به گزارش شهرآرانیوز؛ امروز، یازدهم مرداد، چهلوسومین سالروز ترور حجتالاسلام سیدرضا کامیاب از همرزمان همدوره مقام معظم رهبری در مشهد در سال ۱۳۶۰ است.
سیدرضا، فرزند سیدعلی، مرداد ۱۳۲۹ در روستای نوده از روستاهای مهم بخش کاخک از توابع شهرستان گناباد متولد شد. از همان ابتدا تحت تربیت پدرش قرار گرفت و از کودکی به همراه سیدعلی به کشاورزی پرداخت.
سیدرضا در کودکی دچار حادثه سختی شد که احتمال زندهماندنش بهشدت کم بود اما با توسل پدرش به ائمه معصومین(ع)، شفا یافت. سیدعلی نذر کرد اگر کودکش شفا یابد، سیدرضا را در زمره روحانیون درآورد و در مشهد سکونت کند.
سیدرضا تا سیزدهسالگی دوره اول و نیمی از دوره دوم مدرسه را در روستای نوده درس خواند و از سال ۱۳۴۲، برای خواندن دروس حوزوی به شهرستان گناباد رفت.
او حدود دو سال در حوزه علمیه گناباد درس خواند و به پیشنهاد آیتالله شیخ غلامرضا نصیری، رئیس وقت حوزه علمیه گناباد، به مشهد رفت اما تحصیل در حوزه علمیه مشهد را با این استدلال که آیتالله سیدهادی میلانی با رژیم پهلوی ارتباط دارد و این مسئله بین طلاب وجهه خوبی ندارد، نپذیرفت.
علاقهمندی او به شهید مطهری موجب ملاقاتهای بسیار با اندیشمندان انقلاب شد.
البته مهاجرت سیدرضا از گناباد به مشهد در سال ۱۳۴۲ و همزمان با حوادث سیاسی این سال انجام شد. او در دوران حضورش در مشهد علاوه بر آموزش دروس حوزوی، در برخی فعالیتهای اجتماعی ازجمله کمک به زلزلهزدگان فردوس-کاخک در سال ۱۳۴۷ مشارکت داشت.
کامیاب یک سال بعد در سال ۱۳۴۸، با بیدار فریمانی ازدواج کرد و ۱۱ سال با او زندگی کرد و حاصل این ازدواج، ۳ پسر و ۲ دختر بود.
اقدامات و فعالیتهای سیاسی حجتالاسلام کامیاب محدود به شهر مشهد نبود بلکه در سفر به برخی شهرها از جمله کرمان و یزد به روشنگری علیه رژیم پهلوی پرداخت. او در ماه رمضان سال ۱۳۵۶ در سفر به شهر کرمان موجب اجتماع مردم در مسجد جامع این شهر شد. این تجمع با سخنان آتشینی کامیاب به تظاهراتی بزرگ علیه رژیم تبدیل شد. بهدنبال این ماجرا ساواک کرمان دستور بازداشت وی را صادر کرد اما کامیاب با هوشیاری موفق به فرار از دست ساواک شد.
سخنرانیهای افشاگرانه و آتشین کامیاب به حدی شدید بود که چهار دهه بعد، سردار قاسم سلیمانی گفت: «مبارزات انقلابی من از زمانی آغاز شد که سخنرانیهای شهید کامیاب را در کرمان شنیدم و از طریق او وارد مبارزات شدم.»
حجتالاسلام کامیاب بعد از فرار از کرمان به یزد سفر کرد و چند روز در منزل آیتالله صدوقی سکونت کرد. او در این شهر نیز موجب تجمع گسترده مردم و سخنرانی افشاگرانه برای آنان میشود که تحت تعقیب ساواک یزد قرار میگیرد که با همکاری مردم موفق به فرار به قزوین میشود. در قزوین نیز سخنرانیهای آتشینی میکند که موجب تعطیلی بازار و درگیری مردم با ماموران شهربانی قزوین شد.
با صدور دستور بازداشت کامیاب توسط معاون وقت ساواک قزوین، سید رضا با حمایت عدهای از دانشجویان قزوینی به صورت شبانه به تهران مهاجرت کرد.
سیدرضا از سال ۱۳۴۷ با آیتالله سید علی خامنهای رهبر انقلاب که آن سالها طلبهای جوان بودند، آشنا شد و به واسطه این آشنایی وارد فعالیتهای سیاسی و اجتماعی اواخر دهه ۱۳۴۰ از جمله حضور در جمع تحصن کنندگان فرهنگی در فریمان و تربتحیدریه شد.
کامیاب در زلزله مهیب منطقه فردوس و کاخک در سال ۱۳۴۷ و در جریان کمک به زلزلهزدگان طبس با مقام معظم رهبری آشنا شد و این آشنایی آغاز بر ورود کامیاب به مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی شد.
