد. از همه لحاظ شما با سختیهایی روبهرو خواهید بود بهخصوص در این بازه زمانی که تئاتر شهر روزهای شلوغی را میگذراند.
یاسمن مومنی نیز بازیگر دو نقش دی و کیو با وجه به این محدودیتها میگوید: سعی میکنیم هرطور که شده است فعالیت کنیم و تئاتر را زنده نگهداریم.