رژیم لاغری طولانی مدت می تواند موجب کاهش شانس باروری شود اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به سه بیمار زندگی دوباره بخشید (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) درگیری‌ها و شرارت‌های خیابانی در کشور کاهش یافت آخرین جزئیات برگزاری امتحانات نهایی از فردا (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) آخرین آمار از ورود زائران ایرانی به عربستان (۲۷ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴) درباره سهم ما از پویش‌هایی که به غذای مراسم ترحیم نه‌ می‌گویند | نه به  ضیافت سوگ دستگیری شرور بدنام بولوار بهمن مشهد در نیمه شب گم‌شدن سارق در صحنه سرقت حمله پهپادی جدید رژیم صهیونیستی علیه یک خودرو در لبنان (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) ۴۳۶ قاچاقچی میراث فرهنگی در سال ۱۴۰۳ دستگیر شدند رئیس پلیس فتا فراجا: به تبلیغات عمل تغییر رنگ چشم و آمپول‌های لاغری ورود می‌کنیم چند روش طبیعی برای از بین بردن چین و چروک صورت هشدار درباره فروش دارو‌های کودکان در فروشگاه‌های سیسمونی روند افزایشی شیوع بیماری‌های تنفسی | اُمیکرون دوباره اوج گرفت (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) یک میلیون نفر در خراسان رضوی، مبتلا به فشار خون هستند | گزارش شهرآرانیوز از «قاتل خاموش» و راهکار‌های پیشگیری و درمان آن پیش‌بینی هواشناسی کشور امروز (شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) | افزایش دما در برخی استان‌ها از امروز آیا احکام حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی و مستمری بگیران امروز (شنبه، ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) صادر می‌شود؟ معمای گم‌شدن ۲۰۰ کیلوگرم مواد مخدر، راز قتل قاچاقچی را افشا کرد نقشه ناکام قتل همسر سابق برای حضانت فرزند! فهرست سیاه تبهکاران سایت دیوار در مشهد فاش شد اسامی محصولات و خوشبوکننده‌های غیرمجاز اعلام شد(۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) واژگونی خودرو در سبزوار یک کشته و ۵ مصدوم برجای گذاشت (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) آیا مدارس مشهد در روز شنبه (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) تعطیل است؟ ۲ کشته و ۲ مصدوم در پی تصادف مرگبار پژو و کامیون در نیشابور (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) سه علت اصلی سقط جنین در کشور باران و لغزندگی برخی جاده‌های شمالی خراسان رضوی (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) جان باختن یک چوپان بر اثر سقوط از ارتفاعات شهرستان قوچان خراسان رضوی (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) تصادف زنجیره‌ای در بزرگراه کلانتری مشهد | ۶ مصدوم به بیمارستان منتقل شدند (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) ادامه روند رسیدگی قضایی پرونده حادثه انفجار بندر شهید رجایی افزایش قیمت داروی راپامیون صحت ندارد واکنش پلیس به حادثه پیست اتومبیلرانی ورزشگاه آزادی
سرخط خبرها

قیافه مشت‌خورده خیابان

  • کد خبر: ۲۲۶۱۰
  • ۱۶ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۴
قیافه مشت‌خورده خیابان
قاسم فتحی روزنامه نگار
دیگر هواخوردن و بیرون‌رفتن جای خیلی دوری نیست. وسیله نمی‌خواهد، آمادگی نمی‌خواهد. اُتوماتیک در خانه را که باز می‌کنم و کفش‌های جفت‌شده را می‌بینم می‌شود هواخوری. فنِ دستشویی را هم همین‌طوری محض تنهانبودن روشن می‌کنم. حتی شنیدن صدای بچه همسایه‌بالایی که نصف‌شب‌ها بلند می‌شود و لابد شیر می‌خواهد هم حال دیگری دارد. مطمئنم رفتن و نشستن روی پله طبقه دوم که رنگ افتاده رویش، بازکردن در انباری و وَررفتن با کالسکه خراب بچه، گیره‌زدن قبض‌های برق به تابلوی اعلانات و... همه این‌کار‌ها توی این‌مدت هواخوری است. بیرون رفتن است، طبیعت است، کله‌بادخوردن است. بدبختی بزرگی‌ست که اواخر دهه سوم زندگی آدم پنجره خانه‌اش را باز کند و با لذت صدای قِر قِر موتور گذری توی کوچه را تا انتها بشنود. بدون‌شک بعد از این‌که از مستعمره این ویروس خارج شویم خیلی‌چیزهایمان بالغ می‌شود، لذت‌بردن‌مان بالغ می‌شود. دیدنمان، شنیدمان.
واقعاً کجا و در چه موقعیتی می‌توانستیم این‌قدر خودمان را رصد کنیم؟ یا به‌قول سال بِلو در گفتگو با پاریس‌ریویو: «شاید حقایقی در کناره‌های زندگی جا مانده باشد.» که جامانده است، خیلی‌هم جامانده است. حتی در نزدیک‌ترین و بی‌اهمیت‌ترین مسیر‌ها خیلی‌چیز‌ها جامانده و تغییر کرده.
مثلاً توی این‌مدت سفرِ طولانی‌ام شده گزکردن خیابانِ «دانشگاه». هنوز همان خیابان سابق است، ولی مشت‌خورده، قیافه‌اش دفُرمه‌شده؛ یعنی همه ما مشت‌خورده‌ایم. دستم که برسد خیابان را یک‌بار از روی کاشی‌های مسیر نابینایان و یک‌بار هم از یک‌ورِ دیگرش می‌روم و برمی‌گردم. همان‌طور که دارم سیر می‌کنم می‌بینم مرضی که آمده همه را انداخته بیرون باغ. خودت بیرون، دوستانت بیرون، خانواده‌ات بیرون؛ پخش‌وپلا هرکسی به یک‌طرف. شهر انگار افتاده حاشیه یک‌جاده قدیمی که تا نصفه‌هایش خاکی است، شده شبیه شب‌جمعه‌های روستایی با ۵۰ خانوار که توی مسجدش فقط یک خادم و دوسه‌تا پیرمرد نشسته‌اند به دعا خواندن. جلوتر قفل دکانی را می‌بینم که وقتی تکانش می‌دهم ردش روی زمین پیداست، دکانی که همیشه بوی برشتگی ازش می‌آمد حالا بوی رطوبت می‌دهد و عکس بستنی قیفی روی کرکره مغازه‌اش مات شده. هر خیابان این شهر را تا هرجا که بروی همین است. کسی نیست که با تو از هیچ دری حرف بزند و رشته‌ی کلام را دستش بگیرد. جلوتر کارتن‌خوابی را می‌بینی که خیلی محسوس و ملموس از کنج همیشگی‌اش آمده جلوتر. از دیوار فاصله گرفته، یک‌فاصله بسیار قابل‌توجه. لِنگ‌هایش را باز کرده. حالا همه پیاده‌رو شده بِستر گرم و نرمش؛ یقه باز، ریش‌ها تراشیده، دستمال سفیدی هم انداخته روی کارتن زیر سرش. ایستادم به نگاه کردن. لِنگ ظهر است. کمی که تکان می‌خورد مجله «جدول» و خودکارِ بیکِ لای شیار یکی از کاشی‌ها را هم کنار مخده مقوایی‌اش پیدا می‌کنم و می‌گذرم..
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->