ما الگوی مشخص برای جنگِ روانی داریم. ما با شناسایی آدم ها، عیار خبر هاشان را میسنجیم. در سلسله کسانی که خبر را نقل میکنن اگر یک مورد شبه دار باشد خبر را با علامت سئوال مواجه میدانیم. به خود خبر هم کارداریم. به جنسِ گزارهها توجه میکنیم. همین است که توانسته ایم در گذر از اعصار و قرون، باورهای مذهبی خود را به سلامت عبور دهیم و برسیم به امروز. امروزی که اگر الگو نداشته باشی، جنگ روانی تو را دقیقا میبرد جایی که دشمن برایت دام پهن کرده است.
فکر میکنی به اراده و پای خودت میروی، اما وقتی در تله افتادی میفهمی اراده ات را هم هک کرده و فرمان پاهایت را هم به دست گرفته اند. این نوع جنگ، جدید نیسا هرچند گونههای متنوع و جدیدی دارد.
جنگ روانی همزاد جنگِ نظامی است. البته گستردهتر و عمیقتر و با آثار ماندگار بیشتر. زخم تیغ و تیر، التیام مییابد و به خاطره تبدیل میشود، اما زخم کلام و اثر روانی خیلی وقتها هرگز پاک نمیشود. ما با الگوی دین گفته در برابر بمبارانهای خبری و روانی، میایستیم.
آنجا که خداوند علی اعلا، در آیه ۶ سوره شریفه حجرات، با هشداری بیداری برانگیز، مومنان را به ضرورت هوشیاری در برابر جنگ روانی دشمن فراخوانده است:" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ؛ای مؤمنان، هر گاه فاسقی خبری برای شما آورد تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت از کار خود پشیمان گردید. " این هم فقط برای زمان نزول آیه نیست که شان نزولی همیشگی باید برایش قائل باشیم.
با این نگاه میتوانیم در امروز هم چشمِ باز داشته باشیم. منطق دینی تامل در برابر هر گذراه است. حتی حدیث را هم اگر کسی خواند و به پیامبر هم منتسب کرد، نباید علامت سئوال از برابر نگاه ما پاک شود. اتفاقا غیرت ورزیدن بر کلام اهل عصمت اقتضا میکند که شناسنامه سخن منتسب را در بیاوریم. به همین خاطر است که در علوم اسلامی با دو دانشِ درایه و رجال مواجهیم. درایه، به دانشی گفته میشود که در زمینه متون احادیث اسلامی برای شناخت حقیقت میکوشد. موضوع علم رجال، اشخاص، یعنی راویان و محدثان هستند. یعنی ما هم نسبت به خود حدیث و هم روایت کننده آن باید به جد مطالعه کنیم. بی مطالعه پذیرفتن ما را در تله دشمن میاندازد. حکایت خبرها هم از همین جنس است. به ویژه امروز که میدانیم دشمنان حقیقت در جنگی ترکیبی هم زمین مسلمانان را هدف گرفته اند و هم ضمیر شان را. اگر زمین هدف، محدود و محصور به مرزهای فلسطین و لبنان است، ضمیر مسلمانان و در نگاه کلان تر، ضمیر جامعه بشری، به شکل نامحدود مورد هدف جنگ روانی دشمن قرار میگیرد.
بنگاههای خبرپراکنی که به هر زبانی سخن بگویند، مضامین عبری دارد و فضای مجازی که باانفجار بمبهایی از مضامین صهیونی از زبان و قلم ما به میدان جنگ تبدیل شده است. متاسفانه قاتل و مقتول هم خود مائیم. حال آن که اگر به منطق قرآنی و درس الهی برگردیم و هر گزاره و شنیده را نپذیریم و تحقیق کنیم، میتوانیم به سلامت برهیم. باید هم به سلامت راه بریم به ویژه وقتی میبینیم کلان پروژههای روانی شان نقش بر آب میشود.
به همین ماجرای سردار قاآنی و شکست آشکار تبلیغی- رسانه ای- روانی شان توجه کنیم نتیجه خواهیم گرفت که دیگر پروپگاندای رسانهای شان از همین جنس است. آنان در حوزه نظامی در سطح عملیات میکنند، اما با رسانه به آن عمق میبخشند. کار در عمق نظامی ما را سطحی تصویر میکنند تا تصورها مان را مدیریت نمایند. حواس مان باشد به واقعیتهای میدانی. فریب نخوریم.