محبوبه عظیم زاده | گم و گور شدند. نمیدانم چطوری. شاید بخشیدمشان به کسی و شاید هم قرض دادم که در هر صورت دیگر به دستم نرسیدند. هیچ رد و نشانهای در خاطرم باقی نمانده تا پی اش را بگیرم و بفهمم چه بلایی سرشان آمد. البته اعتراف میکنم تا اینجای کار برایم کوچکترین اهمیتی هم نداشت. حالا، اما جای خالی شان توی کتابخانه و هم یک جورهایی توی دلم خیلی به چشمم میآید؛ انگار که یک چیز گران بها یا چیزی که مهر و عطوفت زیادی نسبت به آن در وجود خودت احساس میکنی دیگر نیست. واقعیت این است که بخش بزرگی از کتابهای دوران کودکی و نوجوانی ام همه به باد رفته اند و حالا عمیقا دلتنگشان هستم؛ دلتنگ «تام سایر» و «هاکلبری فین» و «بینوایان» که با اینکه از برخی جاهای آن چیزی نمیفهمیدم، اما با همان حال دو مرتبه خواندمش و آخر کار طوری برای ژان والژان زار زدم که هنوز تصویر صورت سرخ و چشمهای پف کرده ام توی مغزم ته نشین شده و تکان نخورده است؛ و حتی دلتنگ ماجراهای «نخودی» یا «خروس نگو یک ساعت» با همان شکل و شمایل قدیمی شان هستم. نمیدانم این میل سرکش، میل به خواندن کتابهای دوران کودکی و نوجوانی ام است یا میل برای لولیدن در اتمسفری که سرشار بود از بی دغدغگی و فقط لم دادن و ورق زدن کتاب ها. هرچه هست، حالا بیشتر از هر چیز دیگر میتواند پایم را بکشد درون کتاب فروشیها تا مدتها لابه لای قفسههای شان بچرخم.
«سفر به سرزمینهای غریب» را با همین میل سرکش مهارنشدنی این روزهایم خواندم و چیزی جز حس شعف ناشی از سروکله زدن با دنیای داستان و فانتزیها نصیبم نکرد؛ هزار و یک شبی بود که گویی شهرزاد قصه گو را بر بستر مَلِک جوانبخت که خواب از چشم هایش رمیده، بیدار نگه داشته و دارد با کلمه هایش او را سِحر میکند و در این افسون و افسانهها او را از بیابان و دریا میگذراند و با شاه و شیخ آشنا میکند و از عجایب فراوان پرده برمی دارد. سفر به سرزمینهای غریب همین افسون را دارد و نام قهرمانش قمر است که او هم یک تنه از دریا و بیابان میگذرد و در سفرهای پر از غم و شادی اش به غزه و مصر و حبشه و هند و مالدیو و یمن، ماجراهای عجیب و هیجان انگیزی را از سر میگذراند.
این کتاب یک فانتزی شرقی است که به همت نشر اطراف منتشر شده و مهمترین جایزه ادبیات کودک و نوجوان جهان عرب، یعنی جایزه اتصالات را از آن خود کرده است. کتابی که باید گفت روح و دنیای ذهنی نویسنده اش، سونیا نِمر، که از دوران کودکی با قصهها و خیال پردازی عجین شده و پرورش یافته، کاملا در آن حلول کرده است. نویسندهای فلسطینی که تغییر نگاه کلیشهای و رایج به زن عرب و به خصوص زن فلسطینی همیشه یکی از دغدغه هایش بوده و قمر قصه سفر به سرزمینهای غریب، قرار است بخشی از بار این مسئولیت را به دوش بکشد؛ قمرِ زیبا، جسور، اهل ریسک، دانا و پر از مهر و عاطفه که ماجرای سیر و سیاحت هایش میتواند جایگزین قابلی برای یکی از جاهای خالی قفسه کتاب هایمان باشد.