سخنگوی وزارت آموزش و پرورش: امسال ۸۲ هزار نفر در آموزش‌و‌پرورش استخدام می‌شوند خدمات اورژانس اجتماعی به صورت رایگان ارائه می‌شود آیا مراجعان به روانپزشک، «بیمار روانی» و «دیوانه» هستند؟ انجام سالانه ۵۰۰ هزار سقط جنین در کشور آمار معلمان زندانی به دلیل بدهی مالی | کدام استان‌ها بیشترین زندانی دبیر را دارند؟ تأکید سرکنسول جمهوری ترکیه بر افزایش تعداد پرواز‌ها بین مشهد و این کشور حمایت آموزش و پرورش از دانش‌آموزان حادثه دیده بندرعباس مهلت دریافت کارت ورود به جلسه کنکور امشب به پایان می‌رسد (۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (سه‌شنبه، ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) | تداوم روند کاهش دما تا روز‌های پایانی هفته جاری جزئیات سهمیه کنکور ۱۴۰۴ اعلام شد مسئله مهم بغل‌کردن تا صدسالگی آخرین مهلت اعلام وضعیت خوابگاه‌های دانشجویی تعیین شد معضل کمبود روانشناس در شهرستان‌ها جدی است زائران حج ۵۰۰ یورو ارز زائری دریافت می‌کنند | زائران زمینی عتبات هم به زودی ارز زیارتی دریافت می‌کنند استاندارد مهدکودک‌ها، یک مربی به‌ازای هر کودک است پلمب یک داروخانه در مشهد (۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) آمار تعداد داوطلبان رشته‌های آزمایشی اعلام شد | حضور پررنگ زنان در صف کنکور پزشکی دخترت را در آغوش بگیر | درباره رابطه مطلوب والدین با دختران نوجوان مهلت دریافت کارت کنکور فردا (چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) پایان می‌یابد هشدار: عفونت گوش میانی کودکان را جدی بگیرید بلیت پرواز تهران-مشهد ۹.۴میلیون تومان شد (۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) حق بیمه باید برای همه کارگران و بر اساس مزد و مزایای آنان پرداخت شود اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۴ بیمار زندگی دوباره بخشید (۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) دستگیری سارقانی که خانه مال‌باختگان را جارو می‌زدند! شناسایی ۱۶ مورد ابتلا به تب دنگی در سال ۱۴۰۴ فاکتور و تسویه شیرخشک باید جدا از دارو باشد نوار شمالی کشور خنک می‌شود (۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) اهمیت نقش «آموزش» در مدیریت بیماری دیابت چه افرادی بیش از دیگران در خطر سکته مغزی هستند؟
سرخط خبرها

سرگذشت تلخ زنی در مشهد که به تله مرد شیطان صفت افتاد

  • کد خبر: ۲۲۶۲۵۹
  • ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۵
سرگذشت تلخ زنی در مشهد که به تله مرد شیطان صفت افتاد
زنی ۳۹ ساله که فریب مردی شیطان صفت را خورده و زندگی‌اش ویران شده است، سرگذشتش را بازگو کرد.

به گزارش شهرآرانیوز، زن ۳۹ ساله که مدعی بود فریب مردی شیطان صفت را خورده است، درباره سرنوشت رقت انگیز خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد گفت: پاییز سال ۸۷ بود که به همراه مادرم سوار خودروی شخصی مسافربر شدیم. در بین راه، راننده که مدام از آینه جلو به من نگاه می‌کرد ناگهان روی ترمز کوبید و مرا از مادرم خواستگاری کرد. من هم که آن زمان جوانی خام و بی تجربه بودم با این رفتار راننده بلافاصله عاشق شدم و به طورپنهانی با آن جوان راننده ارتباط برقرارکردم و سپس باهم ازدواج کردیم ولی خیلی زود متوجه شدم که «حامد» دست بزن دارد و با هربهانه کوچکی مرا کتک می‌زد. با وجود این چاره‌ای جز سوختن و ساختن نداشتم چرا که وضعیت اقتصادی خانواده ام بسیار ضعیف بود و نمی‌توانستم دوباره به خانه پدرم بازگردم. این درحالی بود که «حامد» شب‌ها نیز دیر به خانه می‌آمد و درگیر مواد افیونی شده بود.

حالا دیگر نه تنها هیچ گونه عشق و محبتی بین ما وجود نداشت بلکه او نمی‌توانست مخارج زندگی را هم تامین کند. دراین شرایط پسرم نیز به دنیا آمد و من برای هزینه‌های پزشکی و مخارج روزانه دچار مشکل شده بودم. به همین دلیل دیگر چاره‌ای جز طلاق برایم باقی نماند و مجبور شدم پسرم را به پدرش بسپارم و از او جدا شوم. از سوی دیگر وقتی به خانه پدرم رفتم هیچ حامی مالی نداشتم، این بود که به یکی از شرکت‌های خدماتی و نظافتی مراجعه کردم و آن‌ها مرا برای نگهداری از یک زن کهن سال معرفی کردند ولی در همین روز‌ها مادرم به دلیل ابتلا به بیماری کرونا جان سپرد و یک سال بعد هم پدرم را به دلیل کهولت سن از دست دادم.

خلاصه در شرایط اسفباری قرارگرفته بودم که پسر بزرگ پیرزن پیشنهاد کرد در خانه آن‌ها سکونت داشته باشم و به طور شبانه روزی از مادرش پرستاری کنم. من هم خیلی زود پیشنهادش را پذیرفتم ولی او چند روز بعد از من خواست تا برای آن که در منزل آن‌ها راحت باشم، به عقد موقت او دربیایم. با آن که «یعقوب» خودش همسر و فرزند داشت ولی به ناچار پذیرفتم تا سرپناهی برای خودم داشته باشم، اما ۳ ماه بعد از این ماجرا، پیرزن فوت کرد و فرزندانش نیز منزل ارثیه‌ای را فروختند. درا ین وضعیت من دست به دامان یعقوب شدم و از او خواستم تا خانه‌ای برای من اجاره کند تا باهم زندگی کنیم. اما او مرا به همراه لوازم شخصی ام از خانه بیرون انداخت و مدعی شد که مدت زمان عقد موقت به پایان رسیده است و دیگر هیچ تعهدی به من ندارد! حالا دیگر تنهاتر از همیشه بودم و جا و مکانی هم برای زندگی نداشتم این بود که به یکی از پارک‌های مشهد رفتم تا شب را در آن جا سپری کنم.

در همین حال مردی به من نزدیک شد و ادعا کرد مکانی برای اقامت شبانه من دارد من هم به خاطر نادانی و غفلت، پیشنهادش را پذیرفتم و سوار خودرواش شدم تا به خانه او بروم ولی آن مرد راننده مرا از یک جاده خاکی به بیابان‌های حاشیه شهر برد و قصد تعرض به مرا داشت که تصمیم گرفتم فرارکنم ولی او خودرو را خاموش کرد و با گرفتن کیف و لوازم شخصی ام، مرا در تاریکی شب در بیابان‌ها رها کرد و گریخت.

من هم نتوانستم به خاطر تاریکی هوا شماره پلاک خودرو را یادداشت کنم. مدتی درکنار جاده سرگردان بودم تا این که خودرویی از راه رسید و آن خانواده مرا سوار کردند و به شهر آوردند. اکنون نیز به کلانتری آمده ام تا از آن مرد شیطان صفت شکایت کنم، اما‌ای کاش...

با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری شهید نواب صفوی مشهد) تحقیقات پلیس درباره ادعا‌های این زن جوان آغاز شد.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->