به گزارش شهرآرانیوز، همانطور که متفقین از جمله آمریکا، انگلیس و فرانسه با آلمان و باقی قدرتهای مرکزی در اواسط دهه ۱۹۱۰ میلادی میجنگیدند، سلاحهای جنگی تازه یا پیشرفته از تکنولوژیهای مختلف برنامههای نظامی تا تفنگها و سلاحهای شیمیایی و لامپهای سیگنالرسان و ارتباط رادیویی، معرفی و استفاده میشد.اما فناوری جدید همیشه در دسترس یا قابل اطمینان نبود. گاهی اوقات تنها راه ارسال یک پیام مهم این بود که آن را روی یک تکه کاغذ مینوشتند، به دست یک سرباز میسپردند و امید داشتند که او با گذر از مسیری جهنمی و سخت، پیغام آنها را به موقع به دست گیرنده برساند.
این محوریت اصلی ساختهٔ گیرا، نفسگیر، پر از خاک و خون و فراموشنشدنی سم مندس به نام ۱۹۱۷ است.
با انتخابهای عالی، خلاق و اثرگذار مندس به عنوان کارگردان، فیلمبرداری لایق اسکار راجر دیکنز اسطوره و بازیهای قوی از دو بازیگر جوان در نقشهای اصلی، این فیلم یک تجربهٔ خاص خواهد بود که اثر آن تا مدتها در ذهنتان باقی خواهد ماند.
بهنظر میرسد بخش عمدهای از تصاویری که در ۱۹۱۷ میبینیم، یک برداشت یک تکهٔ طولانی و گسستناپذیر است.
سربازها را در مسیر بیپایان و سنگرهای مارپیچ رو به مقصد میبینیم که از مردان زخمی، خسته و گیج و گم که حرفهای تندی به هم میزنند، در حال گذر هستند. دیدن این صحنهها مثل وارد شدن به زندگی آنها برای چند ثانیه است. گویی دوربین میتوانست هر لحظه که بخواهد بایستد و روی زندگی این مردها تمرکز کند؛ بیشک آنها هم داستان باارزشی برای گفتن داشتند که میتوانست به یک فیلم سینمایی مستقل تبدیل شود.
کمتر پیش میآید که برای شخصیتهای فرعی و گذرا اینقدر اهمیت قائل شویم.
بهار ۱۹۱۷ است و ما در شمال فرانسه و اوج جنگ هستیم. دین-چارلز چاپمن در نقش لانس کورپورال بلیک ظاهر شده که مأموریت دارد پیغام مهمی به فرماندهٔ انگلیسی و ۱۶۰۰ سرباز او برساند. برادر بلیک هم یکی از این سربازهاست که به دلیل اختلاف عقیده در برابر هم قرار گرفتهاند و حملهٔ غافلگیرانهای برای آلمانیها به حساب میآیند که در واقع حقهای بیش نیست.
بلیک از دوستش شافیلد (جرج مکای) میخواهد که او را در این مأموریت همراهی کند و این در حالی است که شافیلد ترجیح میدهد از جنگ دور باشد و خودش را تا جای ممکن از خطرات آن دور نگه دارد.
این دو بازیگر اصلا شبیه به قهرمانهای فیلمهای جنگی قدیمی نیستند و مثل آنها هم رفتار نمیکنند. هر دوی آنها ریزنقش و نحیف بوده و زمانی که با کوهی از جنازه یا موشهای زیرزمینی روبرو میشوند، به شدت میترسند. شافیلد در این مسیر بسیار غر میزند و مدام از جنونآمیز و ناامید بودن این مأموریت لب به شکایت باز میکند.
به زبان دیگر، این دو شخصیت دو انسان واقعی و باورپذیر هستند.
مندس در ۱۹۱۷ به صورت متناوب از صحنههای شدید با تکانهای دوربین به کلوزآپهایی از صورت بازیگران (که با صحنههای اکشن کامپیوتری و ساختگی هم همراه شده) به شکلی ماهرانه در حرکت است.
کمی بعد، یکی از سربازها با زن جوان و کودکی روبرو میشود. پیدا کردن آنها توسط سرباز مثل یک معجزه است، اما در جنگ یا دنیایی نیستیم که او بتواند از این زن و کودک محافظت کند.
به جز این صحنه، با لحظات به نسبت صمیمی، قدرتمند و بسیار زیبای دیگری هم روبرو میشویم. چنین نگاههای گذرا روی انسانیت و مهربانی باعث تأکید بر هرجومرج جنونآمیز جنگ (که تماما همه جا غرش میکند) شده است.
جرج مکای در نقش شافیلد، قهرمان ناراضی فیلم، بازی بینظیری را به نمایش گذاشته است. چهرههای آشنایی مثل کالین فرث، مارک استرانگ، بندیکت کامبربچ و ریچارد مدن از قدرت ستاره بودنشان به نفع شخصیتها و اهداف بزرگتر در فیلم استفاده میکنند. ۱۹۱۷ یک داستان فوقالعاده است که بخشی از آن با الهام از داستانهای پدربزرگ مندس شکل گرفته است.
۱۹۱۷ یکی از بهترین فیلمهایی است که تا به حال دربارهٔ جنگ جهانی اول ساخته شده است.
سایر منتقدان درباره این فیلم چه گفتهاند؟
جوسلین نووک | آسوشیتد پرس
در ۱۹۱۷ ما با یک شاهکار فنی خیرهکننده روبرو هستیم. شاید برخی آن را یک حقه یا حداقل روشی ترسآور برای پرت کردن حواس بیننده در نظر بگیرند. اما این موضوع باعث نادیده گرفته شدن این حقیقت میشود که این سبک فیلمسازی روش بسیار موثری برای به تصویر کشیدن این نوع داستان به غریزیترین حالت ممکن است.
رکس رید | آبزرور
هیجان فیلم مقاومتناپذیر است. همهٔ جنگها ناخوشایند هستند و فرقی نمیکند چه زمانی رخ دادهاند. اما ۱۹۱۷ که دربارهٔ جنگی است که از واقعیت معاصر بسیار فاصله گرفته، یکی از بهترین فیلمهای ژانر جنگی پس از نجات سرباز رایان Saving Private Ryan محسوب میشود.
پیتر برادشاو | گاردین
۱۹۱۷ یکی از خالصترین فیلمهای بلندپرواز و پرشور مندس پس از جارهد Jarhead در سال ۲۰۰۵ است که دچار سوبرداشت شد و آن طور که شایسته بود از فیلم تقدیر نشد.