بیمه سلامت خراسان‌رضوی ۲ هزار میلیارد ریال برای بیماران سخت درمان پرداخت کرد متوسط سن بازنشستگی اعلام شد شیوع نگران کننده یک بیماری خونی و ژنتیکی در ایران دستگیری زن‌وشوهر موادفروش با ۴۶ کیلوگرم مواد روان‌گردان هشدار هواشناسی؛ تشدید بارش و کاهش محسوس دما در خراسان رضوی و ۲۷ استان دیگر سقوط مرگبار مرد ۶۹ ساله از ارتفاعات پادنا استان اصفهان زمان پیش‌فروش بلیت قطار‌های اردیبهشت ۱۴۰۴ مشخص شد+ جزئیات اطلاعیه تأمین‌اجتماعی درباره تأخیر در زمان پرداخت مابه‌التفاوت متناسب‌سازی: عذرخواهیم، معوقات نهایتاً تا فردا (دوشنبه، ۲۵ فروردین ۱۴۰۴) واریز می‌شود شغل آتش‌نشانی با حکم دیوان عدالت اداری سخت و زیان‌آور شناخته شد (۲۴ فروردین ۱۴۰۴) بازنشستگان تامین اجتماعی در انتظار | معوقات حقوق بازنشستگان چه زمانی پرداخت می‌شود؟ از آن بالا چرخ‌بال می‌آید، یک دانه سشوار می‌آید! خودکشی دسته‌جمعی نهنگ‌ها بازتاب گزارش شهرآرا از سرا‌های سالمندان و پیشنهاد شهروندان | مدیران بهزیستی خراسان رضوی سری به سرا‌ها بزنید خراسان رضوی ۳۴ مدرسه سنگی دارد گلایه های ساکنان محله سیدی مشهد برای آنتن دهی خطوط مخابراتی | دردسرهای خاموشی ارتباطات! آنچه باید درباره خرید و نگهداری جوجه رنگی‌ها بدانیم راه‌اندازی سامانه جدید قیمت‌گذاری دارو از اردیبهشت‌ ۱۴۰۴ اجرای عملیات تکمیلی سالانه واکسیناسیون فلج اطفال بانوی جوان مرگ مغزی در مشهد نجات بخش زندگی سه بیمار شد  (۲۴ فروردین ۱۴۰۴) تلخی این قند | آیا شیرین‌کننده‌های مصنوعی بی‌خطرند؟ دعوای مالک و مستأجر به نزاعی هولناک در مشهد منجر شد | مالک تبربه‌دست داروخانه را  آتش زد تذکر نماینده مجلس به دلیل وجود مدارس کانکسی طوفان مشهد را درنوردید (بامداد یکشنبه، ۲۴ فروردین ۱۴۰۴) واکنش آموزش و پرورش به موضوع تعرض به دانش‌آموزان در جنوب تهران نگاهی به واکنش‌ها نسبت به تصمیمات جدید شورای انقلاب فرهنگی در خصوص کنکور ۱۴۰۴ جزئیاتی از معادن نویافتۀ هخامنشی‌ها در آبدانان ایلام جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی: مشهد، الگوی مدیریت و خدمات‌رسانی برای سایر شهر‌های کشور است ۱۵ درصد ایرانی‌ها مسواک نمی‌زنند خبر ناخوش برای یازدهمی‌ها | امتحان نهایی تمام دروس در خرداد ۱۴۰۴ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۴) | افزایش سرعت وزش باد و کاهش دما تا پایان هفته جاری ارز ۴ هزار و ۲۰۰ تومانی تجهیزات پزشکی حذف شد
سرخط خبرها

تا حالا چند تا بستنی خوردین؟

  • کد خبر: ۲۲۴۷۶۸
  • ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۵
تا حالا چند تا بستنی خوردین؟
آدم بزرگ‌های بسیاری را دیده ام که باوجود روزگار سخت پیش رو، برخلاف فانتزی ذهن بیشتر مردم، وقتی حرف از کودکی شان می‌شود حتی نمی‌خواهند آن را به یاد بیاورند چه رسد به اینکه به آن دوران بازگردند.
شبنم کرمی
نویسنده شبنم کرمی

بچه که بودیم داستان‌هایی برایمان می‌خواندند از غول‌هایی که در یک شیشه کوچک جا می‌شدند و می‌خواستند به هر ترفندی رها شوند. بزرگ‌تر که شدیم به باور‌های کودکی ‍مان می‌خندیدیم که مگر چنین چیزی شدنی است؟  اما باید خیلی بزرگ‌تر باشی تا بدانی این داستان تلخ حقیقت دارد، غول غم در دل کوچک کودکی جا می‌شود.

کودکان معمولا مظلوم و آسیب پذیرند، هرجای دنیا که باشند فرقی ندارد، هم کودک جنگ زده اوکراینی، هم غزه ای، هم کودک حاشیه شهر و کار و هر کودکی که جز کودکی کردن و لذت بردن از این دوران، حقی برایش قائل شده باشند.

