سرخط خبرها

رد پای امید

  • کد خبر: ۲۵۴۶
  • ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۷:۲۵
رد پای امید
روایتی از زندگی و روند بهبود بیماران مرکز درمان بیماران سرطانی رضا (ع)

علیرضا ظهیری - «دوست دارم هر چه زودتر خوب شوم و به زندگی عادی ام بازگردم. دختر دوازده ساله ام منتظر است برگردم. هر روز سراغم را می گیرد. از مرگ و رفتن خودم واهمه ای ندارم. تمام غصه ام دخترم است که بعد از نبودن من، سرنوشتش چه می شود.» حرف های منصوره خانم، نگرانی هایی از جنس التهاب های مادرانه دارد؛ التهابی برای این روزهای دخترش که نمی داند بعد از او به دست چه کسی سپرده خواهد شد. تپش های قلبش تمام و کمال با تپش های قلب دخترش موزون شده است. او چندماهی است که دچار بیماری سرطان سینه شده و فعلا در حال سپری کردن روند درمانی خود در مرکز انکولوژی رضاست.
منصوره خانم از یکی از روستاهای تربت حیدریه برای درمان به مشهد آمده است. وضعیت مالی خانواده اش چندان مطلوب نیست. از وقتی همسر خدابیامرزش راهی قبرستان شد، همان روزی بخور و نمیر زندگی هم قطع شد و او مدتی است که با کارهای نیمه وقت روزگار خانواده دو نفری شان را سپری می کند. با وجود این و علی رغم دغدغه ای که برای زندگی دخترکش دارد و با وجود بیماری سختی که مثل خوره افتاده به جانش، روحیه خوبی دارد و وقتی از حال و احوال دلش سؤال می کنم، خیلی به زندگی امیدوار است و می گوید: دغدغه ام برای دخترم، سر جای خودش، اما به زندگی خیلی امید دارم تا بتوانم دخترم را بیشتر حمایت کنم.


شروع و ادامه با خیران
مرکز درمانی رضا یکی از مراکز خاص درمانی در مشهد است و مراحل درمانی بیماران سرطانی در این مرکز انجام می شود. آستین همت خیران بود که بالا زده شد و مثل خیلی از طرح ها و برنامه های انسان دوستانه، از صفر تا صد ساخت این مرکز را هم به سرانجام رساند. خیران اما به جز ساخت، برای ادامه مسیر و تأمین هزینه بیمارانی نیز که از شهرستان های مختلف برای درمان به این مرکز می آیند، حمایت و پشتیبانی کرده اند؛ حمایتی که درزمینه اسکان، غذا و برخی هزینه های جاری دیگر، تاکنون بیماران کم بضاعت را شرمنده روزگار نکرده است.
کمی به ساعت 10صبح مانده است که من وارد این مرکز در بولوار آیت ا... هاشمی رفسنجانی (میثاق) می شوم. جلو درِ مرکز در این هوای داغ تابستان، ازدحام جمعیت بسیار زیاد است. وارد که می شوم، بدون اغراق همان تعداد جمعیت را می توان در طبقه همکف نیز مشاهده کرد. دردها و بهانه های حضور متفاوت است، اما همه حکایت رنج تن است و امید به بهبودی.
کار خود را از آسایشگاه شروع می کنم. در آسایشگاه این مرکز درمانی، بیمار بستری نمی شود و فقط برای بیمارانی که از شهرهای دیگر برای طی مراحل درمانی به این مرکز می آیند و علاوه بر غم بیماری، غصه بی پولی هم دارند، آسایشگاهی در طبقه دوم این مرکز راه اندازی شده است تا بیماران در زمان درمان خود، از خدمات این آسایشگاه استفاده کنند.


شبیه هر چیز به جز بیمارستان!
هیچ چیز سالن و اتاق های این آسایشگاه به یک سالن بستری بیمارستانی شباهت ندارد. یعنی هیچ نشانی از رنگ های بی حال و در و دیوار یک دست سفید بیمارستانی نیست. در و دیوار با رنگ های زیبا، تابلوهای شاد و نقاشی های زیبا تزیین شده است. اتاق ها نیز هیچ شباهتی به یک اتاق بیمارستانی یا مرکز درمانی ندارد. از بوی عفونت و سطل های بزرگ زباله های بیمارستانی که در بعضی بیمارستان ها امید زندگی را حتی از همراهان بیمار می گیرد، خبری نیست. اتاق های سمت راست سالن مربوط به بیماران خانم است و اتاق های سمت چپ به آقایان بیمار اختصاص دارد. همه چیز درنهایت نظم و ترتیب و تمیزی کامل است. اگر اغراق نکرده باشم، در نوع خود کودکستانی پرنشاط است برای بزرگ سالان!


