در فرهنگ ما و سایر ملل پیمانهایی وجود دارد که ارتباط پیچیدهای با باورها، اعتقادها، نحوه زیست، تاریخ و حتی جغرافیا دارند؛ پیمانهایی که خود سرفصل شناخت ملل و چندوچون شیوههای فکری و حیات اجتماعیاند. پیمانها اصولا میان دوطرف منعقد میشوند و حیطهای گسترده دارند؛ از پیمان میان دو انسان مانند پیمان ازدواج تا شکل متعالی آن همچون پیمان میان خالق و مخلوق.
هر پیمان بنا بر اقتضای خود دارای آدابی است که این آداب اولا در طول زمان شکل میگیرند، دوما به پیمان مفهوم میبخشند، سوما حدود و ثغور پیمان را مشخص میکنند و چهارما به لحاظ زیباییشناسی پیمان را ممتاز و برجسته میکنند. زیارت نیز پیمانی میان انسان و خداست. زیارت در فرهنگ شیعه به دو شیوه بیواسطه مانند زیارت کعبه و مراسم حج و زیارت با واسطه همچون زیارت آستان متبرکه پیامبر (ص) و امامان (ع) و اولیاءا... تعریف شده است.
درواقع در شکل دوم ما با مفهوم شفاعت و شفیع روبهروییم؛ بدینمعناکه حاجات را از درگاه ربوبی با شفاعت و واسطه شفیع طلب میکنیم. زیارت در هر گوشهوکناری از کشورمان بنا بر فرهنگ بومی و جغرافیا از آداب ویژهای تبعیت میکند که به آن آداب زیارت میگویند. این آداب محصول اهمیت و احترام زایدالوصفی است که زائر به ملجأ خویش با خضوع و خشوع تقدیم میکند.
ازآنجاکه آداب زیارت تقریبا در اصول یکسان و مشابه همدیگرند، در اجرا و نحوه عرض بندگی متفاوتاند. مولوی در مثنوی معنوی در فصل «موسی و شبان» به این تفاوتها اشاره میکند؛ زمانی که شبان ساده دل در مناجات خود با خدا به زمینیترین شکل ممکن ابراز ارادت میکند، مورد عتاب و خطاب موسی (ع) قرار میگیرد و دلآزرده و پشیمان میشود؛ بنابراین از جانب پروردگار به موسی (ع) وحی میشود.
وحی آمد سوی موسی از خدا/ بنده ما را ز ما کردی جدا/ تو برای وصلکردن آمدی/ نی برای فصلکردن آمدی / هر کسی را سیرتی بنهادهام/ هر کسی را اصطلاحی دادهام. آنچه در امر زیارت اهمیت دارد اتصال و توسل است که همه بخشی از مناجات شخصی آدمیان به شمار میرود.
زیارت مجموعهای زیباشناسانه از ارادت قلبی و عقلی و عملیست. آنچه فرهنگ زیارت را در طول زمان پربار و بارآور کرده، روایتهاییاست که همچون گلبرگ بر شاخه زیارت میپیچد. این روایتها و قصص به زیارت و امر زیارت وجه معنوی و زیباییشناسانه میدهند؛ مانند همین داستان موسی و شبان در مثنوی.
اگر بر این امر قائل باشیم که زیارت در وهله اول چیزی جز اتصال قلبی به پروردگار از طریق مناجات و خشوع و دلدادگی نباشد، میتوان حوزه زیارت را چنان گسترده دید که گفت انسان موحد در هر حال و لحظهای زائر است. زیارت بااینوصف معناگر زندگی است و این همان رویکردی است که در سراسر جهان، شاعران، نویسندگان، نقاشان و هنرمندان را برای بازآفرینی لحظات تجلی به خود جذب میکند.
فرهنگ رضوی که معنابخش حیات مذهبی مردمان ایران است، سرشار از روایتها و خردهروایتهایی است که در قالب قصص شفا و درمان، اعجاز و وصل و زندگی پارسایانه الگوهای دینی داستانهای نقلشده سینهبهسینه، ملودیهای بومی در مراسم مذهبی، داستانها و اشعار فهلوی نمود یافته است. ثبتوضبط این فرهنگ وظیفه ما و هنرمندان دوران ماست.