به گزارش شهرآرانیوز؛ بیستونهم مرداد بود که گزارشی را درباره آدمهای خاص در همین صفحه چاپ کردیم؛ آنها که نام تراجنسیتی دارند، اما حالا پس از جراحیهای تغییر جنسیت، همانی شدهاند که سالها در طلبش بودند. اتاق انجمنشان در ساختمان مجتمع قضایی، حمایتی اجتماعی «شوق زندگی» در بولوار خواجهربیع است.
مدت زیادی از راهاندازی این دفتر نمیگذرد؛ البته سالهای سال بیرون از این قالب رسمی به همنوعان خود کمک کرده بودند، اما وجود یک مکان و داشتن جایگاه قانونی در راستای تحقق هدفشان مؤثرتر است. گزارشی که چاپ شد، مشکلات زندگی آنان را روایت میکرد؛ از طرد شدن در خانواده تا زندگی در جامعهای که در آن همه آدمها یا زن هستند یا مرد؛ یعنی همانی که در پوشش و ظاهر به چشم میآیند.
اعضای انجمن در گفتوگویشان از مسئولی نام بردند که وجود آنان را پذیرفته و در همه مراحل راهاندازی انجمن و حضورشان در مجتمع، همراهشان بوده است. نیره عابدینزاده، معاون دادستان استان و سرپرست مجتمع قضاییحمایتی شوق زندگی، همان فردی است که از ابتدا تاکنون افراد دارای اختلال هویت جنسی را باور و تلاش کرده است آنان در جامعه پذیرفته شوند و بتوانند مسیر درست زندگی را طی کنند. با این مقام مسئول دقایقی درباره این افراد خاص جامعه گفتیم و دغدغههایش را درباره آنها شنیدیم.
دادیار پیشگیری از وقوع جرم بودم و از طریق پروندهها از وجود چنین افرادی آگاه شدم؛ افرادی که جامعه آنها را نادیده میگرفت. گروهی از افراد همین جامعه که اختلال هویت جنسی دارند، همواره در فرایندهای اداری و اجتماعی نادیده گرفته میشوند، ولی وجود دارند. نادیده گرفتن آنها راه حل برطرف کردن مسئله نیست. در سالهای زیادی که قاضی بودم و بر روی مسائل اجتماعی کار میکردم، چه در محاکم کیفری و چه در تجدیدنظر با پروندههای زیادی درباره افراد دارای اختلال هویت جنسی روبه رو شدم و شاهد بودم که هیچ برنامهای برای آنها وجود ندارد.
رفتارهای توهین آمیز با چنین افرادی، یکی از مشکلات آن هاست و دیگر اینکه برخوردها متناسب با درد و رنج آنها نیست. سختتر این است که درک نشوند و دردهایشان، فارغ از ترحم و دلسوزی شنیده نشود. به نظرم مهمترین نیاز این افراد همین است. هیچ سازمان و نهادی برای افراد تراجنسیتی برنامهای نداشت. درواقع خیلیها تلاش میکردند بگویند این افراد وجود ندارند، درحالی که آنچه وجود نداشت، برنامهای مخصوص این گروه از اعضای جامعه بود. مشکلات زیادی هم داشتند؛ به عنوان نمونه فردی که با هویت خودش مشکل دارد، نیاز دارد که مشاوره بگیرد؛ چه آنچه در ذهنش است، درست باشد چه غلط. ب
اید حرف هایش شنیده شود و در مسیر درست حل مسئله قرار بگیرد. ما اینها را رها میکنیم تا زمانی که این فرد در جامعه به عنوان یک انسان خطایی بکند و مرتکب جرمی شود. معضلات زندگی آنها هم کم نیست، حتی نگهداری این افراد هم مشکل است. در شهر خودمان مکانی که بتوانیم مثلا به عنوان بازداشتگاه آنان را از دیگران جدا کنیم، نداریم.
اگر افراد تراجنسیتی به عنوان بی سرپرست و بدون سرپناه در خیابان مانده باشند و بخواهیم در مکانی به آنان سرپناه بدهیم، براساس شرایط آنان، جایی وجود ندارد؛ مثلا یک فرد تراجنسیتی خودش نمیخواهد در محیط مردانه قرار بگیرد، اما میگویند براساس شکل ظاهری باید در محیط مردانه بماند. همچنین بچههای زیادی را دیدم که میگفتند ما هم مسلمان هستیم و میدانیم از نظر شرعی نباید در خوابگاه دخترانه بمانیم، اما راه دیگری نداریم. یا اینکه به عنوان یک شهروند نمیتوانند از امکانات رفاهی شهر استفاده کنند.