با امید بهبودی
خانم سالمیان، یکی از پرستاران مرکز درمانی رضا، همراه من است تا نقاط مختلف مرکز را نشانم دهد. او می گوید: در حال حاضر برخی از بیمارانی که در آسایشگاه ساکن هستند، برای شیمی درمانی، پرتو درمانی و... به بخش های مختلف بیمارستان رفته اند و برخی هم در اتاق هایشان مشغول استراحت هستند.
پس از گذشتن از لابی آسایشگاه به اولین اتاق می روم. 2 خانم در اتاق حضور دارند. برای ورود من هماهنگی مختصری انجام می شود و همراه خانم سالمیان وارد می شوم. منصوره خانم، با نشاط و رویی خوش پذیرای ما می شود؛ طوری که احساس می کنم به میهمانی آمده ام! آن قدر امیدوارانه صحبت می کند که دوست دارم ساعت ها در کنارش بنشینم و امید به آینده را از او یاد بگیرم.
او که مشخصات سجلی اش، روزهای آغازین دهه هفتم زندگی اش را نشان می دهد با لهجه شیرین روستایی اش می گوید: پارسال متوجه شدم که دچار بیماری سرطان شده ام و از همان زمان اقدامات درمانی را آغاز کرده ام. امروز خوشبختانه در مراحل آخر درمان قرار دارم و امیدوارم با بهبودی کامل برای همیشه کنار دخترم
بمانم.


عمری دوباره تا عروسی دخترم
او که 10 سال پیش، همسرش را از دست داده است و از آن زمان با کار کردن، سختی های زندگی را به تنهایی به دوش می کشد، ادامه می دهد: 2دختر دارم که یکی از آن ها ازدواج کرده و دیگری 12 سال دارد. در مدت حضورم در مشهد برای انجام اقدامات درمانی، او را به خانه مادربزرگش می فرستم. زمانی که فهمیدم دچار بیماری سرطان هستم، از خدا خواستم عمری دوباره به من بدهد، آن قدر که بتوانم دخترم را در لباس عروسی ببینم. غیر از این آرزویی ندارم.
اوضاع اقتصادی منصوره خانم جوری نیست که بتواند زندگی اش را به تنهایی بچرخاند و از طرفی هزینه های درمان بسیار زیاد است. هر چند بسیاری از هزینه های درمانی او از طریق این مرکز خیریه پرداخت می شود، هزینه دارو و حتی رفت و آمد روی دوشش سنگینی می کند. او می گوید: مبلغ کمی به عنوان حقوق از سوی بهزیستی پرداخت می شود، اما جواب گو نیست و با کمک آشنایان و همسایگان پول دارو و درمان و زندگی را تأمین می کنم.


از جنس محبت های مادرانه
پس از خارج شدن از اتاق منصوره خانم به اتاق دیگری می روم که در آن حضور دارند. همگی از دیگر شهرها به مشهد آمده اند. سمت راست اتاق 3تخت قرار دارد. خانم خسروی روی تخت وسط نشسته است. حاج خانم 63 بهار از خدا عمر گرفته است و با وجود بیماری، آن قدر بشاش و روحیه اش خوب است که به گفته یکی از هم اتاقی ها، بمب انرژی و روحیه شده و مانند مادری دلسوز، نگران وضعیت دیگر بیماران است و حتی برای مراحل درمانی و مراقبت های پس از درمان آن ها هم پیگیری هایی انجام می دهد.
خانم خسروی اهل شاهرود است و چند ماهی است متوجه بیماری سرطان سینه اش شده. او نیز مانند منصوره خانم آخرین مراحل درمانی خود را سپری می کند.
کنار تخت خانم خسروی، تخت رقیه هفت ساله قرار دارد. رقیه روی تخت دراز کشیده و در حال بازی با گوشی تلفن مادر است. مادر هم کنار او آرام و در سکوت نشسته است. کنار رقیه می نشینم. گوشی را کنار می گذارد. از جایش بلند می شود و با لبخندی تلخ کنارم چهارزانو می زند. روسری گل دار قرمز رنگی که زیرش را با سربندی سفید پوشانده است، حکایت از ریزش موهایش به دلیل شیمی درمانی دارد. او هیچ نمی گوید اما نگاهش هم بی تفاوت نیست و می توان از همین نگاه، گوشه ای از مهربانی و شیطنت دختری هفت ساله را تماشا کرد.
مادر، جوری که دخترش را به همراهی برای گذراندن مراحل درمانی تشویق کند، می گوید: دخترم خیلی خوب برای مراحل درمانش همکاری می کند. من از او راضی هستم. دکترها هم می گویند که رقیه دختر خیلی خوبی است.


