آخرین اخبار از برگزاری افتتاحیه چهل‌وسومین جشنواره تئاتر فجر در مشهد یادی از اسماعیل ستارزاده گرمارودی، هنرمند موسیقی خراسانی | صدای سیب، صدای انار سرخ فیلم‌های چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر معرفی شدند + اسامی مروری بر آخرین نقاشی دیواری احمد منصوب، هنرمند مشهدی | چهره نگاری بسیجی در قاب حماسه گفت‌و‌گو با داوران ۳  بخش جشنواره هنر‌های شهری ۱۴۰۴ | منتظر شگفتی نباشید همه چیز درباره فیلم سینمایی «قیف» + بازیگران، خلاصه داستان بهترین ناداستان‌های ۲۰۲۴  به انتخاب «گاردین» | از پوچی‌های زندگی یک ملکه تا تروما‌های آل پاچینو انتشار کتاب‌های جدید برندگان نوبل در سال ۲۰۲۵ نامزد‌های انجمن کارگردانان آمریکا ۲۰۲۵ را بشناسید + اسامی آتش‌سوزی لس‌آنجلس رأی‌گیری اسکار را به تعویق انداخت خراسان، قلب ایران فرهنگی است و نیازمند مشارکت جامعه هنری صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ آیین تودیع و معارفه مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی برگزار شد + فیلم رونمایی از پوستر جشنواره تئاتر فجر + عکس فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (۲۰و ۲۱ دی ماه ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان فریدون شهبازیان، آهنگساز برجسته ایرانی در بیمارستان بستری شد + علت بستری فصل جدید سریال مهیار عیار ساخته می‌شود «مثلث» به آنتن رسید| یک گپ و گفت خاص درباره کتاب‌های خاص
سرخط خبرها

«خال سیاه عربی» اثر حامد عسگری به چاپ شانزدهم رسید

  • کد خبر: ۳۰۲۶۵۶
  • ۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۴
«خال سیاه عربی» اثر حامد عسگری به چاپ شانزدهم رسید
سفرنامۀ حج «خال سیاه عربی» اثر حامد عسگری به چاپ شانزدهم رسید.

به گزارش شهرآرانیوز؛ حامد عسکری شاعر و نویسنده ایرانی پس از سفر حج تمتع خود، خاطراتش را در قالب سفرنامه به رشته تحریر درآورده است که به تازگی چاپ شانزدهم آن توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.

عسکری برخلاف تصور خواننده از همان ابتدا داستانش را به نحوی خاص و جدید شروع می‌کند، چنان که خواننده انتظار دارد داستان از ورود نویسنده به حجاز آغاز شود، اما عسکری با خاطرات دوران کودکی‌اش و تصوراتش از خدا شروع به نوشتن می‌کند و ابتدا نویسنده را با ذهنیات و تصورات خودش آشنا می‌کند.

عسکری در حادثۀ دلخراش زلزلۀ بم بسیاری از نزدیکان خود را از دست داده و پس از آن برای ادامه تحصیل به تهران رفت و شاید به همین دلیل باشد که خانواده و به‌خصوص مادر در داستانش نقش پر رنگی دارند؛ همچنین که می‌توان نشانه‌های زیادی را در این کتاب پیدا کرد که حاکی از تعلق خاطر نویسنده به شهر مادری‌اش یعنی بم است.

بنا بر اظهارات خود نویسنده در مصاحبه‌ای که با یک شبکه خبری انجام داده بود، وی سعی داشته که تنها تجربیات شخصی خود را از یک اتفاق بزرگ بنویسد و مطالب به دور از هرگونه پیش داوری و یا تعصبی باشد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

خدا... این کلمه، این مفهوم، بزرگ‌ترین سؤال کودکی من بود و از سی‌وهفت سال پیش تا همین لحظۀ اکنون، مغزم دست گذاشته روی علامت سؤال صفحه‌کلید مغزم و هنوزاهنوز برنداشته. این مفهوم، این نیرو، این نور، این قدرت، این هر چی که هست، کیست؟ از کجا آمده؟ قرار است برای من چه‌کار کند و قرار است برایش چه‌کار کنم؟ خدا را توی همان چند سال اول کودکی از چند تا عینک مختلف دیدم. عینک اول عینک معلم‌های دینی‌مان بود. خدای معلم‌های دینی مدرسه مثل خودشان بود؛ خدایی با عینکی کائوچویی که یک سری مقررات دقیق و منظم وضع کرده بود سخت‌تر از مقررات مدرسه و هرکس دست از پا خطا می‌کرد، حسابش با آتش جهنم بود و سُرب داغ و میل گداخته به چشم؛ یک خدای اخمو و بی‌اعصاب که انگار همیشه از دندان‌درد رنج می‌برد و همین روی رفتارهایش تأثیر منفی گذاشته بود. از این خدا خیلی می‌ترسیدم.

منبع: ایرنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->