فاطمهسادات کامیاب یکی از دختران او در خاطرهای گفت: «زلزله سال ۱۳۴۷ در منطقه فردوس و کاخک طلبهها و روحانیون زیادی را برای کمک به این منطقه کشاند و همین موضوع فتح باب آشنایی پدرم با مقام معظم رهبری و آغاز مبارزات سیاسی او بود.
... آشنایی با رهبر معظم انقلاب زمینه آشنایی و همکاری شهید کامیاب با شهید عبدالکریم هاشمینژاد و آیتالله واعظ طبسی را هم به وجود آورد. به این شکل هسته ۴ نفره روحانیان انقلابی مشهد در آن زمان تکمیل و شروعی برای فعالیتها و سخنرانیهای روشنگرانه شهید کامیاب شد.
پدرم به حضرت آیتالله خامنهای پیشنهاد داد کلاس تفسیر قرآن در حوزه علمیه مشهد برگزار کنند که با استقبال طلاب روبهرو شد.»
او به واسطه آیتالله خامنهای به جمع سایر روحانیون مبارز مشهد یعنی آیات عظام واعظ طبسی و هاشمینژاد اضافه شد.
رهبر معظم انقلاب در خاطرهای از شهید کامیاب بیان کردند: «یک وقتی بود که ما در مشهد با دوستان تصمیم گرفتیم که برادران را بفرستیم به شهرهای اطراف مشهد، شهرهای خراسان و بعدها به شهرهای مجاور خراسان و مازندران برای تبلیغ.
تبلیغ معارف مبارزه و نهضت که آن وقتها احتیاج به این تبلیغ بود و کار رایج طلاب مبارز و روحانی و خیلیها هم این بود که این کار را انجام بدهند و هر جایی را که ما به ایشان پیشنهاد میکردیم، لاکلام ایشان میپذیرفت. خیلیها هم بودند مثلا آمادگی نداشتند، سختشان بود و باکندی حرکت میکردند.
شهیدکامیاب جزو خصوصیاتش این بود که هیچ تاملی نداشت و هرجا میگفتیم اینجا مناسب است، ایشان آماده بود و میرفت، حتی زحمات زیادی را ایشان متحمل میشد. اول خسارت شهادت ایشان را بگویم. ایشان یکی از عناصر تعیینکننده در وضع تبلیغات اسلامی و انقلابی در خراسان بود و شهادت ایشان واقعا از این جهت صدمهای بود که ما این را نباید فراموش کنیم.»
حجتالاسلام کامیاب در آموزش نیروهای انقلابی نیز فعال بود به طوری که سردار شهید ناصر ابوالقاسمی، شهید میر علی حسینی اولین فرمانده سپاه آزادشهر و سرلشگر شهید قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس از سال ۱۳۵۵ در حلقه شاگردان ایشان بودند.
برخی از شاگردان حجتالاسلام سید رضا کامیاب نیز در نظام جمهوری اسلامی مناصب اطلاعاتی و امنیتی گرفتند.
حجتالاسلام کامیاب در مبارزان انقلابی شرق استان گلستان نیز تاثیر بسزایی داشت. شهید علیرضا نقدیپور از مبارزین گالیکشی از شهید هاشمینژاد و شهید کامیاب درس مبارزه میآموخت علاوه بر آن جمعی از مبارزان گالیکشی نیز تحت نظر این روحانی مبارز، سازماندهی شدند.
تغییر نام شهر شاهپسند به آزادشهر از جمله اقدامات حجتالاسلام کامیاب در رژیم پهلوی بود. سید حسین کامیاب فرزند بزرگ شهید گفت: «دو سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، پدرم برای ۱۰ شب سخنرانی، به شهر آزادشهر که آن موقع «شاهپسند» نام داشت رفت.
با گذشت ۸ شب ماموران شهربانی ایشان را بازداشت کردند. با رسیدن خبر دستگیری به مردم تعداد بسیاری از آنان در میدان اصلی شهر و مقابل پاسگاه شهربانی تجمع کردند و خواستار آزادی پدرم شدند. وقتی ماموران اوضاع شهر را ناآرام دیدند ایشان را آزاد کردند.»
او بلافاصله بعد از آزادی مقابل همان پاسگاه سخنرانی مفصلی کرد. حجتالاسلام کامیاب گفت: «چون این شهر از یوغ رژیم ستمشاهی آزاد شده است، نام آن را از «شاهپسند» به «آزادشهر» تغییر میدهیم.» بعد از این بود که مردم شهر پارچهنوشتههایی در ابتدا و انتهای شهر نصب کردند و این تغییر نام را به اطلاع همه رساندند.
بیشتر جلسات سیاسی و روشنگری حجتالاسلام کامیاب در منزل و و دو مسجد کرامت و امام حسن مجتبی(ع) برگزار میشد.
