اردوغان و احمد الشرع درباره حملات رژیم اسرائیل گفت‌و‌گو کردند دمشق درباره خارج کردن نیرو‌های خود از استان السویدا بیانیه صادر کرد قالیباف در منزل شهید حاجی‌زاده حضور یافت المیادین خبر‌های خود درباره فرار جولانی را حذف کرد حملات جدید رژیم صهیونیستی به سوریه (۲۷ تیر ۱۴۰۴) کارکنان سفارت آمریکا در بغداد بازگشتند (۲۷ تیر ۱۴۰۴) رایزنی وزرای خارجه سه کشور اروپایی با عراقچی (۲۷ تیر ۱۴۰۴) وزیر کشور: اتباع مجاز شامل اخراج نخواهند شد المیادین: جولانی دمشق را ترک کرد| ترور سه نفر از اعضای ارشد دولت انتقالی سوریه (۲۷ تیر ۱۴۰۴) نماینده ایران در سازمان ملل: اسرائیل خطرناک‌ترین تهدید علیه صلح در منطقه است ناتو سامانه دفاع موشکی پاتریوت را در اوکراین مستقر می‌کند پیام رهبر معظم انقلاب به خانواده شهید سلامی ابلاغ شد وزیر دفاع: پاسخی قاطع به آمریکا و رژیم صهیونی دادیم و حالا نوبت دیگران است اظهارات نتانیاهو درباره حمله اسرائیل به سوریه سرلشکر حاتمی در دیدار با فرمانده کل سپاه: ارتش و سپاه دوشادوش هم برای امنیت و اقتدار ایران تلاش می‌کنند سرباز اسرائیلی و یک معلم به اتهام جاسوسی برای ایران دستگیر شدند تکذیب ادعای اختلاط بنزین با آب در قزوین طی سفر رئیس جمهور وزیر اطلاعات: رژیم صهیونیستی باید با راهبرد تهاجم در درون خودش روبه‌رو شود نیروهای زمینی اسرائیل در ۱۰ کیلومتری دمشق (۲۶ تیر ۱۴۰۴) دستگیری ۲ نفر در گرجستان به‌اتهام فروش اورانیوم کمیسیون حقوقی مجلس از پارلمان‌های ۴۴ کشور خواست برای تحریم اسرائیل قانون‌گذاری کنند ارزیابی جدید رسانه‌های آمریکایی از نتایج حملات تجاوزکارانه به تاسیسات هسته‌ای ایران تسلیت سخنگوی وزارت امور خارجه درپی حادثه آتش‌سوزی در شهر الکوت عراق ویدیو | واکنش طنزپردازان آمریکایی به آبروریزی که ترامپ در جشن قهرمانی چلسی به بار آورد تأکید سرلشکر پاکپور بر آمادگی رزمندگان سپاه برای تکرار ضربه به دشمن در دیدار فرمانده کل ارتش حمایت مجلس از وزارت ورزش برای درخواست تعلیق اسرائیل از رئیس فیفا دیلی‌صباح از تمایل ترکیه برای تقویت قابلیت‌های دفاعی سوریه خبر داد
سرخط خبرها

سخنرانی انتخاباتی، در مهمانی خانوادگی

  • کد خبر: ۲۱۴۱۱۶
  • ۰۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۷:۲۵
سخنرانی انتخاباتی، در مهمانی خانوادگی
مامان گفت: امشب که همه خونه بابابزرگت شام دعوتیم فرصت خوبیه که بیای و از کاندیدا شدنت بگی.
مهدی محمدی
خبرنگار مهدی محمدی

مامان گفت: امشب که همه خونه بابابزرگت شام دعوتیم فرصت خوبیه که بیای و از کاندیدا شدنت بگی. خودت می‌دونی خانواده پدری من چقدر روشن و منطقی هستن. می‌تونی اونجا برنامه‌های خودتو برای بقیه هم توضیح بدی. می‌دونی اگه پنج نفرشون هر کدوم به پنج نفر دیگه بگن به تو رأی بدن میشن بیست وپنج نفر و اون بیست وپنج نفر هم هر کدوم به پنج نفر دیگه بگن و این زنجیره ادامه پیدا کنه، چند هزار رأی نصیبت میشه.

پیشنهاد مامان عالی بود. خانه بابابزرگ همه آمده بودند. در اولین فرصت مامان همانجا همان طور که برایم اسپند دود کرده بود و داشت دورسرم می‌چرخاند، گفت: بزنم به تخته پسر دسته گلم کاندیدای مجلس شده و قراره به کوری چشم هر چی حسوده سال دیگه این وقت تو مجلس باشه.

همه با خوشحالی برایم کف زدند. مامان گفت: خوب حالا پسرم خلاصه و مفید بگو برنامه هات چیه؟

گفتم: چیزی که در درجه اول باید سرلوحه کارم قرار بدم اینه که تلاش کنم شایسته سالاری رو جایگزین قوم وخویش سالاری کنم!

پسردایی ام با ناراحتی داد زد: واقعا که! الان که داری میری مجلس و بعد یه عمر می‌تونی دست من رو هم یه جای خوب بند کنی می‌گی می‌خوای شایسته سالاری رو به جای قوم و خویش سالاری سرلوحه قرار بدی. اصلا تقصیر من بود. هر وقت اومدم خونه تون از باغمون برات سیب می‌آوردم، می‌گفتم: عیب نداره، قوم و خویشه، بذار گاز بزنه، بخوره، کیف کنه! کاش منم به جای قوم و خویش سالاری همون شایسته سالاری که میگی رو سرلوحه قرار می‌دادم. چون اگه من هم سیب‌ها رو می‌دادم به لبنیاتی سر کوچه مون حداقل یک قالب پنیر و چندکیلو شیر نصیبم می‌شد!

مامانم وقتی ناراحتی پسردایی را دید بحث را عوض کرد و به من گفت: مرغ کیلویی ۸۰، ۹۰ هزار تومن شده پسرم. واسه این چه برنامه‌ای داری؟

گفتم: دقیقا. مرغ که تا همین چند وقت پیش ۵۰، ۶۰ هزار تومن بود الان هم باید دوباره برگرده به همون قیمت!

دو تا پسرخاله هام که مرغ فروشی داشتند ناراحت شدند. پسرخاله بزرگم گفت: مگه ما پت و متیم مرغی که کیلویی ۷۰ هزار تومن بیشتر برامون درمیاد رو بفروشیم کیلویی ۶۰ هزار تومن.

مامانم دوباره بحث را عوض کرد و گفت: پسرم از برنامه‌های خودت برای اشتغال بگو.

گفتم: در این مورد باید به سمتی بریم که هیچ آدم بیکاری تو خونه نباشه و همه سرکار باشند.

این بار شوهر خاله ناراحت شد و گفت: یعنی می‌خوای یک کاری کنی تا حتی من که سه ماهه دیسک کمر دارم و افتادم گوشه خونه و یک دست شویی هم به زحمت میرم، مجبور شم به زحمت و بدبختی برم سر کار. واقعا که دستت درد نکنه. این بار خودم بحث را عوض کردم و گفتم: باید به شعار تنها اکتفا نکرد و به تغذیه مردم توجه کرد.

این بار بابابزرگم که تا آن لحظه ساکت بود گفت: پس تو هم حرف نزن تا سفره رو بیارن و شام بخوریم. چون به قول خودت تغذیه مردم بیش از هر چیز دیگه‌ای در اولویته. یاد حرف مامانم افتادم که درباره خانواده خودش گفته بود: اونا همه شون منطقی هستند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->