هر روز با اتفاقاتی روبهرو میشویم که نهتنها شهروندان عادی، بلکه حاکمان، تصمیمگیران، سیاستگذاران، دولتمردان و کنشگران را بهتزده میکند؛ گویا هیچگاه احتمال رخدادن آن را پیشبینی نکرده بودند: ناهنجاریهای ناشناخته، اعتراضات نامعلوم، تغییرات منطقهای و جهانی دور از ذهن، مهاجرتهای جغرافیایی، اعتقادی و سیاسی شتابزده، مؤتلفان دشمنشده یا فروریختن اصول و مبانی در عرصهها و موضوعات مختلف. این مسئله جامعه را مضطرب و آرامش مطلوب را میگیرد و در همین ایام نیز با آن روبهرو شدهایم. این امر از «عارضهای بزرگ» خبر میدهد؛ نشناختن دقیق امروز و پیشبینینکردن احتمالات فردا و تکبعدیدیدن تغییرات و تحولات پیرامون، رنگارنگی را سیاه و سفیدکردن و از مشاهده آن عاجزشدن.
در واقع امور و پدیدههای اجتماعی و انسانی مبنای ریاضی و همواره شرایط، مسائل و راهحلها ثابت ندارند. سازمان انسانی زنده و پیچیده است و هر لحظه شرایط جدید، مسائلی نو را میآفریند و نیاز به راهحلی دیگر است و کلید دیروز، قفل امروز و قطعا فردا را باز نمیکند. گاهی باید پیشفرضهای دیروز را بایگانی کرد و به فرضیههای جدید اندیشید. پیشنیاز فهم این وضعیت، شناخت رخدادهایی است که تنها بخشی از آن ظاهر است و باقی آن در لایههای زیرین جامعه یا درون پدیدهها رشد و زندگی میکند؛ لایههایی که تنها به امور اجتماعی بازنمیگردد و سیاست، فرهنگ، اقتصاد و حتی دیپلماسی و روابط بینالمللی را دگرگون میکند و نمیتوان با راهحلهای گذشته به اتفاقات امروز و فردا پاسخ داد. تکسلولهای تغییر را باید تکتک یافت، مشاهده کرد و فهمید تا کلیت آن را درک کرد.
پدیدههای انسانی، مبنایی فیزیکی ندارند. هر پدیده را نمیتوان با هر پدیده همشکل مقایسه کرد و برای هر دو راهکاری مشترک ابداع کرد. پدیدهها تکعاملی نیستند که با تکراهکاری رخ دهند که انتظار داریم؛ گاهی نتیجهای دیگر و غیرمنتظره اتفاق میافتد. اگر به نقطه الف در پدیدهای فشار بیاوریم، آن پدیده ممکن است در راستای فشار ما عمل نکند و به دیگر سو رود، زیرا آن پدیده در دل مجموعه عوامل و شرایطی قرار دارد که فشار در نقطه الف را پاسخ میدهند و برایند پاسخ آن نیست که ما انتظارش را داریم و ممکن است دقیقا بهسوی ما بازگردد.
سوژهها و پدیدههای علومانسانی اگرچه موجوداتی زنده هستند، اما مبنایی زیستشناختی ندارند و نمیتوان شناختنامه ثابت برای آنان نوشت و بر آن اساس دستورالعمل تجویز کرد. زیرا هر آن این پدیدهها تغییر میکنند و ما با موجودات جدیدی روبهرو میشویم که همان چیزی است که تا دیروز به آن «جیم» میگفتیم، اما «جیم» دیروز، «جیم» امروز و فردا نیست، موجودی جدید شده، با انتظارات، نیازها و راهکارهای دیگر است و ماهیتش تغییر بنیادین یافته است.
اگر حاکمان، سیاستگذاران، دولتمردان و کنشگران میخواهند هر روز شگفتزده نشوند و با پاککردن مسائل، چشم بر تدوین راهکارهای مؤثر نبندند، دیگران را مقصر ندانند، حکم بر توبیخ و طرد ندهند، پوشش رسانهای را ممنوع نکنند یا خلاف واقع به رسانهها نگویند، بر پدیدهها خط بطلان نکشند و در یک کلام، جامعه انسانی را بفهمند و با آن تعامل کنند و بهترین تدبیر و مدیریت را برگزینند؛ بهتر است چند پارگراف بالا را بار دیگر بخوانند و نخوابند.