معلمی که به دانش آموزان کمک می‌کند تا ناتوانی را شکست ‌دهند/ خانم رجبی، معلمی خاص اما بی‌ادعا+ فیلم

  • کد خبر: ۲۵۴۷۰
  • ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۱
معلمی که به دانش آموزان کمک می‌کند تا ناتوانی را شکست ‌دهند/ خانم رجبی، معلمی خاص اما بی‌ادعا+ فیلم
خاطرات روزهای مدرسه بخصوص دوران دبستان، و از همه مهم‌تر کلاس اول، از آن دست خاطراتی است که هیچ وقت فراموش نمی‌شود. خاطراتی که با یک خانم معلم یا آقا معلم شکل گرفت و آنقدر اثرگذار بود که از هر ۱۰۰ دانش‌آموز ۹۹ نفر می‌خواستند معلم شوند!

لیلا جانقربان/شهرآرانیوز- هرچند که به قول خیلی‌ها این روزها دنیا تغیییر کرده و بچه‌ها، بچه‌های قدیم نیستند اما شکی نیست که «جور استاد به ز مهر پدر» است. در احادیث بسیاری نیز بر ارزشمندی تعلیم و تربیت و جایگاه معلمی تاکید شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله: بخشنده‌ترین شما پس از من، کسى است که دانشى بیاموزد، آن گاه دانش خود را بپراکند.

 

با شیوع ویروس کرونا، سال تحصیلی ۹۸-۹۹ رنگی دیگر به خود گرفت و نحوه تدریس و به قول معروف معلمی در این سال مشمول تغییرات زیادی شد. کلاس‌ها مجازی و معلم‌ها مثل بسیاری از کارکنان ادارت دور کار شدند! اما، شاید در میان همه مشاغلی که بالاجبار دورکار شدند معلم‌ها جزو نخستین گروهی بودند که به نحو احسن در این ایام به وظایف محوله پرداختند.

 

 

«لیلا رجبی» از آن معلم‌هایی است که هم کلاسش با همه متفاوت است و هم آنچه به دانش‌آموزانش می‌آموزد متفاوت است، مانند خودش که متفاوت می‌اندیشد.

 

او که ۲۱ سال سابقه کار در آموزش و پرورش استثنایی خراسان‌رضوی دارد فقط و فقط بخاطر علاقه به کودکانی که نیاز به درمان در کنار آموزش دارند سراغ این مدارس می‌آید. قید کلینیک‌های خصوصی با درآمد دوبرابری را زده است و کاردرمان بچه‌هایی شده که استثنایی هستند.

 

 

با این معلم متفاوت که پسرش را هم پای کار آورده و کلاسش بجای میز، شامل وسیله‌های فیزیوتراپی است و در کنار آموزش حرف الفبا، باید قلم در دست گرفتن را هم به دانش‌آموزانش بیاموزد، همراه می‌شویم و به گفت‌گو می نشینیم:

 

* چه شد که به سراغ کار در مدارس استثنایی آمدید؟

بچه‌های استثنایی را دوست دارم و به اینکه بتوانم گره‌ای از زندگی این بچه‌ها باز کنم علاقه دارم. سال ۷۸ که از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران در رشته کاردرمانی فارغ التحصیل شدم، پیشنهاد همکاری در حوزه‌های مختلف داشتم اما به مدرسه دانش‌آموزان استثنایی آمدم تا آنچه آموخته‌ام را در اختیار کودکان بیشتری قرار دهم.

 

* از این انتخاب بعد از ۲۱ سال راضی هستید؟

بله. کار با دانش‌آموزان کم توان سخت اما شیرین است. استمرار زیادی می‌خواهد و دیر جواب می‌دهد ولی وقتی جواب می‌گیری به قدری خوشحال می‌شوی که انگار دنیا را به تو داده‌اند. اینجا بچه‌هایی داشته‌ایم که با ویلچر آمده‌اند ولی روی پای خودشان برگشته‌اند. خیلی از بچه‌ها نمی‌توانستند قلم در دست بگیرند اما الان خودشان می‌نویسند و خوشحال هستند از اینکه ناتوانی را شکست داده‌اند. انس و الفتی به بچه‌ها دارم که نمی‌توانم آن را رها کنم.

 

* خاطره‌ای از شکست ناتوانی دارید؟

خاطرات ارزشمندی از توانمند سازی دانش آموزانم دارم. از برخی دانش‌آموزانم فیلم و عکس می‌گیرم. بیشتر بچه‌ها وقتی قلم در دست می‌گیرند اولین جمله‌ای که می‌نویسند برای من است. می‌نویسند خانم رجبی دوستت داریم.

 

* به تلخی هم رسیده اید در این سال ها؟

بله متاسفانه. خیلی از بچه‌ها مشکل پیش رونده دارند و عضلات‌شان به مرور زمان تحلیل می‌رود که گاهی منجر به فوت می‌شود. در همین ایام کرونا یکی از دانش آموزانم به اسم «زهرا رضوی» که خیلی هم باهوش بود متاسفانه از دست رفت.

 

* اولین روزی که وارد مدرسه بچه‌های استثنایی شدید را به خاطر دارید؟

راستش با دیدن ویلچرهای بچه‌ها تمام تنم لرزید و با خودم گفتم نمی‌توانم! اما ادامه دادم و خودم را جای بچه‌هایی گذاشتم که به این درمان نیاز دارند.

 

* این احساس شما باعث شد که در ایام شیوع کرونا هم پای کار باشید؟

هرچند بچه‌ها در خانه هستند و مدرسه نمی‌آیند ولی بدنشان نیاز به یک سری تمرینات دارد. به دعوت همکاران مرکز توانبخشی صیاد شیرازی من هرچند روز برای ضبط برنامه‌های آموزشی می‌رفتم. باوجود اینکه نگران شرایط شیوع بیماری بودم ولی باخودم می‌گفتم به هرحال ما هم باید سهمی در کمک به مردم داشته باشیم مگر پزشکان و پرستاران دل ندارند!

 

* همین هم باعث شد که پسرتان را هم پای کار بیاورید؟

برای انجام تمرین‌ها نیاز به این داشتم که روی یک نفر کار کنم تا خانواده‌ها متوجه شوند. آوردن یکی از بچه‌های کم‌توان خطر داشت و ممکن بود بچه دچار بیماری شود. به همین دلیل پسرم یونس را با خودم می‌بردم و تمرینات را روی بدن او انجام می‌دادم.

 

* نگران پسرتان نبودید؟

نگران بودم ولی دیدم معلمم و باید برای بچه ها قدمی بردارم که بدن هایشان در این ایام تحلیل نرود.

 

* آرزوی این معلم دلسوز بعد از ۲۱ سال چیست؟

دوست دارم بچه‌های معلول جسمی_حرکتی به حداکثر توان برسند و حداکثر استقلال را در زندگی‌شان به دست بیاورند و آرزو دارم جامعه روزی به این بلوغ فکری برسد که بداند بچه‌های معلول اگر چه کم‌توان هستند ولی کم‌هوش و بی‌احساس نیستند.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->