الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ این روزها شاهد اجرای تئاتر «آدم کش» به نویسندگی و کارگردانی آرش خیرآبادی روی صحنه تماشاخانه «شمایل» هستیم. این تئاتر با مضمونی اجتماعی داستان گسست انسانهایی را روایت میکند که در جریان اشتراک زندگی، به بن بستهایی نامرئی و ناشناخته میخورند. تئاتر اجتماعی گونهای تأثیرگذار از هنرهای نمایشی است که برخی صاحب نظران بر افول آن در جامعه ایران در دهههای گذشته تأکید دارند. اینکه بیشتر کارگردانهای آوانگارد شکل دیگری از اجرا را دوست دارند یا ترجیح میدهند جهان دیگر و شخصی خود را از تئاتر بیافرینند، ازجمله استدلالهایی است که در این دیدگاه مطرح میشود.
نچرخیدن چرخ اقتصاد تئاتر به دلایل مختلف ازجمله حمایت نکردن مسئولانی که هنوز به نقش فرهنگ ساز تئاتر باور پیدا نکرده اند، هم دلیل دیگری شده است تا بسیاری از کارگردانان توجهشان را به گیشه معطوف کنند و سراغ تئاترهای کمدی و موزیکال بروند که با استقبال مخاطب روبه رو میشوند. به بهانه اجرای تئاتر «آدم کش» دقایقی پای صحبتهای آرش خیرآبادی، نویسنده، منتقد، نمایشنامه نویس، شاعر و مدرس شناخته شده تئاتر مشهد نشستیم. او پیش از این رئیس انجمن هنرهای نمایشی خراسان رضوی هم بوده است.
چه شد که موضوعی اجتماعی را انتخاب کردید؟ ایده آن از کجا به ذهنتان رسید؟
همه ما در وضعی داریم زندگی میکنیم که تقریبا به صورت ماهانه خبر طلاق این و آن را میشنویم. اخبار طلاق و جدایی زن وشوهرهایی که حتی تازه با هم ازدواج کرده اند خیلی دوروبر ما زیاد است. من به اندازه فهم و درک خودم از موضوعات اجتماعی خواستم به مقوله طلاق به عنوان یک معضل اجتماعی نگاهی بیندازم؛ معضلی که ما در آن به مفهوم واقعی کلمه گرفتار شده ایم. «آدم کش» در ژانر تراژدی و ملودرام محسوب میشود و موضوعش بررسی روابط اجتماعی در خانواده است، به ویژه رابطه بین زن وشوهر. سوژه این تئاتر نیز از خلال گفتگوهایی که آدمهای مختلف در مقاطع متعدد درباره زندگی و دلایل جدایی شان داشتند به ذهن من رسید.
کارهای فرهنگی مانند تئاتر چقدر میتوانند در مسئله آسیبهای اجتماعی کمک کننده باشند؟ در اینکه راه حلها را نشان دهند و مناسبات بین افراد را بهبود ببخشند.
به نظرم مهمترین کارکرد تئاتر همین بررسی روابط اجتماعی است، چون اگر اغراق نباشد، تئاتر انسانیترین و مستقیمترین نوع هنر است؛ زیرا رابطه انسان و انسان را شکل میدهد. سینما رابطه بین تصویر و انسان و موسیقی رابطه بین صدای ساز و انسان است، ولی در تئاتر انسان و انسان روبه روی هم قرار میگیرند و یک انسان روایتی را برای دیگری حکایت میکند. در تئاتر ما با انسانیترین هنر بشری حرفمان را میزنیم.
طبیعی است که وقتی میخواهیم درباره موضوعاتی مانند طلاق، فقر، فساد و موضوعاتی که در حوزه علوم انسانی و اجتماعی قرار میگیرند، حرف بزنیم، بهترین محمل تئاتر خواهد بود. من تئاتر را از این منظر نگاه میکنم. تئاتر برای من یک تریبون است که با آن میتوانم با آدمها درباره موضوعی حرف بزنم. البته من معتقد نیستم که تئاتر قرار است راه حل نشان دهد.
