ایران و افغانستان، طرح‌های مشترک محیط‌زیستی اجرا خواهند کرد ۱۳ لژیونر فوتسال افغانستان در باشگاه‌های ایران، عراق و عربستان نمایشگاه هنری «حس همسایگی ۲» با مشارکت ایران و افغانستان گشایش یافت در دیدار با نماینده ویژه کشور نروژ در امور افغانستان تأکید شد؛ حمایت از میزبانی ایران از پناهندگان افغانستانی ویدئو| دعوت تاجران افغانستانی از عراقچی برای حضور در ولایات افغانستان فرماندار تایباد: حکومت سرپرست طالبان توجه ویژه‌ای به مرز دوغارون دارد | دوغارون هفتمین بندر خشک جمهوری اسلامی ایران طالبان: پشتیبان مردم و مقاومت فلسطین هستیم برگزاری نشست هم‌اندیشی دومین نمایشگاه حس همسایگی | پیوند هنر و صنعت برای تشویق سرمایه گذاران افغانستانی مسیر ریلی هرات -خواف آماده جابه‌جایی مسافر است وقوع انفجار در هرات افغانستان (۱۶ دی ۱۴۰۳) طالبان: اشتغال زنان در سازمان‌های غیر دولتی ممنوع است اولین قطار ترانزیتی چین به افغانستان از خاک ایران عبور کرد قلب کشور دوست در مشهد طالبان راه یک رودخانه دیگر را هم سد کرد (۹ دی ۱۴۰۳) وقوع یک انفجار شدید در کابل (۸ دی ۱۴۰۳) روزانه ۱۰۰۰ دستگاه تریلی از مرز ایران و افغانستان تردد می‌کنند یک مقام طالبان: مرز میان افغانستان و ایران از مصون‌ترین مرزهاست سفر جمعی از مدیران اقتصادی خراسان رضوی به ولایت هرات در افغانستان معاون سخنگوی طالبان: ما منزوی نیستیم خلیل‌الرحمان، وزیر مهاجران طالبان، کشته شد (۲۱ آذر ۱۴۰۳) سرپرست جدید سفارت ایران در کابل: مهاجرین قانونی افغانستانی، روی چشم ما جا دارند
سرخط خبرها

شعری از سیدحکیم بینش، شاعر افغانستانی برای رئیس‌جمهور فقید ایران + فیلم

  • کد خبر: ۲۳۰۱۴۴
  • ۰۵ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۵
شعری از سیدحکیم بینش، شاعر افغانستانی برای رئیس‌جمهور فقید ایران + فیلم
سیدحکیم بینش، شاعر افغانستانی که امسال در دیدار شاعران با رهبری، شعرش مورد توجه قرار گرفت، حالا شعری تازه برای شهید سیدابراهیم رئیسی سروده است.

به گزارش شهرآرانیوز، شعری از سیدحکیم بینش شاعر مطرح افغانستانی که به رئیس‌جمهور شهید تقدیم شده است:

دنبوره‌ام این بار هم غم می‌نوازد
در دستگاه شور، ماتم می‌نوازد

چون کوهِ مه‌آلوده، آه سرد دارم
ای شعر مانند تو، من هم درد دارم

ای شعر ای آتش‌فشان! خاموش تا چند
دستور ده، فواره‌ها آتش ببارند

در بستر رگ‌های من آتش روان است
فعال شو روشن شود آتش‌فشان است

هر واژه یعنی یک گدازه در دل من
یا انفجار بمب تازه در دل من

اصل خبر را بالگرد آورد آن عصر
هی رفت داغ آورد و درد آورد آن عصر

ای کاش یک‌بار دگر اعجاز می‌گشت
ای کاش ابراهیم از آتش بازمی‌گشت

مردی که هم‌رنگ تمام خاکیان بود
مردی که مانند خمینی مهربان بود

مردی که مانند بهشتی بود مظلوم
مردی که شد هم‌سفره با اقشار محروم

بوی رجایی رفت هرجا پای او رفت
در پویشش آن ویژگی‌ها بود معلوم

با شهری و با روستایی هم‌پیاله
تکیه‌کلامش بود الفاظ جلاله

از جنس مردم بود و با مردم همیشه
از عشق مردم بین مردم گم همیشه

او همنشین با خاکیان منزل‌به‌منزل
می‌شد به‌آسانی گشایی سفرۀ دل

مثل برادر پای حرفت می‌نشست او
از بغض‌هایت بغض‌هایش می‌شکست او

رنگ تمام مهربانی در نگاهش
با آه تو تا آسمان می‌رفت آهش

با دردهای تو صمیمی بود آن مرد
در این سحر مثل نسیمی بود آن مرد

یادش نخواهد رفت یک افغانسِتانی
آن بوسه بر پیشانی و آن مهربانی

آن سفره‌افطاری که مهمانش تو بودی
در عکس معلوم است: جانانش تو بودی

رفتی عیادت حال ما را خوب کردی
این مور را با حشمتت مجذوب کردی

ما نیز چون ابر بهاران گریه کردیم
برشانه‌های کل ایران گریه کردیم

بنویس از دریاچۀ اندوه بنویس
از آن ابر مردِ سلیمان‌کوه بنویس

این داغ بیرون از بیان و شرح و بسط است
صد کهکشان انبوه در انبوه بنویس

این واژه‌ها در وصف او کم وزن هستند
پسوند نامش را تو هم نستوه بنویس

مردی که مانند خمینی زندگی کرد
آری حسینی او حسینی زندگی کرد

من شرح غم را می‌نویسم، باز باران
با ما چرا دارد سرِ ناساز باران

سید حکیم بینش

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->