متناسب با پروندههای اجتماعی تراجنسیتیها احساس کردیم که در این مسئله، ناهماهنگی بسیاری بین سازمانها وجود دارد. در مدت کوتاهی مشهد در این حوزه خوب پیش رفت؛ یعنی تلاش شد برای سامان دهی این افراد خدمات اجتماعی، قضایی، بهداشتی و پزشکی داده شود، اما متأسفانه پس از مدتی آن سامان دهی ازهم پاشیده شد. اکنون بسیاری از سازمانها خدمات مناسب این افراد را در ردیف کاری شان ندارند. متوجه شدیم که این مسئله ممکن است تبدیل به یک بحران اجتماعی بشود و بنابراین راه حل خودمان را در پیش گرفتیم.
حدود سه یا چهار سال پیش در همین مجتمع با روان پزشکان، پزشکان و روحانیان، جلساتی برگزار کردیم و تصمیم گرفتیم از خود همین بچهها که انگیزه و علاقه همکاری دارند، برای کمک به دیگران بهره بگیریم. خواستیم شرایطی ایجاد کنیم که در راستای هنجارهای اجتماعی کشور خودشان و مبتنی بر قوانین جامعه، مطالبه گری کنند.
ما پیشنهاد ثبت یک سازمان مردم نهاد را دادیم که به تأیید استانداری رسید. تراجنسیتیها نه بودجهای دارند نه امکاناتی. دست کم باید به این افراد مشورت داده شود که به سوی افراد غیرمتخصص و ناآگاه کشیده نشوند.
اعضای انجمن حمایت از تراجنسیتیهای خراسان که با نام «سایبان سرای سبز زندگی» مجوز گرفته بودند، به کمک معاون دادستان، در اتاقی که به آنها تعلق گرفته بود، کار خود را آغاز کردند. بخشی از هدف به نتیجه رسیده بود.
سعی کردیم در قالب یک مؤسسه مردم نهاد یک شخصیت اجتماعی داشته باشند؛ شخصیت اجتماعی منسجم در همین نظام و همین کشور تا درنتیجه بتوانند مطالبه گری و نیازهایشان را همین جا مطرح کنند. حالا اعضای این انجمن در حل پرونده افرادی که اختلال هویت جنسی دارند، درکنار ما هستند و روان پزشک و مددکار به آنان معرفی میکنند. این انجمن، آنها را راهنمایی میکند تا تقاضای فرد در مسیر قانونی قرار بگیرد.
مدتی، خیلی سختگیری نبود و پزشکی قانونی در مشهد آسانتر اختلال هویت جنسی را تأیید میکرد، اما حالا انگار بین صفر و صد گیر کرده ایم؛ چون همه این دورهها را قاضی بودم، میدانم مدتی به راحتی و با دو جلسه روان شناسی رأی صادر میشد، اما حالا تقریبا ۹۵ درصد تقاضاها رد میشود. افراد متقاضی هم این میان گیر افتاده اند؛ چون هیچ سازمان و نهادی در کشور برای رسیدگی به مسائلشان ندارند.
اتفاقا گروهی هم هستند که اگر مشاوره و خدمت به موقع بگیرند، در مسیر درست قرار میگیرند، ولی اگر نادیده گرفته شوند، توسط گروهی دیگر دیده خواهند شد. چرا این قدر آمار مهاجرت این افراد زیاد است؟ باید تلاش کنیم در همین بستر و کشور خودمان بمانند؛ یا درمان شوند یا توجیه. درواقع امیدواری ما این است کسانی که درباره افراد تراجنسیتی تصمیم میگیرند، فاصله شان را با آنها کمتر کنند.
قضات و شعب رسیدگی به این پروندهها مشخص هستند. ما همه درخواستها را میپذیریم و به پزشکی قانونی ارجاع میدهیم، اما ازآنجایی که این موضوع کاملا تخصصی است، تنها اظهارنظری که قاضی میتواند به دنبال آن رأی عمل جراحی بدهد، تأیید پزشکی قانونی است و الان برای بچههای تراجنسیتی سؤال است که چرا این قدر برای ورود به این عمل، این قدر سخت گیری میشود. کاش این مسئله موشکافی و شفاف سازی بشود!
این اختلال، خانواده فرد را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. این افراد پس از اعلام اینکه جسم و روحشان با هم همخوانی ندارد، بلافاصله از خانواده طرد میشوند. پس از آن ممکن است به سمت کسانی بروند که آنها را راهنمایی اشتباه کنند. آن وقت، زمانی فرد به ما مراجعه میکند که شکل ظاهر و پوشش خود را تغییر داده و آن موقع بازگرداندن او به جامعه سختتر است.
معتقدم باید به این افراد جایگاه اجتماعی داد تا از آسیب های احتمالی بعدی دور بمانند. این افراد با مشکلات زیادی روبه رو هستند. اینکه حمایت مالی نمیشوند یا کارشناسان خبره در این حوزه بسیار اندک هستند، از مسائل پیش روی آن هاست. نیت ما این بود که این افراد درکنار مسئولان دلسوز مجتمع قضایی حمایتی شوق زندگی بمانند تا دردهایشان شنیده شود. موضوع تراجنسیتیها یک موضوع پرچالش است و وقتی پراختلاف است، یعنی مسئله مهمی است.