هیچ هنری به عقیده من قرار نیست راه حلی نشان بدهد. ولی هنر میتواند طرح موضوع کند. یعنی گیرندههای مخاطبان را به موضوعی مانند طلاق حساس کند. من در جریان تمرینات این تئاتر بارها از آدمهایی که تماشاگر نمایش بودند، میشنیدم که خیلی تأثیر گرفته اند. میگفتند بعضی دیالوگها و صحنهها برایشان خیلی جالب بوده است. این برای یک اثر هنری کافی است. چه چیزی بهتر از اینکه یک اثر هنری قادر به تأثیرگذاری بر مخاطبانش باشد؟
یعنی از جنبه تئاتردرمانی باید به «آدم کش» نگاه کرد؟
گفتم که من در تئاتر به دنبال جواب نیستم. تئاتردرمانی و آنچه با عنوان سایکودرام میشناسیم، وجه دیگری از تئاتر است که من در آن زمینه کار نکرده ام. من فقط در زمینه درام کار کرده ام. درست است که موضوع ما روان شناسانه است، ولی تئاتردرمانی نیست.
شما یک موضوع اجتماعی را برای تئاترتان انتخاب کرده اید، درحالی که میتوان گفت مخاطبان از تئاترهای طنز و کمدی بیشتر استقبال میکنند. از این نظر این انتخاب، شما را با چالشهایی روبه رو نخواهد کرد؟
صادقانه بخواهم بگویم، برای من درآمد تئاتر اصلا مهم نیست. من به اندازه کافی برای خودم درآمد دارم و نیازمند اقتصاد تئاتر نیستم. با اینکه به شدت معتقدم که تئاتر باید یک اقتصاد قوی و خوب داشته باشد، نیازمند اقتصاد تئاتر نیستم. برای امثال من این فرصت وجود دارد که حرفشان را به شکلی که دلشان میخواهد بزنند، بدون اینکه بترسند از اینکه اقتصاد تئاتر برایشان چه آیندهای را رقم خواهد زد.
از یک طرف خوشبختانه من با تهیه کنندهای آشنا شدم که او نیز دغدغه فرهنگی داشت و بنایش بر سود و اضافه کردن سرمایه اش نبود. ما دو نفر به این نتیجه رسیدیم که یک موضوع اجتماعی را در قالبی نو ارائه بدهیم و بسنجیم که آیا مخاطب این ساختار اجرایی جدید را میپذیرد یا نه. عقیده خودم این است که میپذیرد.
اما این را که دیگران دنبال کارهای طنز و موزیکال سبک میروند، من واقعا تخطئه نمیکنم، به خاطر اینکه اوضاع اقتصادی ما را مجبور کرده است که به سمت گیشه برویم. چون اگر غیر از این باشد، اقتصاد تئاتر میخوابد و هنرمند را زمین میزند. در نتیجه هنرمند چارهای ندارد.
بنابراین فکر میکنید که لزوما تئاتر اجتماعی نمیتواند جنبههای اقتصادی داشته باشد یا به نوعی پول ساز باشد؟
اتفاقا تئاتر اجتماعی میتواند اقتصادی پویا داشته باشد. به طورکلی تئاتر، اجتماعی است. تئاتر بیرون از اجتماع نیست، بلکه برآمده از اجتماع است. یعنی گشتاور آرای یک اجتماع، از منصههای ظهور تئاتر است. اگر میبینید که شهری تئاتر نازل دارد، این محصول فرهنگ آن جامعه است.
