احد مطبوعی | شهرآرانیوز؛ فیلم سینمایی «آبی روشن» به کارگردانی بابک خواجه پاشا از گامهای اولیه سینمای ایران به سمت ملودرام رضوی با هدف گیری مخاطب عام محسوب میشود. مخاطب در این اثر با قصهای طرف است که به دیدگاه عمومی ژانر ملودرام، به صورت سرراست و واضح مرزهای تباهی و رستگاری را مشخص میکند.
فیلم «آبی روشن» در داستانش به سراغ روایت یک قهرمان اجتماعی رفته است؛ قهرمانی که در ابتدای فیلم با چالشی روبه رو میشود که ریشه در گذشته او دارد و برای همین ناچار به سفر میشود و در طول این سفر و فیلم در مقابله با کشمکشها خصائص قهرمانی از خود بروز میدهد؛ قهرمانی که اشتباه نمیکند، اما به قصور خود در گذشته پی میبرد.
درواقع اعتبار اجتماعی و معنوی اوست که از فردیت قهرمان پیشی میگیرد و او را از چالشی بزرگ به جایگاهی که از ابتدای فیلم در انتظارش بود، برمی گرداند. سرمایه اجتماعی مهمترین دارایی قهرمان اجتماعی است؛ سرمایهای که ممکن است دیگرقهرمانها از آن برخوردار باشند، اما سرمایه اجتماعی قهرمان اجتماعی کنش فعال دارد و در قصه دخالت میکند.
فیلم دارای رنگ و روح است؛ رنگی آبی و روحی روشن؛ آبی روشنی که در همه فیلم جاری است. سنگ فیروزه، لباس حاج یونس، ست لباس نوزادی که اسمش علی است و حاج یونس برایش اذان میخواند، لباس ستاره در اولین رویارویی با حاج یونس و… به رنگ آبی روشن هستند و بازی با رنگ در فیلم از این منظر درخورتأمل است. مناطق سرسبز و پر از مه و صدای دارکوب و آهوی دربند آرامش و اتمسفر خاصی را بر فیلم حاکم کرده است و آزادکردن آهو از چنگال صیادان که حکایت مشهور امام هشتم (ع) را به بیننده یادآور میشود و در ادامه با پیش زمینهای دراماتیک باعث تغییر رویکرد شخصیتها و درنهایت مخاطب میشود.
در این اثر که مضمون جست وجو را به عنوان درون مایه اصلی اش برگزیده و بسیاری از وقایعش را بر پایه سفر جادهای برنامه ریزی کرده است، طراحی داستانکهای بی ربطی مانند روبه رویی با سربازی که باید مجرمی را تحویل شهر دیگری بدهد و درگیرکردن تماشاگر با ماجرای فرارکردن مجرم و دستگیری دوباره اش، بدون آنکه بتواند به قوام درام مرکزی فیلم کمکی کرده باشد، فقط باعث کش دارشدن فیلم و رسیدن مدت آن به زمان استاندارد اکران شده است.
داستانکها کار را از ریتم انداخته اند و شاهد داستانهای تکراری مثل کل کل یونس و ستاره یا گشتن به دنبال ایوب هستیم. با این حال، فیلم حتی تا یک چهارم پایانی به عنوان فیلمی با مایههای انسانی و معنوی، کمابیش و با ارفاق، درخورتأمل از کار درآمده است، گرچه اصلا و ابدا فیلم برجستهای نیست و حتی واجد نگاهی تازه هم نیست.
اینکه از دریای کرامت و فضیلت و رازهای آسمانی هشتمین نور ولایت، حضرت امام رضا (ع)، باز هم برای هزارمین بار به داستان (بدون مدرک و سند قوی) ضمانت آهو توسط حضرت رجوع کنیم و آن را به عیانترین شکل ممکن تصویری کنیم، چندان بداعت و خلاقیتی در خود ندارد. به هرحال سینمای ما نیازمند تعریف قهرمانهایی مانند حاج یونس است.
قهرمانانی که در میان مردم زندگی میکنند، با مشکلات آنها آشنا هستند، ملموس و باورپذیر هستند و زندگی شان با زندگی مردم درهم تنیده است، هم باورپذیر هستند، هم دردسترس و هم معتمد. او برای حل مشکلات مردم پیشدستی میکند و میان حرف و عملش فاصلهای نمیاندازد. رفتار و کنشهای او معیار خوبی برای الگوبرداری جوانان است و مخاطب فیلم میتواند اهداف و انگیزه هایش را با او بسنجد و خودش را با او تطبیق دهد و به او نزدیک کند.