آدم بزرگ‌های بسیاری را دیده ام که باوجود روزگار سخت پیش رو، برخلاف فانتزی ذهن بیشتر مردم، وقتی حرف از کودکی شان می‌شود حتی نمی‌خواهند آن را به یاد بیاورند چه رسد به اینکه به آن دوران بازگردند. همه کودکی‌ها رنگارنگ نیستند و همه کودکان فرصت بچگی کردن ندارند.

سهراب، یکی از همین کودک مردان است. فقط ۱۰ سال دارد، اما طوری از روزگار و بی رحمی اش می‌گوید که انگار راحت صدسالگی را پر کرده است.

سهراب را درحالی می‌بینم که یک کیسه بسیار بزرگ زباله را که شاید چندبرابر هیکل ریزه میزه اش باشد با قدی خمیده به دوش می‌کشد. هوا کمی گرم است، اما پسرک طوری عرق کناره‌های صورتش را گرفته است که سیاهی صورت لاغر و آب ندیده اش را هم باخود پایین می‌آورد و شیار‌های روشنی از خود به جای می‌گذارد.

به او نزدیک می‌شوم، با چشمان میشی رنگ درشتش نگاهم می‌کند. ظهر شده است، می‌پرسم چیزی می‌خوری برایت بگیرم؟ با لحنی جدی سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید: ها. ممنون خاله.

بار سنگینش را روی زمین می‌گذارد و کنار دیوار چمباتمه می‌زند. از سوپری، یک کیک و شیرکاکائو برایش می‌گیرم و به طرفش
می‌روم. ازجا بلند می‌شود و پلاستیک کیک و شیر را از دستم می‌گیرد و سرش را به نشانه تشکر تکان می‌دهد.

به چهره اش دقیق می‌شوم، آرام می‌پرسم: اسمت چیه؟ همان طور که سعی می‌کند دوباره بار سنگینش را از زمین بردارد و جاگیر کند نفس بریده می‌گوید: سهراب 

سهراب چندسال داری؟

ننه ام می‌گوید ۱۰ سال.

مدرسه می‌روی؟ کلاس چندمی؟

دو کلاس رفتم مغزم نکشید ادامه ندادم. شلوغی کلاس و مدرسه را دوست ندارم.

چرا؟! مگر نمی‌خواهی برای خودت دوستی داشته باشی؟

با خنده می‌گوید: برای دوست پیدا کردن که حتما نیاز نیست مدرسه بروی! خیابان‌ها پر از دوست و دشمن است. الان شما احتمالا دوست منی، برام خوراکی خریدی خب.

همان طور که پابه پای او راه می‌روم می‌پرسم: سهراب جان! این بار سنگین را روزی چند ساعت و چقدر باید به دوش بکشی؟

نفس زنان می‌گوید: روزی صد ساعت و صد کیلومتر. خاله فقط باید بار سنگین روی دوشت باشد تا بفهمی ساعت و راه، چطوری تمام نمی‌شود

کسی کمکت نمی‌کند؟

خدا کمکم می‌کند.

سهراب چرا زباله گردی می‌کنی؟

چاره‌ای ندارم وگرنه حتما کار بهتری انجام می‌دادم.

با زباله‌ها چه می‌کنی؟

آخر شب من و بچه‌های دیگر به صاحبش تحویل می‌دهیم و بین ۲۰ تا ۵۰ هزار تومان پول می‌گیریم. البته خدا خیرش دهد ما را پشت وانت سوار و نزدیک خانه هایمان پیاده می‌کند.

کنار زباله ها؟‌

می‌خندد و می‌گوید: مگر چیه خاله! یک جوری می‌گویی زباله که انگار فضایی‌ها آوردنش زمین!

از خودم شرمنده می‌شوم و فقط لبخند می‌زنم. می‌پرسم: خب مدام توی سطل، دنبال زباله می‌گردی مریض یا زخمی نمی‌شوی؟

با زحمت سعی می‌کند شانه زیر بار سنگینش را با بی تفاوتی بالا بیندازد.

چرا نشوم! هم مریض می‌شوم هم گاهی دستم زخم شده است. بد هم زخم شده! اما زندگی خرج دارد و این بچه بازی‌ها سرش نمی‌شود. بالاخره خودش خوب می‌شود.

عفونت نمی‌کند؟

با تعجب نگاهم می‌کند و می‌گوید: چه کار نمی‌کند؟‌

می‌گویم: هیچی ولش کن. میشه بگی چه آرزویی داری؟‌

می‌خندد و پاسخ می‌دهد: بی ادبی است خاله، اما نمی‌دانم چرا هرکسی برای من خوراکی می‌خرد کیک و شیر یا نان است. هیچ کس بستنی نمی‌خرد. خیلی دوست دارم، سرد و شیرین است. مخصوصا که قهوه‌ای باشد. کاش یک دوست جدید برایم بستنی بخرد. شما تا حالا چند تا بستنی خوردین؟...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->