همراهی برای روحیه دادن به بیماران
برای بیماران سرطانی، روحیه، مهم ترین عامل غلبه بر بیماری یا توقف آن است. خانم سالمیان می گوید: هفته پیش برخی از بیماران را به تماشای سیرک بردیم؛ برگزاری این گونه برنامه ها می تواند در روحیه بیماران تأثیر بسزایی داشته باشد.
او ادامه می دهد: کاش می بودید و می دیدید؛ در این برنامه روحیه 2کودک سرطانی این مرکز درمانی که در آسایشگاه ساکن هستند، بسیار عوض شد و همه پرسنل درمانی ما از دیدن روحیه متفاوت آن ها بعد از تماشای سیرک، به وجد آمده بودند.
او با اشاره به اینکه درمانگران این مرکز، اعم از پزشکان و پرستاران، خودشان را ملزم کرده اند که در مقابل بیمار و بیماری اش، روحیه ای با نشاط و سالم داشته باشند، می گوید: خوب بودن روحیه در بیماران سرطانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اگر بیمار از نظر روحی دچار مشکل شود، به طور قطع تحمل بیماری برای او بسیار سخت خواهد بود؛ به همین دلیل است که پرستاران و پزشکان این حوزه نیز باید روحیه ای خوب و نگاهی امیدبخش به بیمار داشته باشند. ما علی رغم تمام مشکلاتی که در زندگی خود داریم باید طوری با این بیماران برخورد کنیم که امید به زندگی را در آن ها تقویت کنیم تا بتوانند با امید با بیماری خود مواجه شوند و با آن مبارزه کنند.


هزینه زیاد درمان
در ادامه به همراه خانم سالمیان به اتاق آقای قهرمان، از اهالی کدکن، می رویم. آقای قهرمان 65 سال دارد و فصل مشترک حضور او با دیگر بیماران این مرکز، بیماری سرطان است. شغلش کشاورزی است و با گذشت چند ماه از شروع بیماری اش، هزینه های زیادی متحمل شده است.
از وضعیت درمانی و کاهش هزینه های سرسام آور درمانش رضایت نسبی دارد، اما به گفته خودش، پرداخت همین میزان از هزینه هم از حد توانش خارج بوده است. او می گوید: از 8 ماه پیش تاکنون نزدیک به 25میلیون تومان برای هزینه های درمانی پرداخت کرده ام و باید همچنان هزینه کنم.
آقای قهرمان یک هم اتاقی خوش زبان به نام آقای محمدی کیا دارد، اما او اینک در اتاق نیست و برای انجام آزمایش به طبقه منهای یک رفته است. با خانم سالمیان همراه می شویم تا هم از دیگر بخش های درمانی این مرکز دیدن کنیم و با آقای محمدی کیا نیز صحبت کنیم.
در طبقه زیرزمین این مرکز درمانی بخش هایی همچون پرتو درمانی و پزشکی هسته ای وجود دارد. داخل راهرو ازدحام جمعیت زیاد است و همه منتظر ند تا نوبت درمان یا آزمایش آن ها برسد. امکان ورود ما به بخش های پرتودرمانی و پزشکی هسته ای نیست، اما با کمک خانم سالمیان قرار می شود به بخش شیمی درمانی برویم. هنوز چند قدمی بر نداشته ایم که مردی را می بینیم که از پله ها در حال پایین آمدن است. آقای محمدی کیاست که در دستش یک پلاستیک زرد و یک کیسه خالی برنج قرار دارد و مدارک پزشکی اش را داخل آن گذاشته است.


