کار سخت فوتبالیست‌های جوان ایران برای قهرمانی در آسیا پخش زنده بازی منچستریونایتد و پائوک (۱۷ آبان ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین دعوت دروازه بان پرسپولیس به تیم ملی + عکس امباپه علیه تاج و تخت وینیسیوس جونیور ربیعی استعفا داد، امضا نداد! مجتبی جباری مدیر ورزشی استقلال می‌شود؟ دعوای ساکت الهامی با بازیکنان نساجی در تمرین تاج: هیچ مماشاتی با بیرانوند صورت نگرفت دعوت ۶ بازیکن آکادمی استقلال به تمرینات بزرگ‌سالان یک ایرانی سرمربی اینتر شد + عکس یک استقلالی بازی با پرسپولیس را از دست داد مسابقات رنکینگ اسنوکر کشوری بانوان در مشهد آغاز شد ویدیو خلاصه بازی آرسنال و اینترمیلان در لیگ قهرمانان اروپا پخش زنده بازی اشتوتگارت و آتالانتا (۱۶ آبان ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین پخش زنده بازی بایرن مونیخ و بنفیکا (۱۶ آبان ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین پخش زنده بازی پاریسن ژرمن و اتلتیکومادرید (۱۶ آبان ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین نتیجه بازی تراکتور و روشن تاجیکستان(۱۶ آبان ۱۴۰۳)+ ویدئو گل‌ها| آتش بازی اسکو و شاگردان! ویدئو خلاصه بازی تراکتور و روشن تاجیکستان(۱۶ آبان ۱۴۰۳) استقلال تا نیم فصل کاری با موسیمانه ندارد خاطره تلخ استقلال از حریف روز شنبه
سرخط خبرها

خاطرات تلخ شاهرخ بیانی از مادرش

  • کد خبر: ۲۴۴۰۵۶
  • ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۰
خاطرات تلخ شاهرخ بیانی از مادرش
شاهر بیانی، پیشکسوت باشگاه استقلال و بازیکن سابق تیم ملی درباره مادرش که تازه به رحمت خدا رفته، حرف‌های جالبی به زبان آورده است.

گروه ورزش|شهرآرانیوز، شاهرخ بیانی، پیشکسوت استقلال و تیم ملی فوتبال ایران درباره مادرش که تازه به دیار باقی شتافته این جملات را به زبان آورده است: «مادر من مثل تمام مادارن سرزمینم بسیار فداکار بود. زمانی که ما فوتبال مان را شروع کردیم مثل آلان امکانات نبود. حمام نداشتیم، لباسشویی نداشتیم و مادرمان در سرمای زمستان لباس‌های گلی و کثیف ما را در تشت می‌شست و روی بخاری‌های نفتی خشک می‌کرد. من می‌خواهم برای اولینمرتبه به یک موضوع مهم اشاره کنم.» بیانی درباره یک خاطره از مادرش گفت: «من جوانان استقلال بودم و از ترس پدرم نمی‌گفتیم که فوتبال بازی می‌کنیم. آقای جکیچ مربی وقت استقلال تو یک روز برفی برای تماشای تمرین ما آمد انتخابم کرد و وگفت از فردا بیا سرتمرین بزرگسالان. من باورم نمی‌شد و قبل از تمرین باید می‌رفتم به دفتر مرکزی باشگاه برای عقد قرارداد. اما کی جرات می‌کرد به بابام بگوید. بنده خدا مادرم آمد و من در حضور خدابیامرز منصورخان قراردادم را به مبلغ ۷۰۰ تومان امضا کردم.


بیانی در ادامه صحبت‌های خود گفت: «بعد از عید امسال بود که مادرم متوجه کمردرد شدید من شد و به ساری آمد و دو ماه این جا بود. انگار قسمت بود که این ماه‌های آخر را کنار هم باشیم و تمام ۵۰ سال گذشته را مرور کنیم. خدا بیامرز من را طور خاصی دوست داشت و همیشه می‌گفت شاهرخ «گلِ محمدی» من است. مادرم همیشه ساعت ۱۱ شب می‌خوابید، اما آخرین شبی که قرار بود همراه تیم نساجی به ترکیه بروم تا ساعت ۲ و نیم شب بیدار ماند و می‌گفت باید تو را از زیر قرآن رد کنم. قرار بود وقتی برمی گردم همدیگر را باز ببنیم که قسمت نشد، افسوس. اما راضی ایم به رضای خدا و شاکریم که مادرم با عزت رفت و سربار کسی نبود. در همان مسجدی هم مراسم گرفتیم که دوست داشت.»


 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->