پایان جشنواره ورزشی رمضان | تأکید مسئولان بر تشکیل تیم لیگ‌برتری در مشهد + فیلم ساز ناکوک پرسپولیس؛ قهرمانی پَر نایب‌رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: حیف است این شورونشاط اجتماعی مقطعی باشد رئیس کمیسیون برنامه و بودجه شورای اسلامی شهر مشهد: ورزش یکی از سیاست‌های اصلی شورای ششم است رئیس کمیسیون ورزش و جوانان شورای اسلامی شهر مشهد: جام رمضان مشهد باید در سطح ملی ثبت شود «املاک امیرثابتی» قهرمان فوتسال جام رمضان مشهد شد + فیلم پخش زنده بازی شمس آذر و پرسپولیس (۱۰ فروردین ۱۴۰۴) + تماشای آنلاین نتیجه بازی پرسپولیس و شمس آذر در لیگ برتر فوتبال(۱۰ فروردین ۱۴۰۴)+ فیلم گل‌ها| پایان رویای قهرمانی؟ ویدئو| خلاصه بازی پرسپولیس و شمس آذر در لیگ برتر فوتبال(۱۰ فروردین ۱۴۰۴) نتیجه و فیلم خلاصه بازی فوتبال ساحلی ایران و عمان در فینال آسیا(۱۰ فروردین ۱۴۰۴)| قهرمانیم، مثل همیشه! غیبت دو مدافع کلیدی استقلال مقابل تراکتور| چشمی مصدوم، سیلوا محروم استقلال مقصد بعدی علی خطیر؟ کار بزرگ شهرداری در جام رمضان؛ کشف استعداد‌های ناب در فوتبال خیابانی مشهد پیشگام رونق جام ورزشی رمضان در خراسان رضوی است | حضور ۲۵۰۰ تیم ورزشی در سراسر استان افشین پیروانی از سرپرستی پرسپولیس کنار گذاشته می‌شود پنالتی خیبر مقابل استقلال سوخت حمله خداداد عزیزی به عاملان فحاشی به بیرانوند
سرخط خبرها

خاطرات تلخ شاهرخ بیانی از مادرش

  • کد خبر: ۲۴۴۰۵۶
  • ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۰
خاطرات تلخ شاهرخ بیانی از مادرش
شاهر بیانی، پیشکسوت باشگاه استقلال و بازیکن سابق تیم ملی درباره مادرش که تازه به رحمت خدا رفته، حرف‌های جالبی به زبان آورده است.
رضا حمیدی
خبرنگار رضا حمیدی

گروه ورزش|شهرآرانیوز، شاهرخ بیانی، پیشکسوت استقلال و تیم ملی فوتبال ایران درباره مادرش که تازه به دیار باقی شتافته این جملات را به زبان آورده است: «مادر من مثل تمام مادارن سرزمینم بسیار فداکار بود. زمانی که ما فوتبال مان را شروع کردیم مثل آلان امکانات نبود. حمام نداشتیم، لباسشویی نداشتیم و مادرمان در سرمای زمستان لباس‌های گلی و کثیف ما را در تشت می‌شست و روی بخاری‌های نفتی خشک می‌کرد. من می‌خواهم برای اولینمرتبه به یک موضوع مهم اشاره کنم.» بیانی درباره یک خاطره از مادرش گفت: «من جوانان استقلال بودم و از ترس پدرم نمی‌گفتیم که فوتبال بازی می‌کنیم. آقای جکیچ مربی وقت استقلال تو یک روز برفی برای تماشای تمرین ما آمد انتخابم کرد و وگفت از فردا بیا سرتمرین بزرگسالان. من باورم نمی‌شد و قبل از تمرین باید می‌رفتم به دفتر مرکزی باشگاه برای عقد قرارداد. اما کی جرات می‌کرد به بابام بگوید. بنده خدا مادرم آمد و من در حضور خدابیامرز منصورخان قراردادم را به مبلغ ۷۰۰ تومان امضا کردم.


بیانی در ادامه صحبت‌های خود گفت: «بعد از عید امسال بود که مادرم متوجه کمردرد شدید من شد و به ساری آمد و دو ماه این جا بود. انگار قسمت بود که این ماه‌های آخر را کنار هم باشیم و تمام ۵۰ سال گذشته را مرور کنیم. خدا بیامرز من را طور خاصی دوست داشت و همیشه می‌گفت شاهرخ «گلِ محمدی» من است. مادرم همیشه ساعت ۱۱ شب می‌خوابید، اما آخرین شبی که قرار بود همراه تیم نساجی به ترکیه بروم تا ساعت ۲ و نیم شب بیدار ماند و می‌گفت باید تو را از زیر قرآن رد کنم. قرار بود وقتی برمی گردم همدیگر را باز ببنیم که قسمت نشد، افسوس. اما راضی ایم به رضای خدا و شاکریم که مادرم با عزت رفت و سربار کسی نبود. در همان مسجدی هم مراسم گرفتیم که دوست داشت.»


 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->