امروز و پس از حمله موشکی پریشب یک تک پا تا وزارت خارجه رژیم صهیونیستی رفتم تا با «لیور حایات» سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل مصاحبه کنم. ولی دوروبر وزارت کسی دیده نمیشد.
از همان جا داد زدم: لیور! لیور! کجایی؟ بدو بیا باهات مصاحبه کنم. نکنه از موشکها ترسیدی قایم شدی؟
ناگهان دیدم لیور از پشت شمشادها نفس زنان آمد بیرون و گفت:م... م. من و ت... ت... ترس؟
چون صدایش میلرزید و نمیتوانست راحت حرف بزند چند دقیقه صبر کردم تا حالش سر جایش بیاید. بعد گفتم: حتما از موشکها ترسیدی که قایم شدی؟
نه. ترس چیه. این بازی قایم موشکه. یعنی موقع اومدن موشک، قایم بشیم.
یعنی از حمله موشکی ناراحت نشدی؟
نه اصلا. خیلی هم خوب بود. راستش ما دوست داشتیم موشکهای ایران رو از نزدیک ببینیم و باید جاسوس میفرستادیم، ولی خودشون موشکها رو فرستادند و ما از نزدیک دیدیمشون. از خیلی خیلی نزدیک.
خوب حالا برنامه تون چیه؟
هیچی. فقط به سازمان ملل پیام دادیم که ایران فقط باید پرچم ما رو آتیش بزنه نه کشور ما رو!
مردم اسرائیل چه احساسی دارند؟
همون احساسی که بقیه مردم بعد از بارش سنگین برف دارند.
متوجه نمیشم. بارش سنگین موشک و بارش سنگین برف چه ربطی به هم دارند؟
هر دوشون باعث تعطیلی مدارس شدن. بچه خودمم خوشحال شد امروز مدرسه نرفت. آخه امتحان داشت ولی درس نخونده بود.
پس ناراحت هم نیستید که چند میلیون دلار صرف مقابله با این حمله شد.
ببینید! پول اصلا مهم نیست. مهم انسانیت هست که البته برامون همون هم مهم نیست.
بله. اینو که از حمله پارسالتون به بیمارستان کودکان شهر غزه فهمیدم. حالا به نظرت گنبد آهنین مفید بود؟
خوب بود ولی اگر همون اول به جای گنبد آهنین یک چیزی به نام پوشک آهنین درست کرده بودیم مفیدتر بود.
خوب اگر پیامی برای مردم ایران داری بگو.
من فکر میکردم فقط صدای مرگ بر اسرائیل ترسناکه ولی صدای موشکها وحشتناکتر بود.