به گزارش شهرآرانیوز، به بهار که نزدیک میشویم، هنرمندان پیراهن شهر را عوض میکنند تا هوای خیابانها بیشتر عطر فروردین را بگیرد. المانهای جدیدی که در شهر میبینیم، نقاشیهایی که به دیوارها رنگ میبخشند و نمایشهایی که در شهر اجرا میشود همه به نوعی استقبال است از بهار، فصلی که شهر را سرسبز میکند.
«استقبال از بهار» که در این سالها به یکی از آداب هنری شهر مشهد مبدل شده است، یکی از مهمترین گردهماییهای هنری است که هنرمندان را کنار خیابانهای شهر با مردم همراه میکند تا دوشادوش یکدیگر برای پاسداشت نوروز قدم بردارند.
به همین بهانه با «احسان مهدوی» مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد گرافیک که دبیر و داور جشنواره «استقبال از بهار» در سالهای گذشته بوده است، به گفتوگو مینشینیم. این گپ و گفت در باب چگونگی شکلگیری این جشنواره است. مهدوی که در بسیاری از این سالها به عنوان داور جشنواره و در سالهای ۹۲، ۹۷ و ۹۸ نیز دبیر اجرایی آن بوده، امسال نیز داور بخش اصلی یعنی بخش «المانهای شهری» بوده است.
به نظر شما چرا باید به استقبال یک فصل رفت تا شهر رنگ آنرا بگیرد؟
محوریت استقبال از بهار به شدت مبتنی بر فصل بهار و نوروز، این عید باستانی ایرانیان است. به همین دلیل هم عمده کارها آثاری موقت بودند. از آنجا که همیشه مناسبتهایی همچون تاسوعا و عاشورا را نیز در راه داشتهایم، این رویداد باید شکلی موقتی در قالب بهارانه و عیدانه به خودش میگرفت. کمکم با شناختهتر شدن این جشنواره در ایران، شورای سیاستگذاری به این نتیجه رسید که دیگر مسئله بهار اهمیت ندارد بلکه خود این جشنواره اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
پس از آنکه مشهد صاحب یک فستیوال هنر شهری شد، لازم بود یک سری تفکیکها به این ماجرا اضافه شود. ما نیاز به هنرهای دائمی داشتیم، نیاز داشتیم هنرهای تجسمی و هنرهای گرافیکی تفکیک شوند، همچنین متوجه شدیم که نقاشی دیواری هم باید بخش خودش را داشته باشد. حالا بهار کمرنگتر شده بود و خود جشنواره حائز اهمیت بود. در سال ۱۳۹۲ این جشنواره به اوج خودش رسید و ما دریافت کننده یک جایزه جهانی هم به خاطر استقبال از بهار شدیم که شهردار وقت مشهد آن را دریافت کرد. اکنون استقبال از بهار تبدیل به یک رسم و آدابی شده است که هنرمندان مشهدی میدانند در اواخر زمستان باید به سراغش بیایند.
به نظر شما باید بیشتر سراغ کارهای دائمی برویم یا موقت؟ چطور میشود برخی آثار را به صورت دائمی در شهر داشته باشیم؟
بخش دائم و بخش موقت به این برمیگردد که ما دو گونه هنر داریم؛ هنرهای مانا و هنرهای میرا. هر دو به یک اندازه ارزشمند هستند و نمیشود یکی را جایگزین دیگری کرد. به هر حال همانقدر که شهر مشهد به خاطر آثار هنری میرا ماندگار شده است این یعنی مانایی اثر در ذهن. از سوی دیگر آثاری که از همان دوره به صورت فیزیکی در شهر باقی میماند نیز مانایی هنر را میرساند. هر دوی این نوع هنرها نیاز است و اصلا نمیشود که یکی جایگزین دیگری شود. همانقدر که هنرهای مانا بر شهر تاثیر خودشان را گذاشتهاند در عین حال هنرهای میرا اثر گذارند. مثل طبیعت که در یک فصل شاهد مرگ و در فصل دیگر اتفاقا حیات و تولد دوبارهشان را شاهدیم.
روند کیفی آثار «استقبال از بهار» در طی سالها چگونه بوده است؟
امسال از سالهایی بود که داوری بدی نداشتیم، به نظرم سطح کارها بیش از حد توقع کمیته داوری بود. گرچه جشنواره از جهاتی ضعفهایی هم داشت؛ از آن نظر که طراوت آغازین خودش را از دست داده و تبدیل و به نحوی در راستای رفع تکلیف مسئولان برگزار میشود.
