وقتهایی هست که اوضاع خراب میشود و هیچکس هم نمیتواند کاری انجام دهد. شاید دراینبین خیلیها باشند که خوب حرف بزنند و اظهارنظر کنند، اما گاه همانها قضیه را فقط پیچیده میکنند بیآنکه کاری از دستشان ساخته باشد.
ازآنطرف عدهای هم هستند که کنار همین شلوغیها نشستهاند و کار خودشان را میکنند بدون اینکه فقط حرف بزنند و برای بقیه تعیینتکلیف کنند. آدمهایی که کارشان را بلدند و میدانند از کجا شروع کنند و سرانجام آن را هم مطمئن هستند، اینکه مسیر به کجا ختم میشود.
ما به همه اینها مدیون هستیم. باید تشکر کنم از آنهایی که در اوضاع آشفته ناهنجاریهای حاشیه شهر به فکر افتادهاند کاری برای محله خودشان بکنند، فقط بهخاطر تعهد شهروندی و محلهای نه هیچ نام و رسمی و نه نشان و پاداشی. بابتش تقدیر و آفرین هم نشوند، اشکالی ندارد؛ حتی دراینبین شاید هزار برچسب و تهمت هم بخورند بهخاطر حقی که از این محله به گردن دارند، سکوت میکنند.
شما هم حتما جستهگریخته اخبار ناهنجاریهای مربوط به برخی مناطق پیرامونی مثل پنجتن، طبرسیشمالی و... را شنیدهاید که برخی رسانهها هم بزرگش میکنند. قطعا اتفاق مبارکی نیست که ناهنجاریها و جرائم را به پیشانی برخی محلات شهری بکوبیم و دیگران را نسبت به آنها بدبین کنیم.
ناگزیریم برای تهیه برخی گزارشها تا حریم شهر هم برویم؛ دقیقا همان نقطهای که جغرافیای شهری به پایان میرسد. پنجتن ۹۱ مقصد ما برای تهیه یکی از گزارشهاست.
نمیخواهم و نمیتوانم وارد وادی سخت تحلیل شوم که هیچ تخصصی ندارم و مسائل انسانی بهطورکل و پدیده مهاجرت بهاینسمت و زندگی در خانههای کوچک ۵۰ تا ۶۰ متری آنقدر چندوجهی است و ابعاد پیچیده و درهمتنیدهای دارد که نمیشود همه آنها را در قالب یک یادداشت چندکلمهای کوتاه و مختصر کرد. بالطبع محرومیت از بدیهیترین استانداردها برای زندگی، خلقوخوی کودک ما را که در آینده قرار است وارد اجتماع بزرگ شود، تغییر میدهد و سرِ ناسازگاری را هم که باز نکند، او را به انزوا خواهند کشاند. شما فکر کنید کوچههای بلند و خانههای کیپ به کیپ و کنار هم، محروم از پارک و فضای سبز و امکانات اولیه، چقدر مولد افرادی ملول و منزوی و ازاجتماعگریختهاند؟ در این روند قطعاً هم خانواده به دردسر میافتد و هم اجتماع. افراد وقتی توانمند از این نقطه به مرحله بعد زندگی میرسند که بخواهند برای شرایط سخت زندگیشان کاری انجام دهند. میخواهم این را بگویم که آدمها و افراد این محلهها با همه کاستی و ضعفهایی که در محله زندگیشان هست، آنقدر توانا هستند که با تشکیل پویشهای مردمی، دستکم به این فکر افتادهاند تا بتوانند از طریق همراهیها و همگامیها، با محیط سخت زندگیشان سازگاری پیدا کنند. حرکتی که خوشبختانه به میزبانی گروهی متعهد و دلسوز در حاشیه شهر پا گرفته و عده زیادی را پای کار آورده است که شاید دستی پُر برای کمک نداشته باشند، اما از انرژی و وقت خود به نفع محله زندگیشان مایه میگذارند. حمایت از برادر و خواهر دینیشان در فضای مجازی و خارج از آن بههمت پویشهایی که فضا را برای زندگی بهتر و راحتتر کرده است، قابل تقدیر است؛ اینکه عدهای در این شرایط سخت به فکر هستند و در تلاشاند تا کسی بهخاطر تنگدستی ملول و آزردهخاطر نشود، آنهایی که با نامهای متفاوت در ماههای گذشته کنار و همراه همسایه و برادر و خواهر دینی خود بودند و لااقل القاکننده این حس بودند که «ما پشت شما هستیم، خیالتان جمع». گزارشهای زیادی از گروههای متفاوت مردمی از اول سال تابهحال زیر چاپ رفته است، اما میدانم احتیاج به هیچ تشکر و تقدیری نیست که خدا بهموقع و بهجا از آنها تشکر میکند؛ همین و تمام.