به گزارش شهرآرانیوز طبابت، پیشه آبا و اجدادی خاندان صراف شیرازی نبود، اما مرگ غم انگیز برادر محمدتقی در کودکی بر اثر ابتلا به بیماری دیفتری، اندوه او و خانواده اش را به انگیزهای برای جبران و ساختن، تبدیل کرد. در روزگاری که دنیای پزشکی هنوز حریف بیماریهای ویروسی نمیشد و ساخت واکسن، رویایی دور از دسترس بود، محمدتقی با زمزمههای پدرش محمدقاسم صراف، تشویق شد تا دستی به زانو بگیرد و باقی عمرش را وقف راهی کند که در آن کمتر خانوادهای بر اثر فوت کودکش داغ دار شود: «درست را بخوان و دکتر شو تا کودکی به خاطر بیماری از دنیا نرود.»
به این ترتیب پس از آنکه تحصیلات مقدماتی را در دبستان هدایت و دبیرستان ایرانشهرِ یزد با موفقیت در دو رشته ادبی و طبیعی به پایان برد، با انگیزه و ارادهای محکم در کنکور پزشکی شرکت کرد. آن سال با قبولی در رشته پزشکی شیراز به سبب مشکلاتی از ورود به دانشگاه بازماند. سال بعد با شرکت در آزمون سراسری، در دانشگاه حقوق تهران قبول شد، اما همچنان سودای تحصیل در رشته پزشکی، پای رفتنش را سست کرد و برای سومین بار کنکور داد.
سال ۱۳۳۰ بود و این بار با قبولی در رشته پزشکی، عازم مشهد شد و در همسایگی امام رئوف، تحصیلات خود را در دانشکده پزشکی مشهد آغاز کرد. شاگرد اول خوش نام دانشکده، سرانجام با دریافت مدال و نشان درجه اول علمی از دانشکده، فارغ التحصیل شد و به رسمِ روال مرسوم آن ایام، به واسطه آن که در زمره بهترینهای دانشگاه قرار میگرفت، میتوانست از سهمیه تحصیل در خارج از کشور استفاده و برای تکمیل تحصیلات خود به پاریس سفر کند، اما اشتیاق او بیش از سفر به فرانسه، عزیمت به زادگاهش یزد بود تا با افتتاح نخستین مطب خود، شور و غرور را در چشمان مشعوف پدری ببیند که روزگاری او را به این راه تشویق کرده بود.
پس از مدتی طبابت در شهر یزد و کسب تجربه و خدمت به هم ولایتی هایش، عزم سفر کرد و در سال ۱۳۳۶ به فرانسه رفت تا تخصص خود را در رشته بیماریهای کودکان اخذ کند. چهار سال بعد هم در حالی به ایران بر گشت که از پیشنهادهای متعدد در پاریس روی برگردانده. به شوق خدمت و زیست در جوار امام رضا (ع)، مسیر وطن را در پیش گرفت.
پس نخستین مطب خود را در خیابان گلستان مشهد افتتاح کرد و پس از چند سال طبابت، در سال ۱۳۴۳ با قبولی در آزمون استادیاری، برای تدریس و درمان کودکان به بیمارستان امام رضا (ع) مشهد معرفی شد. حالا زندگی اش نیمی به طبابت در مطب و نیم دیگرش به حضور در بیمارستان امام رضا (ع) میگذشت و در این میان هر ساعت از شبانه روز حتی زمان استراحت و حضور در منزل، میزبان حضور بیمارانی بود که نوزادان خود را در آغوش گرفته و مضطربانه در خانه اش را میزدند و هرگز ناامید برنمی گشتند.
