پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (چهارشنبه، ۸ مرداد ۱۴۰۴) | رگبار باران در نیمه شمالی استان نشانه‌ای که می‌گوید سردرد کودک شما خطرناک است تغذیه با شیر مادر ظرف یک ساعت اول تولد، اولین واکسن نوزاد محسوب می‌شود تأثیر میوه و سبزی بر کاهش مشکلات گوارشی سند مالکیت ۳۶ خانه‎ تاریخی شاخص استان فارس صادر شد (۸ مرداد ۱۴۰۴) توسعه متوازن رشته‌های تحصیلی در خراسان رضوی بالاتر از میانگین کشوری است دستور رئیس کل دادگستری خراسان رضوی برای بازنگری در بازداشت متهمان جرائم سبک میزان بارش باران در سال ۱۴۰۴ چقدر کاهش یافته است؟ برگزاری آزمون استخدامی آموزش و پرورش، فردا و پس‌فردا (۹ و ۱۰ مرداد ۱۴۰۴) | حدود ۳۰ هزار نفر گزینش خواهند شد چگونه می‌توان از مشکلات تنفسی بعد از عمل بینی پیشگیری کرد؟ نمک‌های رنگی حاوی ترکیبات سرطان‌زا هستند ۳۱ پایگاه اورژانس بانوان در سراسر کشور فعال است مراقب تپش‌های قلبتان باشید! مرحله دوم وام ضروری ۵۰ میلیون تومانی بازنشستگان کشوری واریز شد (۸ مرداد ۱۴۰۴) مدیرعامل تأمین اجتماعی: متعهد به امانتداری از دارایی کارگران و بازنشستگان هستیم اطلاعیه جدید سازمان بازنشستگی نیرو‌های مسلح در خصوص حقوق تیر ماه ۱۴۰۴ بازنشستگان لشکری زلزله‌ای به بزرگی ۸ ریشتر روسیه را لرزاند | احتمال بروز سونامی در شرق روسیه (۸ مرداد ۱۴۰۴) + فیلم ثبت‌نام آزمون دانشگاه علوم اسلامی رضوی در ۲۶ رشته تحصیلی قانون هوای پاک در مسیر بازنگری در مجلس شورای اسلامی | آیا نفس‌های شهر مشهد احیا می‌شود؟ پلیس فتای مشهد معمای کلاهبرداری یک ساله را حل کرد | ماجرای خرید پفک ۴۶ میلیون تومانی! حکم قاطع دادگاه کیفری مشهد: قصاص و ۲۱ سال حبس مجازات قتل با نسکافه سمی ثبت دمای بالای ۵۰ درجه در ۷ شهر خوزستان (۷ مرداد ۱۴۰۴) ماجرای گم‌شدن جنین‌ها در بیمارستان آبان تهران تکذیب شد تلاش برای نجات بزرگ‌ترین ذخیره‌گاه بادام کوهی خراسان رضوی از خشکسالی اهمیت حفظ دمای مواد غذایی در زمان قطعی برق | غذای فاسدشدنی نمی‌تواند بیش از ۲ساعت در دمای محیط باقی بماند آغاز مرمت رباط تاریخی «تُروسَک» تربت حیدریه خراسان رضوی شاخص اهدای خون بانوان ایرانی، بسیار پایین‌تر از میانگین جهانی است با خرید و فروش تاکسیدرمی حیوانات برخورد قانونی می‌شود فیش حقوقی تیرماه ۱۴۰۴ بازنشستگان کشوری بارگذاری شد + لینک سایت
سرخط خبرها

قیافه مشت‌خورده خیابان

  • کد خبر: ۲۲۶۱۰
  • ۱۶ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۴
قیافه مشت‌خورده خیابان
قاسم فتحی روزنامه نگار
دیگر هواخوردن و بیرون‌رفتن جای خیلی دوری نیست. وسیله نمی‌خواهد، آمادگی نمی‌خواهد. اُتوماتیک در خانه را که باز می‌کنم و کفش‌های جفت‌شده را می‌بینم می‌شود هواخوری. فنِ دستشویی را هم همین‌طوری محض تنهانبودن روشن می‌کنم. حتی شنیدن صدای بچه همسایه‌بالایی که نصف‌شب‌ها بلند می‌شود و لابد شیر می‌خواهد هم حال دیگری دارد. مطمئنم رفتن و نشستن روی پله طبقه دوم که رنگ افتاده رویش، بازکردن در انباری و وَررفتن با کالسکه خراب بچه، گیره‌زدن قبض‌های برق به تابلوی اعلانات و... همه این‌کار‌ها توی این‌مدت هواخوری است. بیرون رفتن است، طبیعت است، کله‌بادخوردن است. بدبختی بزرگی‌ست که اواخر دهه سوم زندگی آدم پنجره خانه‌اش را باز کند و با لذت صدای قِر قِر موتور گذری توی کوچه را تا انتها بشنود. بدون‌شک بعد از این‌که از مستعمره این ویروس خارج شویم خیلی‌چیزهایمان بالغ می‌شود، لذت‌بردن‌مان بالغ می‌شود. دیدنمان، شنیدمان.
