شهرآرانیوز، سالهاست همه فارسیزبانان از غزلیات حافظ طلب خوبی و نیکی میکنند، به آن تفأل میزنند و شاعرش را لساناللغیب مینامند؛ اما چرا به حافظ لسانالغیب میگوییم؟
حافظ در سال ۷۹۲ هجری قمری فوت کرد و در گلگشت مصلی که منطقهای زیبا و با صفا بود به خاک سپرده شد؛ از آن پس آن محل به حافظیه مشهور شد.
در روایتی افسانهگونه نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه حافظ، گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفر وی میدانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند. در حین بگو مگوهای خود، سرانجام متفقالقول شدند تا از کتاب خود او استخارهای بگیرند و هرچه از معنای شعر او بدست آمد به آن عمل کنند.
کتاب را دست کودکی سپردند تا آن را بگشاید سپس شخصی غزل نمایانشده را خواند:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشتکه گناه دگران بر تو نخواهند نوشتمن اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باشهر کسی آن دروَد عاقبت کار که کشتهمه کس طالب یارند چه هشیار و چه مستهمه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
همه افراد حاضر از این شعر حیرت میکنند و پشیمان از کار خود، نظر به تدفین پیکر پاک حافظ در شیراز و مصلی داده میشود.
از آن روز به بعد لقب «لسان الغیب» به حافظ داده شد.