دکتر صراف سالها از محضر استادانی، چون مرحوم دکتر سامی راد، دکتر قوام نصیری، دکتر شهیدی، دکترهای خانواده سالاری (رضا، احمد و علی)، دکتر قریشی، دکتر میردامادی، دکتر اسکوئیان، دکتر بهپور، دکتر حسین قهرمان، دکتر محلاتی، دکتر رادپور، دکتر شهرستانی، دکتر اخوان، دکتر شاهین فر (محمد و احمد) و مهندس شهرستانی دانش آموخته بود و پیش از مهارتهای علمی، درس ادب و اخلاق و انسانیت را سرلوحه آموزه هایش قرار داده بود و در میدان عمل، به کار میبست. سال ۱۳۴۷ بود که به مقام دانشیاری ارتقا یافت و هشت سال بعد نیز به مرتبه استادی رسید. مدرک فوق تخصص بیماریهای عفونی کودکان را نیز در سال ۱۳۷۰ کسب و در مدت بیش از سی سال، در بخش کودکان بیمارستان امام رضا (ع) خدمت کرد.
نام گذاری سالن کنفرانس و آموزش دانشجویان بخش اطفال بیمارستان امام رضا (ع) و سالن اجتماعات سازمان نظام پزشکی مشهد، گواه جایگاه عالی و محبوبیت اجتماعی او در جمع پزشکان مشهد است. دکتر صراف در روزگاری طبابت تخصصی کودکان در خراسان را آغاز کرد که شمار پزشکان متخصص در این حوزه، به عدد انگشتان یک دست نمیر سید، اما در ادامه راه، چه بسیار دانشجویانی که از محضر علم و اخلاق او بهرهمند و هریک در مسیر خود به حاذقترین پزشکان این شهر تبدیل شدند.
چاپ بیش از هشتاد مقاله در مجلات معتبر داخلی و خارجی و ارائه پنج مقاله به زبان فرانسه در مجله بیماریهای کودکان پاریس تنها گوشهای از خدمات علمی دکتر صراف در طول سالیان خدمت اوست. او که در سِمَت استاد راهنما، در پایان نامه پزشکی هفت پروژه تحقیقاتی جهان حضور داشت، علاوه بر تدریس و طبابت، به تأسیس نظام پزشکی مشهد نیز همت کرد و علاوه بر چند دوره ریاست این مجموعه، چهار دوره متوالی نیز در شمار اعضای شورای عالی نظام پزشکی تهران قرار گرفت.
خدمت در درمانگاه خیریه امام رضا (ع)، کمکهای مالی به خیریههای متعدد و ساخت خوابگاه دانشجویان در دانشگاه مشهد از دیگر خدمات دکتر صراف بود، اما یکم اردیبهشت ۱۳۹۹، جامعه پزشکی ایران، سیاه پوشِ فقدان پیشکسوتی شد که نه فقط شاگردان، خانواده و همکاران خود، که چه بسیار مادرانی را با رفتن خود سوگوار کرد. پدری مهربان و دل سوز که روزگاری، پس از خدا، چشم امید مادران بود.
دکتر اشرف محمدزاده، فوق تخصص طب نوزادی: آقای دکتر صراف ویژگیهای خاص زیادی داشت. او در دانش پزشکی سرآمد و کلاس هایش همیشه پربار و باارزش بود. نکاتی که استاد آن زمان به ما تأکید داشت و میخواست به آن عمل کنیم امروز به صورت قوانین درآمده و بسیاری از این موارد در واحد اخلاق پزشکی تدریس میشود. یادم هست گاهی شبهایی که کشیک داشتیم، فردایش میرفتیم پیش استاد و از شرایط شب قبل و برخورد بیماران گلایه میکردیم، او همیشه میگفت، حق با بیمار است و حالا «حق با بیمار است» به عنوان یک منشور حقوق بیمار و یک قانون شده است.
دکتر رحیم وکیلی، فوق تخصص غدد، رشد و متابولیسم کودکان: دکتر سعه صدر زیادی داشت و برای همه، هرکاری که از دستش برمی آمد انجام میداد. او از نظر علمی در کشور جایگاه ویژهای داشت و از بنیان گذاران رشته تخصص عفونی در ایران بود. یکی دیگر از ویژگیهای او میدان دادن به جوانان بود و سعی داشت استعداد جوانان در مسیر درست رشد کند. استاد را میتوان در دو کلمه توصیف کرد «صمیمی» و «مهربان». او برخلاف برخی استادان که سخت گیر هستند خیلی بامحبت بود و با ایجاد رابطه خوب و صمیمی با دانشجو او را به فراگیری علم سوق میداد.