صفحات برخی سلبریتیهای فضای مجازی یکبهیک بسته میشود. اول تتلو که فراخوان روابط ناسالم با کودکان داده بود و بعد هم آقازاده خارجنشین، ساشا سبحانی، که حرفهای حیرتآورش علیه ایرانیها واکنشهای گستردهای را برانگیخته بود.
فرمول شاخشدن در اینستاگرام، فرمول سادهای است. هرکسی با اعتمادبهنفس بالا حرفهای شاد و عجیب بزند، فالوئرهایش بالا میرود و همین امر کار را به آنجا کشانده که شاخهایی با میلیونها دنبالکننده، به هر راهی برای افزایش تعداد دنبالکنندگان بزنند.
تاکنون مخاطبها در قبال این رفتار ناهنجار منفعل بودهاند. دنبالکنندگان با طعنه حرفهای عجیب و ناباورانه شاخهای اینستاگرامی را میشنیدند و از کنارش عبور میکردند. با این حال به نظر میرسد که اندک اندک دوران انفعال به سر رسیده است و حالا فالوئرها بهعنوان کنشگر به شاخهای اینستاگرامی میفهمانند که نباید هر حرفی را بزنند و هر رفتاری داشته باشند.
پیش از این بارها گفته شده بود که در دورانی هستیم که مخاطبان، سردبیر اصلی رسانهها هستند و آنها تعیین میکنند که یک رسانه به کدام سمت و سو برود. این گزاره البته بیشتر برای رسانههایی صادق بود که با اصول روزنامهنگاری کلاسیک، در فضای مجازی به تولید و توزیع محتوا میپرداختند. اما به نظر میرسد که بهتدریج حتی پیجهای شخصی سلبریتیها نیز به این نتیجه رسیدهاند که مخاطب میتواند سرنوشت فرازوفرود آنها در فضایمجازی را روشن کند.
بحران جدال برای قرار گرفتن در صدر هرم قدرت در شبکههای اجتماعی در بین برخی چهرهها گاه چنان بالا میگیرد که کار به قتل هم کشیده میشود. آخرین نمونهاش هم وحید مرادی است که قربانی یک جنجال اینستاگرامی شد.
آنها که به دنبال مطرح شدن در شبکههای اجتماعی به هر روشی هستند، معمولا سعی میکنند با رسانههای رسمی 180درجه تفاوت داشته باشند. بنابراین اگر رسانه رسمی اصرار بر آموزش و تحصیل و کتابخوانی دارد، سلبریتی فضای مجازی با وام گرفتن از کنایه «دکتر» در کلیپ خود، به مخاطب توصیه میکند: «اول اینستا، بعد کتاب!» اگر رسانه رسمی کارشناسی اتوکشیده و مقامی مسئول میآورد، سلبریتی فضای مجازی لباسی ناهنجار به تن میکند و خالکوبیهایش را تا صورتش توسعه میدهد تا بیشترین فاصله را با رسانه رسمی داشته باشد.
روشن است که در این میان، محتوای تولیدشده در فضای مجازی نیز به سمت ناهنجاری میرود و از دلش توهین و فحشا و هرج و مرج کلامی بیرون میآید و این امر مخاطب را وامیدارد با سلبریتی که هرچه دارد از فالوئرهایش دارد، برخورد کند و به یاد او بیاورد که نباید از چارچوبهای پذیرفتهشده در این فضا بهسادگی عبور کند.
به دلیل بسته شدن موقتی چند پیج خاص اینستاگرامی نمیتوان به این نتیجه رسید که الزاما چارچوبی تازه برای فعالیت این افراد به وجود آمده است، اما اگر این اتفاقات را در کنار طعنههای کاربران به کلیپ الناز گلرخ بگذاریم، روشن میشود که فضای مجازی به سمت نوعی قراردادهای تازه پیش میرود. قراردادهایی که آزادی بیحدوحصر را از سلبریتیهای رسانههای کوچک میگیرد و میتواند نویددهنده خروج مخاطب از انفعال در شبکههای تعاملمحور باشد.
مخاطبی که تا امروز فقط مصرفکننده محتوا در فضایمجازی بود و گاهگداری نقش تولیدکننده محتوا را هم بازی میکرد، امروز به سطح ناظر محتوا رسیده و درحال ممیزی محتواست. او به این بلوغ رسانهای رسیده است که در برابر توهین و رفتارهای نابهنجار سکوت نکند و با روش مجازی به سلبریتیهای مجازی بفهماند که دوران ترکتازی آنها در محتواسازی گذشته است و حالا باید کمی سنجیدهتر حرف بزنند و رفتار کنند، چراکه فالوئرهای آنها میتوانند ضدشان عمل کنند.