سید محمدجواد هاشمینژاد با اشاره به وجهه مبارزات حجتالاسلام کامیاب گفت: «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نخبگان فکری و نظریهپردازان انقلاب مانند شهید کامیاب تمام هم و غمشان این بود که کاری کنند تا این نهضتی که به قیمت بسیار گران به پیروزی رسیده از مسیر خودش منحرف نشود، چرا که یکی از کارهایی که دشمن همیشه در نهضتها و جنبشها میکند، همین است که از هر راه ممکن اعم از کودتا، ترور یا نفوذ در بین سران آن نهضت، بهتدریج مسیر را منحرف میکند.»
به گفته سید حسین کامیاب فرزند شهید، حجتالاسلام کامیاب در دانشگاهها نیز فعالیت چشمگیری داشت.
وی اظهار کرد: «پدرم در حیطه دانشگاهها نیز ورود جدی داشت و سخنرانیهای فراوانی در دانشگاه و در جمع دانشجویان داشت.»
با پیروزی انقلاب اسلامی و حجتالاسلام کامیاب مسؤولیتهای مختلفی از جمله عضویت در دایره عقیدتی سیاسی لشکر ۷۷ خراسان، عضویت در بخش ارزشیابی کمیته انقلاب، عضویت در کسوت مسوول آموزش و بعد دبیر حزب جمهوری اسلامی، مسؤولیت اعزام روحانیون مبلغ به شهرستانها و روستاهای مختلف استان خراسان.
با تشکیل حزب جمهوری اسلامی، حجتالاسلام کامیاب مسوولیت مهمی در این حزب در استان خراسان عهدهدار شد. او در این حزب مواضع تندی علیه اقدامات تروریستی گروهکهای ضد انقلاب به خصوص گروهکهای تروریستی فرقان و منافقین داشت.
حجتالاسلام کامیاب در جریان تظاهرات گروهک تروریستی منافقین در مدرسهها که به تعطیلی مدارس منجر شد در سخنانی گفته بود: «بزرگترین دشمن انقلاب، منافقین خواهند بود و شاید شهادت ما به دست همین افراد باشد.»
با شهادت عبدالحمید دیالمه نماینده مردم مشهد در مجلس اول در حادثه تروریستی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ۱۳۶۰، حجتالاسلام کامیاب در تاریخ دوم مرداد ۱۳۶۰ در انتخابات میان دورهای مجلس اول شرکت کرد موفق شد رای ۲۹۸ هزار نفر از ۳۲۸ هزار شرکت کننده در آن انتخابات را از آنِ خودش کند و به نمایندگی از مردم مشهد جایگزین شهید دیالمه در مجلس شورای اسلامی شود.
حجتالاسلام سید رضا کامیاب در روز ششم نمایندگیش در مجلس شورای اسلامی هدف دو گلوله قرار گرفت. به گزارش خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی حجتالاسلام کامیاب در ساعت ۱۱:۴۴ صبح پس از خروج از دفتر حزب جمهوری در مشهد سوار بر پیکانش شد و در خیابان راه آهن (خیابان شهید کامیاب فعلی) در محدوده چهارراه خواجه ربیع (عبادی فعلی) هدف گلولههای کینه دو سرنشین موتورسیکلت قرار گرفت. هر دو تروریست عضو گروهک تروریستی منافقین بودند که موفق به فرار شدند. پاسدار محافظ ایشان هم که در صندلی عقب پیکان نشسته بود موفق به عکسالعمل نشد.
دو گلوله به کامیاب اصابت کرد، یکی به کتف و دیگری به جمجمه. او به وسیله مردم حاضر در این تقاطع به بیمارستان دکتر حسین فاطمی منتقل شد اما بر اثر شدت جراحات و خونریزی شدید در ساعت ۱۳:۱۰ در اتاق عمل به شهادت رسید.
خانم بیدار فریمانی همسر شهید کامیاب نیز ۳۲ سال بعد در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ در ۶۳ سالگی در سفر به کربلای معلی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
خانم فریمانی از آخرین خاطره از همسر شهیدش، گفت: «در آن آخرین دیدار وقتی آقای کامیاب دعای شب ۲۷ ماه مبارک رمضان را خواند، دیدم کتابهای دیگری را از کتابخانه برداشت و ساعتی مطالعه کرد. وقتی از او پرسیدم چرا شما یک ساعت درباره یک آیه میخوانید و فکر میکنید، جواب داد: «انسان باید همه نکتهها را درباره یک آیه بداند. انسان باید مطالعه کند، بخواند و مطلب را تحلیل کند تا بتواند آن را برای دیگران نیز بشکافد و روشن کند.»
درست است که تحمل این فقدان سخت است اما راه شهیدان راهی است که خدا به بهترینهایش، نشان میدهد. در همه مراحل زندگیام حضور شهیدکامیاب را درکنار خود و فرزندانم احساس میکنم و همین به من آرامش میدهد.»
منبع: ایسنا