چندی پیش در یک اتفاق غیرورزشی از سوی یک مربی فوتسال و در واکنش به این رفتار، تعدادی از کارشناسان عرصه مربیگری دستبهنقد شدند تا مربیان را از خطرات احتمالی چنینرفتارهای غیرورزشی آگاه کنند. بعضی دوستان در نقدهای خود حضور هر فرد داوطلب شرکت در کلاسهای مربیگری و ارائه مدرک مربیگری را بدون اینکه به سوابق داوطلب نظر داشته باشند، یکی از معضلات مهم در رفتار، کردار و گفتار مربی دانستند و معتقد بودند فردی که مدرک گرفت، به خودش اجازه میدهد هرکاری بکند! از ابتدای تشکیل تیمهای ورزشی و ورود تیمها به رقابت با یکدیگر، داشتن مربی از الزامات بوده است و همیشه هم در محلات شاهد بودیم یکی از بچهها که میتوانست داد بزند و تعدادی از بچهها را دور خودش جمع کند، بهعنوان مربی انتخاب میشد و این چرخه ادامه داشت. حال اگر آن فردی که بهعنوان مربی انتخاب میشد دارای مدیریت بهتری بود و از کلمات بهتری در صحبتهایش استفاده میکرد، شخصیت متفاوتتر و نوع پوشش مناسبتری داشت و دستبهجیب هم میشد، لقب مربی موفق را در کنار نام خود میدید. در اواخر دهه۴۰ و دهه۵۰ کم از این نوع مربیان نداشتیم. در آن سالها کلی تیم محلی بود و تعداد مربی دارای مدرک به اندازه انگشتان ۲ دست هم نبود. در آن سالها شاید یک دوره مربیگری هم در سال برگزار نمیشد. در سال۷۲ شخصا در یک کلاس مربیگری شرکت کردم که افرادی، چون استاد قیاسی و شجیع بهصورت جداگانه از شرکتکنندگان تست میگرفتند؛ تستهایی، چون مهارت، هوش و در کنار آن فرمهایی بود که میبایست از انگیزهتان در ورود به مربیگری مینوشتید و بعد از همه اینها یک مصاحبه رودررو برگزار میکردند و درنهایت مجوز حضور در کلاس صادر میشد. خدا رحمت کند استاد بیهقی را که میگفتند باید بریم توی محلات، افرادی را که کنار زمینهای خاکی در حال مربیگری هستند و کاریزمای مربیگری و قدرت رهبری را دارند، پیدا و با علم روز آشنا کنیم، نه اینکه اجازه بدهیم هر بازیکنی که فوتبالش تمام شد یا پولی داشت، بیاید یک دوره ببیند و برود مربیگری کند. مربیگری شغل نیست، عشق است، عشق به یاددادن. حرمتش را حفظ کنیم با غربال گزینش. اجازه ندهیم هر کسی پا به این عرصه بگذارد. مربیگری عرصه مقدسی است. بدون مدرک هم میتوان مربیگری کرد؛ ولی کسی که شخصیت مربیگری داشته باشد و بهدنبال موفقیت باشد، به خودش اجازه نمیدهد بدون علم روز مربیگری را ادامه دهد.