واقعاً کجا و در چه موقعیتی می‌توانستیم این‌قدر خودمان را رصد کنیم؟ یا به‌قول سال بِلو در گفتگو با پاریس‌ریویو: «شاید حقایقی در کناره‌های زندگی جا مانده باشد.» که جامانده است، خیلی‌هم جامانده است. حتی در نزدیک‌ترین و بی‌اهمیت‌ترین مسیر‌ها خیلی‌چیز‌ها جامانده و تغییر کرده.
مثلاً توی این‌مدت سفرِ طولانی‌ام شده گزکردن خیابانِ «دانشگاه». هنوز همان خیابان سابق است، ولی مشت‌خورده، قیافه‌اش دفُرمه‌شده؛ یعنی همه ما مشت‌خورده‌ایم. دستم که برسد خیابان را یک‌بار از روی کاشی‌های مسیر نابینایان و یک‌بار هم از یک‌ورِ دیگرش می‌روم و برمی‌گردم. همان‌طور که دارم سیر می‌کنم می‌بینم مرضی که آمده همه را انداخته بیرون باغ. خودت بیرون، دوستانت بیرون، خانواده‌ات بیرون؛ پخش‌وپلا هرکسی به یک‌طرف. شهر انگار افتاده حاشیه یک‌جاده قدیمی که تا نصفه‌هایش خاکی است، شده شبیه شب‌جمعه‌های روستایی با ۵۰ خانوار که توی مسجدش فقط یک خادم و دوسه‌تا پیرمرد نشسته‌اند به دعا خواندن. جلوتر قفل دکانی را می‌بینم که وقتی تکانش می‌دهم ردش روی زمین پیداست، دکانی که همیشه بوی برشتگی ازش می‌آمد حالا بوی رطوبت می‌دهد و عکس بستنی قیفی روی کرکره مغازه‌اش مات شده. هر خیابان این شهر را تا هرجا که بروی همین است. کسی نیست که با تو از هیچ دری حرف بزند و رشته‌ی کلام را دستش بگیرد. جلوتر کارتن‌خوابی را می‌بینی که خیلی محسوس و ملموس از کنج همیشگی‌اش آمده جلوتر. از دیوار فاصله گرفته، یک‌فاصله بسیار قابل‌توجه. لِنگ‌هایش را باز کرده. حالا همه پیاده‌رو شده بِستر گرم و نرمش؛ یقه باز، ریش‌ها تراشیده، دستمال سفیدی هم انداخته روی کارتن زیر سرش. ایستادم به نگاه کردن. لِنگ ظهر است. کمی که تکان می‌خورد مجله «جدول» و خودکارِ بیکِ لای شیار یکی از کاشی‌ها را هم کنار مخده مقوایی‌اش پیدا می‌کنم و می‌گذرم..
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->