از نجف تا کربلا، دل‌هایی که راه می‌روند بیش از ۲.۶ میلیون نفر در سامانه سماح ثبت نام کردند (۱۴ مرداد ۱۴۰۴) تولیت آستان قدس رضوی: هیچ‌کس حق ندارد اتحاد ملت در برابر دشمن را بهم بزند| انسجام ملی، آینده ایران را رقم خواهد زد! رادیو موکب در مسیر پیاده‌روی اربعین آغاز به کار کرد برپایی موکب فرهنگی «ایران امام رضا (ع)» در دهه پایانی ماه صفر رمان «جزیره گمشده من» روانه بازار نشر شد | رمانی با محوریت کرامات امام رضا (ع) اعزام کاروان پزشکی به منظور ارائه خدمات به اربعین (۱۴ مرداد ۱۴۰۴) زائران اربعین برای دریافت خسارت بیمه به کجا مراجعه کنند؟ بازنگری میراث حدیثی از زمان اهل بیت آغاز شد اشک‌های خبرنگار آمریکایی برای شهدای جنگ ۱۲ روزه علیه ایران + فیلم بازگشایی تل زینبیه پس از چند سال برای زائران اربعین حسینی امکان تماس رایگان در پیاده‌روی اربعین اعزام بیش از ۳۰۰ روحانی برای همراهی با کاروان‌های پیاده اربعین دایرةالمعارف شهدای مدافع حرم، در حوزه هنری رونمایی می‌شود ملاهادی سبزواری؛ خادمی که استاد فلسفه از آب درآمد مراسم چهلمین روز شهادت شهدای اقتدار، در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد ثبت‌نام ۲ میلیون و ۳۶۰ هزار زائر در سامانه سماح (۱۳ مرداد ۱۴۰۴) شمار ثبت نام کنندگان عمره به ۱۰ هزار نفر رسید (۱۳ مرداد ۱۴۰۴) انتشار فراخوان همایش «نقش مذاهب اسلامی در بازآفرینی تمدن اسلامی» + جزئیات حکم شرعی معامله در بازار فارکس چیست؟
سرخط خبرها

زائری که عاقبت به خیر شد

  • کد خبر: ۲۱۹۸۳۸
  • ۱۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۳
زائری که عاقبت به خیر شد
روز پنجم فروردین بود که سینا زنگ زد و خبر فوت پدرش را داد. هفتم عید آمدند مشهد و آقاغلامرضا در شهری که دوستش داشت آرام گرفت. با سینا قرار گذاشتیم برویم حرم، به یاد روز‌های دانشجویی.

سال‌ها ست وقتی به سینا زنگ می‌زنم، اولین سؤالی که از او می‌پرسم، حال پدرش است. از وقتی کرونا آمد آقا غلامرضا بابای سینا زمین گیر شد، ریه اش به هم ریخت. در چهار سال گذشته هر بیماری مخصوص ریه بود به جان او افتاد. من و سینا هم کلاسی دانشگاه بودیم. وقتی آقا غلامرضا زمین گیر شد، به اصرار عموهایش رفتند کرج. چندباری در سفر به تهران سینا را دیدم، یکی دوبار هم آمده بود مشهد. روز پنجم فروردین بود که سینا زنگ زد و خبر فوت پدرش را داد. هفتم عید آمدند مشهد و آقاغلامرضا در شهری که دوستش داشت آرام گرفت. با سینا قرار گذاشتیم برویم حرم، به یاد روز‌های دانشجویی.

همین که از کوچه شاهین فر در آمدیم و گنبد و گلدسته را دیدیم، سینا گفت: خوش به حالت مشهد هستی، خوش به حالت هروقت دلت بخواهد و اراده کنی می‌توانی بروی زیارت. من سرم را انداخته بودم پایین، داشتم به این فکر می‌کردم که چقدر بی معرفتم. داشتم مرور می‌کردم ببینم آخرین بار کی آمده ام حرم؟

اوایل اسفند پارسال بود، کل شب برف باریده بود، صبح که بیدار شدم نیت کردم بروم حرم. این آخرین زیارت من بود.
سینا یاد پدرش افتاد، یاد اینکه چقدر این آخر عمری دوست داشت بیاید زیارت، اما نای آمدن نداشت. بعد گفت: خداروشکر آوردیمش مشهد، من مطمئن هستم جاش خوبه، خودش همین طوری دوست داشت.

رسیدیم صحن قدس. قرار گذاشتیم که یک ساعت دیگر همانجا هم را ببینیم. رفتم سمت ضریح. این نورپردازی جدید روضه منوره خیلی باکیفیت است. همه چیز شارپ و فوکوس شده. یک گوشه‌ای ایستادم، چشمم افتاد به زائرانی که حال خوشی داشتند، راستش را بخواهید بازهم خجالت کشیدم، به آن‌ها حسودی ام شد.

 زل زدم به کاشی ها، به ضریح، به لوستر‌های سبز و به مردمی که سرگردان حاجت هایشان بودند. برای آقا غلامرضا و دیگر درگذشتگان «امین ا...» خواندم، عقب عقب آمدم بیرون. سلام دادم و رفتم سمت دار الولایه. به این فکر می‌کردم که این مرد عجیب عاقبت به خیر شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->