هرچه آن جامعه فرهیختهتر باشد، تئاتر غنی تری هم دارد. از طرف دیگر اگر در شکل اجرایی تئاتر بتوانیم وضعیت جدیدی را رقم بزنیم و بچهها از آن قواره و شکل کهنهای که بر اجراهای تئاتر تسلط پیدا کرده است، بیرون بیایند، اتفاقا مخاطب استقبال میکند. واقعیت این است که اجراها تا حدی ازمدافتاده و کهنه شده اند.
باید بتوانیم شکلی جدید ارائه کنیم. من از لحاظ شکل شناسی و ریخت شناسی (موروفولوژی) دارم میگویم. از نظر زیبایی شناسانه باید به سمت تصاویری برویم که مخاطب بپسندد. اگر میبینید مخاطب رغبتی به موضوعات اجتماعی ندارد، به این دلیل است که ما در قالب بندی داریم تئاترمان را به او ارائه میدهیم. اگر یک قالب شکیل و قشنگ باشد، چراکه نه؟ اتفاقا میپسندد.
آقای خیرآبادی! در تئاتر مشهد خیلی شاهد هستیم که نمایشنامه نویسها متن هایشان را به کارگردانهای غیرمشهدی برای اجرا میسپارند. از آن طرف کارگردانهای مشهدی یا اغلب از متنهای خارجی استفاده میکنند یا خودشان نمایشنامه مینویسند یا اینکه یک گروه هستند که همیشه با هم کار میکنند. به نظرتان این وضع حاکی از فضای بی اعتمادی بین این دو دسته از هنرمندان مشهدی است یا دلایل اقتصادی دارد؟
هیچ کدام از اینها نیست. به نظرم ما ریسک پذیر نیستیم. وقتی با یک گروه کار میکنیم و جواب خوب یا راضی کنندهای از نظر خودمان میگیریم، تصورمان این است که اگر بخواهیم با گروه دیگری کار کنیم، ریسک کرده ایم. بنابراین، شروع میکنیم به چرخیدن و چرخیدن در همان گردونهای که با آن به جواب رسیده ایم. این میشود که سراغ آدم ها، متنها و ایدههای جدید نمیرویم. از طرفی، ما در فرهنگی زندگی میکنیم که به نظرمان غریبهها داناتر و بهتر هستند.
با خودمان اصلا فکر نمیکنیم چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. ما بهترین نویسنده ها، کارگردانان و بازیگرها را در خراسان داریم. نیازی نیست که سراغ دیگران برویم، مگر در موقعیتهای خیلی خاص مانند متنهایی که رویدادش در اقلیم ایران نمیگذرد. تا زمانی که درباره فرهنگ و اقلیم خودمان صحبت میکنیم، طبیعی است که بهتر است سراغ نویسندههایی که در این سرزمین قلم میزنند برویم.
و در آخر، مهمترین مشکلات تئاتر مشهد را در چه مواردی میدانید؟
تئاتر مشهد مشکلات زیادی دارد که من آنها را به دو دسته تقسیم میکنم. دسته اول مشکلات سخت افزاری هستند. در شهری که ادعا میکند قطب دوم تئاتر ایران است، یک سالن درست برای اجرا نداریم. دسته دوم مشکلات نرم افزاری اند. بزرگترین مشکل نرم افزاری، آموزش است.
ما آموزش به مفهوم واقعی کلمه و به مفهوم آکادمیک یا شبه آکادمیک آن در خراسان نداریم. انگار نوعی جبهه در هنرجویان تئاتر وجود دارد که فکر میکنند اگر دنبال آموزش بروند، کسر شأنشان است. همین دو فقره را کنار هم بگذارید، میبینید به خودی خود میتواند تئاتر را از بنیاد نابود کند. در نهایت، اما من روزهای خیلی خوبی را برای تئاتر مشهد آرزو میکنم و امیدوارم هرچه زودتر بتوانیم از پس مشکلاتی که اکنون از نظر سخت افزاری و نرم افزاری دامن گیر تئاترمان شده است، بربیاییم. مطمئنم روزهای خوش تئاتر خراسان دوباره برمی گردد.