وقتی وجود بیماری کرونا در ایران تأیید شد، آثار و پیامدهایش را بهسرعت در وضعیت زندگی مردم نشان داد. با بخشنامههایی که ستاد فرماندهی کرونا صادر کرد، بسیاری از کسبوکارهای اقتصادی برای حفظ جان تماشاگران تعطیل شدند و تئاتر هم از این قائده مستثنا نبود. این تعطیلی بلندمدت و برآورد ضرر مالی نشان از یک بحران و شکست تجاری برای تئاتر بود. سالنهای خصوصی تئاتر زیر بار تأمین هزینههای جاری خود کمر خم کردند و بسیاری از هنرمندان شاغل در این عرصه به سرعت فراموش شدند.
این فراموششدگان، بهتدریج و با طولانیشدن زمان قرنطینه، به تجربههای جدیدی میرسیدند؛ اول اینکه در تمام این سالها نتوانسته بودند یک انجمن صنفی قدرتمند برای این روزهای سخت داشته باشند تا از حق و حقوق آنها در ستاد ملی کرونا دفاع شود. این اولین تأثیر منفی بحران کرونا برای تئاتر بود و ما را به خودمان آورد. بنابراین باید یک فکر اساسی برای این مسئله داشته باشیم. دوم اینکه ما نتوانستیم برنامهریزی مناسبی برای قرنطینه خانگی داشته باشیم و از آن در مسیر ارتقای آموزش اهالی تئاتر در بستر فضای مجازی استفاده کنیم. متأسفانه این فرصت هم از دست رفته است.
اما سوال اساسی این است که آیا دوباره مردم مشتاق خواهند بود برای دیدن تئاتر در سالنها حضور پیدا کنند؟ به نظر من مسئولان این امر باید به هنرمندان کمک کنند. بازگشایی دوباره سالنهای تئاتر با حفظ و رعایت پروتکلهای بهداشتی نیازمند حمایت است؛ ساخت کلیپهای تبلیغاتی و تهیه گزارشهای خبری میتوانند بار دیگر توجه مردم را برای حضور در سالنهای تئاتر جلب کنند. این امر محقق نمیشود مگر با کمک و حمایت رسانههای گروهی و مطبوعات.
اما چیزی که در پایان باید به آن اشاره کنم این است که کرونا به ما این ذهنیت را خواهد داد که به تئاتر محیطی-درمقایسه با ضبط تلهتئاتری و پخش در فضای مجازی- بهتر و دقیقتر بیندیشیم.