فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

آدم‌های کمی می‌توانند خیلی خوب کتاب بخوانند | گزیده‌ای از آخرین گفتگو‌ی کورت ونه گات به مناسبت سال مرگش

  • کد خبر: ۲۲۱۰۰۰
  • ۲۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۲
آدم‌های کمی می‌توانند خیلی خوب کتاب بخوانند | گزیده‌ای از آخرین گفتگو‌ی کورت ونه گات به مناسبت سال مرگش
ورت ونه گات از یکی از مهیب‌ترین و مرگبارترین بمباران‌های جنگ جهانی دوم جان سالم به در برد و نتیجه آن تجربه نزدیک به مرگ، رمانی شد به نام «سلاخ خانه شماره پنج».

به گزارش شهرآرانیوز، «سلاخ خانه شماره پنج» از مشهورترین رمان‌های ضد جنگ امریکا است که در دنیا هم نگاه‌های زیادی را به خود جلب کرد. علاوه بر این اثر که آن را مهم‌ترین رمان او دانسته اند، ونه گات در طول نیم قرن کار حرفه ای، ۱۴ رمان، ۳ مجموعه داستان کوتاه، ۵ نمایشنامه و ۵ ناداستان منتشر کرد. او در یازدهم آوریل سال ۲۰۰۷ در ۸۴ سالگی از دنیا رفت. آنچه در ادامه می‌آید بریده‌ای از آخرین گفت وگوی او به بهانه سالروز مرگش است.

از دلایلی که باعث شد جذب زندگی خلاقانه شوید بگویید، چه به عنوان نویسنده یا یک هنرمند.

من تمام زندگی ام را طراحی کرده ام، فقط به عنوان یک سرگرمی، بدون اینکه واقعا نمایش یا چیزی داشته باشم. این فقط یک کار قابل قبول است و من آن را به همه توصیه می‌کنم. من همیشه به مردم می‌گویم خودتان را مشغول یک هنر کنید، مهم نیست که [آن را]چقدر خوب یا بد [انجام دهید]، زیرا با این کار روح شما رشد می‌کند.

 این هنر می‌تواند آواز خواندن، رقصیدن، نوشتن، طراحی یا نواختن یک ساز باشد. یکی از چیز‌هایی که امروز درباره کمیته‌های مدرسه متنفرم این است که برنامه‌های هنری را از برنامه درسی حذف می‌کنند و می‌گویند هنر راهی برای امرار معاش نیست. خب، کار‌های زیادی وجود دارد که ارزش انجام دادن دارند که راهی برای امرار معاش نیست. آن‌ها راه‌های قابل قبولی برای ایجاد یک زندگی دلپذیرتر هستند.

در روند کاری خود، گرما و شوخ طبعی زیادی به دنیا بخشیدی. این مهم است، این طور نیست؟

از پسرم مارک پرسیدم که فکر می‌کند زندگی به چه معناست، و او گفت: «ما اینجاییم که به هم کمک کنیم تا از مشکلات رد شویم، هر چه که باشد.» من فکر می‌کنم این به بهترین وجه می‌گوید شما می‌توانید این کمک را به شکل‌های مختلف، به عنوان کمدین، نویسنده، نقاش یا موسیقیدان انجام دهید. موزیسین‌ها واقعا این کار را برای من انجام می‌دهند.‌ای کاش من یکی از آن‌ها بودم، زیرا آن‌ها کمک زیادی می‌کنند. آن‌ها به ما کمک می‌کنند تا چند ساعت را پشت سر بگذاریم.

آیا فرایند خلاقانه نشستن برای نوشتن یا برداشتن یک قلم مو دو فرایند متفاوت است؟

نه. من چه برای نوشتن و چه برای نقاشی کردن فقط می‌نشینم و منتظر می‌مانم تا ببینم چه چیزی در درونم وجود دارد و سپس آنچه هست سر بر می‌آورد. مواقعی هست که هیچ چیز سر نمی‌زند. از جیمز بروکس، اکسپرسیونیست انتزاعی پرسیدم نقاشی برای او چگونه است، گفت: «اولین ضربه را روی بوم می‌گذارم، سپس بوم باید نیمی از کار را انجام دهد.» نقاشان جدی این گونه اند. آن‌ها منتظرند تا بوم نیمی از کار را انجام دهد. بیا. بیدار شو.

ما امروز در دنیایی بسیار بصری زندگی می‌کنیم. آیا کلمات قدرتی دارند؟

چند سال پیش با دوستانم جوزف هلر و ویلیام استایرن که حالا هر دو مرده اند در یک سمپوزیوم بودیم و آنجا درباره مرگ رمان و شعر صحبت می‌کردیم. استایرن اشاره کرد که رمان همیشه یک فرم هنری نخبه گرا بوده است. این شکل هنری برای افراد بسیار کمی است، زیرا فقط تعداد کمی می‌توانند خیلی خوب بخوانند. پیش از این هم گفته ام که گشودن یک رمان مانند این است که وارد یک سالن موسیقی شوید، ویولونی به شما بدهند و مجبور باشید اجرا کنید. [می خندد.]

خواننده باید بتواند با خیره شدن به خطوط افقی نماد‌های آوایی و اعداد عربی نمایشی را در ذهنش اجرا کند. اگر بتوانید این کار را انجام دهید، می‌توانید با هرمان ملویل در اقیانوس آرام جنوبی به شکار نهنگ بروید، یا به تماشای مادام بوواری بنشینید که زندگی خود را در پاریس به هم ریخته است. اما با عکس‌ها و فیلم‌ها تنها کاری که باید انجام دهید این است که بنشینید و به آن‌ها نگاه کنید تا این اتفاق برای شما بیفتد. 

سال‌ها پیش گفتید که کار یک نویسنده این است که از وقت یک غریبه به گونه‌ای استفاده کند که او احساس نکند وقتش تلف شده است. این روز‌ها غریبه‌ها راه‌های زیادی برای گذراندن وقت دارند.

درست است. همه این چیز‌ها دیگر به زمان مربوط می‌شود. قبلا مردم برای چگونگی گذراندن زمستان حیران و سرگردان بودند. سپس یک کتاب بزرگ منتشر می‌شد -یک کتاب بزرگ و فوق العاده- و همه آن را می‌خواندند تا وقت بگذرانند.

 این یک تجربه بسیار ابتدایی پیش از تلویزیون، که در آن مردم باید جوهر روی کاغذ را نگاه می‌کردند. من خودم زمانی بزرگ شدم که رادیو خیلی مهم بود. از مدرسه به خانه می‌آمدم و رادیو را روشن می‌کردم. کمدین‌های بامزه و موسیقی فوق العاده و نمایشنامه‌هایی وجود داشت. با رادیو وقت می‌گذراندم. حالا، برای داشتن اوقاتی خوب، لازم نیست سواد داشته باشید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->