آرزوی بازگشت به طبیعت
از قوچان به مشهد آمده است. در فاصله ای که خانم سالمیان کارهای مربوط به آزمایش آقای محمدی کیا را انجام می دهد، فرصت گپ و گفتی چند دقیقه ای برایمان فراهم می شود. از سن و سال و کارش می پرسم و او می گوید: 58 سال سن دارم. شغلم دامداری است. چند سال پیش در قوچان زندگی عشایری داشتم، اما حالا در شیروان ساکن هستم. مدتی است پهلویم متورم شده و به تشخیص پزشکان توده ای بین دنده هایم وجود دارد. چند ماهی است که در این مرکز درمانی بستری هستم تا مراحل درمانی ام طی شود.
جالب است که اکثر بیمارانی که با آن ها مواجه می شویم، روحیه ای خوب دارند و آقای محمدی هم از این قاعده مستثنا نیست. او خوش صحبت است و رفتارش طوری است که انگار برای سرکشی به بیمارستان آمده و خودش دردی ندارد! با همه احوالپرسی می کند و از مزاح با پرسنل بیمارستان نیز ابایی ندارد. جثه تنومندش نشان می دهد زندگی عشایری و سخت کوشی های دوران جوانی اش، در این سال هایی که در مرز پیری قرار دارد، او را از تک و تا نینداخته و همچنان مانند یک جوان سی ساله دارای قدرت و نشاط است.
از آرزوی او نیز سؤال می کنم و می گوید: امیدوارم دوباره سلامتی ام را به دست بیاورم و بتوانم دوباره در دل طبیعت قدم بزنم. خوب که شدم، با من به قوچان و میان عشایر بیایید تا از شما پذیرایی کنم. دلم برای طبیعت و هوای آنجا تنگ شده است.
در حال صحبت با آقای محمدی کیا هستم که خانم سالمیان از راه می رسد و می گوید وقت آزمایش آقای محمدی کیا رسیده است. پس از خداحافظی با این بیمار به بخش شیمی درمانی در طبقه همکف می رویم. در اینجا نمی توان با بیماران راحت از بیماری شان صحبت کرد. خیلی از آن ها هنوز نمی دانند بیماری شان چیست. خانم سالمیان می گوید: بسیاری از خانواده ها دوست ندارند بیمارشان از بیماری اش مطلع شود و از ما می خواهند که به بیمارشان نگوییم سرطان دارد.
در این بخش 6 نفر روی تخت دراز کشیده اند. بعضی از آن ها تا اتمام فرایند تزریق دارو از طریق سرم های مخصوص در خواب هستند. در گوشه ای از بخش، پیرمردی با اشاره می خواهد به سمتش برویم.


امیدوارم بتوانیم دوباره بنویسم
در حال سلام و احوالپرسی با او هستم که برادرش وارد بخش می شود. پیرمرد هم تا چشمش به برادرش می افتد به صورت نیم خیز بلند می شود و همدیگر را در آغوش می کشند. برادر این بیمار با بغضی در گلو و چشمانی که به نم اشک نشسته است، از حالش بیمار می پرسد. پیرمرد به ما می گوید: برادرم از تهران برای ملاقات من آمده است. مدتی است که همدیگر را ندیده ایم.
آقای جعفری فرهنگی بازنشسته است. در حالی که همچنان دستان برادر خود را گرفته است، ادامه می دهد: زمانی برای یکی از روزنامه ها مقاله می نوشتم و امیدوارم دوباره بتوانم دست به قلم شوم و مقاله ای از این روزهای سخت زندگی و امید هایی که در دل دارم، بنویسم.
از آقای جعفری که جدا می شوم، در یکی از راهروهای بیمارستان به خانم دکتر ورشویی، مدیر مرکز رادیوتراپی و انکولوژی رضا، می رسم و او ما را به داخل اتاقش راهنمایی می کند.


از خدمات اسکان تا خدمات درمان
دکتر فاطمه ورشویی تبریزی، متخصص رادیوتراپی و انکولوژی چند سالی می شود که به عنوان مدیر این مرکز درمانی مشغول به فعالیت است. او درباره مرکز تحت مدیریتش این گونه می گوید: مرکز تخصصی رادیوتراپی و انکولوژی رضا(ع)، مرکزی خیریه وابسته به انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطانی مشهد است. این مرکز در سال 86 با هدف احداث آسایشگاهی برای اسکان بیماران مبتلا به سرطان تأسیس شد، اما در همان زمان و به دلیل خلأ درمانی ای که در حوزه بیماران مبتلا به سرطان در مشهد و شرق کشور احساس می شد، به کمک خیران وارد فاز درمانی شدیم و در آن سال با راه اندازی یک دستگاه پرتو درمانی درون حفره ای یا به اصلاح «براکی تراپی» فعالیت های درمانی این مرکز نیز آغاز شد. سال 89 نیز اولین دستگاه شتاب دهنده در این مرکز نصب شد و امروز مرکز تخصصی رادیوتراپی و انکولوژی رضا(ع) با داشتن 5 دستگاه شتاب دهنده، بزرگ ترین و مجهزترین مرکز درمانی برای تشخیص و درمان بیماران مبتلا به سرطان در استان شناخته می شود.
او با بیان اینکه این مرکز، روزانه به صورت میانگین پذیرای حدود هزار مراجعه کننده است، می گوید: با توجه به اینکه بخش های تشخیصی نیز در این مرکز وجود دارد، بخشی از مراجعه کنندگان را بیماران عادی تشکیل می دهند.
او اضافه می کند: سال گذشته، این مرکز برای 3500 بیمار مبتلا به سرطان پرونده جدید تشکیل داده است که این بیماران از مشهد و دیگر شهرهای استان خراسان رضوی مراجعه کرده اند. البته به دلیل کمبود امکانات در استان های هم جوار، تعداد مراجعه کنندگان به این مرکز از دیگر استان ها نظیر سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی و جنوبی، گلستان، سمنان و حتی یزد، کرمان و اصفهان هم بسیار زیاد است؛ ضمن اینکه ما پذیرای بیمارانی از کشورهای عراق و افغانستان نیز بوده ایم.
ورشویی در ادامه به اسکان رایگان بیماران شهرستانی مبتلا به سرطان که وضعیت مالی مطلوبی ندارند، اشاره می کند و می گوید: اغلب بیماران شهرستان وضعیت مالی مناسبی برای پرداخت هزینه مراکز اقامتی ندارند. به همین دلیل در این مرکز برای آنان آسایشگاهی با 60تخت راه اندازی شده است تا آنان در طول دوره درمانشان از نظر اسکان و غذا و دیگر خدمات رفاهی مشکلی نداشته باشند و البته تمام این خدمات برای این بیماران به رایگان صورت می گیرد.


