خانه موزه سیمین دانشور و جلال آل احمد گزارش تصویری | هنر، زبان مشترک نسل‌ها در آیین تکریم هنرمندان پیشکسوت گزارش تصویری | نمایشگاه فروش پاییزه مشهد گزارش تصویری | استقبال از مدال آوران مشهدی مسابقات جهانی دانش آموزی زیست و هوش مصنوعی گزارش تصویری | آیین جشن امضای کتاب «نیست» اثر فاضل نظری در مشهد گزارش تصویری | بزرگداشت مقام خبرنگار در مشهد گزارش تصویری | روایتی از مؤسسه توان‌بخشی «تابا» گزارش تصویری | مسابقات کشوری شطرنج دختران در مشهد گزارش تصویری | طرح توزیع ۲۵ هزار بسته لوازم‌التحریر در سراسر کشور گزارش تصویری | اکران مردمی فیلم «ناجورها» در سینما هویزه مشهد گزارش تصویری | بازسازی صحنه قتل بانوی قهرمان مچ انداز فریمانی گزارش تصویری | گل آرایی ضریح حضرت معصومه (س) به مناسبت سالروز ورود ایشان به قم عکس‌هایی از دیدارهای رئیس جمهور در سفر به قطر عکس‌هایی از مراسم تشییع پیکر امید جهان (۲۵ شهریور ۱۴۰۴) گزارش تصویری | آخرالزمان تولید در روزهای بی برقی گزارش تصویری | تماشای مسابقه فینال کشتی احمد جوان در مشهد گزارش تصویری | هوای مشهد در شرایط «اضطرار آلودگی» | ( ۲۳ شهریورماه ۱۴۰۴) گزارش تصویری | مراسم تشییع پیکر آتش‌نشان فداکار «شهید رضا فخریان» در مشهد گزارش تصویری | قبرستان چوبی «باغلق» گزارش تصویری | برداشت خرما از نخلستان‌های کارون
سرخط خبرها
| کد خبر: ۲۵۹۱۹۲ | ۱۷:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۴/۱۳ | دریافت تصاویر

زائران مجازی

موبایل‌ها را طوری گرفته بودند دست‌شان که انگار تنِ آدم‌های دل‌تنگ را روی دوش می‌کشاندند. در نگاه اول، توی صحن‌‌ها، مثل هرسالِ ولادت شلوغ نیست، ولوله نیست ولی این‌بار صداها و تصویرهای آدم‌ها همه‌ی حرم را پُر کرده بود.همه یک‌نفر نبودند، چندنفر بودند و چند خانواده. یک‌نفر که راه پیدا کرده بود به این صحن‌وسَرا با گوشیِ همراهش، باید بگویم با چشم‌هایش، توی حرم می‌چرخید. آن‌ها روزِ ولادت آقا همه‌ی خانواده را کشانده بودند بیرون. آن‌هایی که ناچار به‌خاطر کرونا توی خانه‌هایشان محصور شده بودند. دیشب ولی همه آمده بودند توی حرم. بعد رفتند توی صحن؛ حتی به‌سلامتی همه‌ی زائران از سقانه‌خانه‌ی اِسمال‌طلا آب خورده بودند. بعد نوای نقاره‌خانه را هم شنیده بودند و زوم کرده بودند روی آن دونفری که داشتند پرچمِ سبزِ گنبد را عوض می‌کردند. جمعیت انگار ساکت شده بود. حالا شلوغیِ صداهای پشت‌گوشی، تمام صحن را پُر کرده بود. صدای سلام‌ها، صدای گریه‌ها، بُغض‌هایی که یکی‌یکی می‌ترکیدند، آرزوهایی که یکی‌یکی فاش می‌شدند و چشم‌هایی که یکی‌یکی سرخ می‌شدند. راستش پشت این گوشی‌های هواشده، دل‌های تنگِ زائران جامانده‌ی زیادی را می‌دیدم که برای یک‌لحظه، فقط یک‌لحظه، دل‌شان می‌خواست صدای زنگ ساعت حرم را بشنوند. متن : قاسم فتحی
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->