در بیان نقاط قوت نیز میتوان گفت که آثار هنری شهری رو به حرفهای شدن رفتهاند و این روند رو به رشد است. گرچه در سالهای ابتدایی در مرحله آزمون و خطا قرارداشتیم، اما در سال جاری شاهد حرفهایهای این عرصه بودهایم. امسال حدود ۷۰۰ کار را داوری کردیم که بهترینهای این آثار در شهر اجرا خواهند شد.
چطور دوگانگی میان پیچیدگی هنر و انتقال مفهوم در این فستیوال حل شد؟
از همان سال ۹۲ که نقطه اوج بود به این نتیجه رسیدیم که اتفاقا مشهد شهری است با آدمهای به شدت متفاوت از یکدیگر و سلیقههای مختلف. ما نیاز داشتیم قشر سنتی، مذهبی، مدرن، کودک و کهنسال، قشر دانشگاهی و... را پاسخگو باشیم. بنابراین نمیشد با یک رویکرد به این ماجرا نگاه کنیم. پس به تفکیک مفاهیم و پیامهایمان رسیدیم. حالا ما باید کارهایی را میآفریدیم که از لحاظ هوشمندی و پیچیدگیها جلوهای عامهپسندتر داشته باشد.
باید سراغ مفاهیمی میرفتیم که در این شهر مشترک باشد مثلا باید سراغ کارهایی با پیشزمینه حرم مطهر رضوی میرفتیم. باید به جریانهای اساطیری و ادبی مثل شاهنامه فردوسی نیز نگاه میکردیم و از این قبیل نگاههایی که رویکرد اشتراکی نسبت به جریانهای شهر دارد.
آثار هوشمندانهتر که مخاطب با چند بار گذر باید معنای آنرا بفهمد نیز بخشی دیگر از آثار شهری را شکل میدهد. آثاری که راحت نمیشود از کنارش عبور کرد. کارهای عامهپسند نیز مثل المانهایی است که به راحتی تشخیص میدهیم چرا اینجا گذاشته شده است. در واقع استفاده از مفاهیم بستگی به این دارد که هر کدام را در کجای شهر میخواهیم نصب کنیم.
در این بین آزمون و خطاهای بسیاری هم شد و گاهی با خطا نیز روبهرو بود. یعنی کارهایی که نباید در قسمتی از شهر نصب میشد اتفاقا در همان قسمتها رفت که از دورههای بعد سعی کردهایم چنین وقایعی را کمتر شاهد باشیم.
چه چیزی مشخص میکند کدام کار باید کجا باشد؟
خب این پاسخ واضحی دارد. به هرحال جایی که اطراف دانشگاهها باشد باید المان آموزشمحوری وجود داشته باشد یا مثلا نزدیک حرم مطهر رضوی باید هنری به کار رود که زائر را آماده کند برای رسیدن به حرم. در عین حال وقتی به بخشهای کارگرنشینی از شهر میرویم نباید این حس را القا کنیم که مبلغی از جیب مردم آن منطقه دارد صرف چیزی میشود که اتفاقا از آن سر در نمیآورند. بنابراین در این جانماییها لازم است به مفهوم و معنی خود این قسمتهای شهری دقت کنیم.
چطور باید المانهایی را طراحی کرد که هویت مشهدی را در دل خود داشته باشد؟
در تمام ادوار استقبال از بهار خیلی کوشیدیم که این اتفاق بیفتد. خیلی تلاش کردیم کارها مشهدی باشد، اما جوری مشهدی نباشد که در جای دیگری از ایران اصلا خریداری نداشته باشد. به هر حال وقتی تصاویر این کارها در دنیا میچرخد کار ارزشمند و قابل فهمی به نظر برسد. دوچرخه پدری مثال خیلی خوبی برای این مسئله هست. سال ۸۹ این کار را آقای درخشانی از یک خاطره کاملا شخصی انجام داد و همین دوچرخه ۱۱ مرتبه در ایران کپی شد.
همچنین تمام تلاش ما ایجاد آثار اصیل بود که توانست مشهد را در این زمینه برند کند. شاید به همین خاطر است که توانستیم به این صورت در دنیا شناخته شویم.