شرایط خاص بیماران و برخورد مناسب کارکنان
وی به شرایط خاص بیماران مبتلا به سرطان و به تبع آن، نحوه خاص برخورد پزشکان و پرستاران این مرکز با آن ها اشاره می کند و می گوید: شرایط ما با بیمارستان های دیگر تفاوت دارد. بیماران و همراهانی که به این مرکز مراجعه می کنند، از نظر روحی شرایطی خاص دارند و همین مسئله سبب می شود پزشکان، پرستاران و کارکنان این مرکز با صبوری خاصی با بیماران برخورد کنند؛ ضمن اینکه این روحیه همواره باید حفظ و ارتقا داده شود. به همین دلیل کلاس های آموزشی ویژه ای در این زمینه برای کارکنان برگزار می شود. برای بیماران نیز مرکز مشاوره ای راه اندازی کرده ایم تا آن ها نیز از نظر روحی بتوانند با بیماری شان مواجه شوند.


ضرورت حمایت خانواده ها به جای کتمان بیماری
او یکی از بزرگ ترین دغدغه های کاری خود را این گونه بیان می کند: خانواده ها درباره بیماری عزیزانشان باید نقش حمایتی داشته باشند، اما این موضوع دلیل نمی شود که بیماری یک بیمار را از او پنهان کنند. با این حال متأسفانه بسیاری از همراهان بیماران از ما می خواهند بیمارشان از وضعیت بیماری مطلع نشود. این نحوه برخورد قطعا غلط است؛ چرا که حق هر انسانی است که از بیماری و نحوه درمانش آگاهی داشته باشد.
ورشویی در ادامه به هزینه بر بودن تأمین، نگهداری و تعمیر تجهیزات پزشکی در حوزه سرطان و حتی گرانی دارو گریزی می زند و می گوید: متأسفانه گرانی های موجود در جامعه روی درمان بیماران مبتلا به سرطان هم تأثیر گذاشته و گران شدن تجهیزات پزشکی، افزایش قیمت و کمیاب شدن داروهای سرطانی خارجی و داخلی، معضلی بزرگ برای ما و بیماران ایجاد کرده است.


نیازمند حمایت بیشتر خیران هستیم
او ادامه می دهد: این وضعیت سبب شده است پوشش بیمه ها تحت تأثیر قرار گیرد. از طرفی هزینه های بیماران هم افزایش یافته و حتی شرایط اقتصادی باعث ریزش برخی حمایت های خیران شده است. بنابراین از مردم نوع دوست تقاضا داریم به بیماران مبتلا به سرطان توجه بیشتری داشته باشند. ما برای کمک رسانی به بیماران سرطانی مرکز، سامانه درمانی #141*4*733* را راه اندازی کرده ایم.مدیر مرکز تخصصی رادیوتراپی و انکولوژی رضا (ع) در پایان می گوید: حتی کمترین کمک های نقدی یا غیرنقدی می تواند بخشی از مشکلات این مرکز را رفع کند. برای مثال چند وقت پیش، فردی نیکوکار چند صد کیلو پیاز به این مرکز کمک
کرد. 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->