به گزارش شهرآرانیوز؛ «ما بر هرکس قدرت داریم؛ از رضاخان هم هیچ ترس و واهمهای نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عوض کنیم. رئیسالوزرا را بیاوریم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزل کنیم. برای مجلسی که میتواند سلطنت را تغییر دهد، عوض کردن وزیر جنگ نباید مسئلهای باشد. هیچ قوهای در مقابل ما که برای اصلاح مملکت میکوشیم، نمیتواند عرض اندام کند.»
این جمله شهید سیدحسن مدرس است که دهم آذر ۱۳۱۶خورشیدی به شهادت رسید تا این روز در تقویمها با عنوان «روز مجلس» ثبت شود؛ مردی که تلاش داشت مجلس را به جایگاه واقعی خود برساند. همین موضوع هم سبب شد در سطرهایی از او و آنچه دیگران از او گفته و نوشتهاند، بگوییم. ناگفته نماند که شهید مدرس، ۹سال آخر زندگیاش را در خراسان و در تبعید بهسر برد.
امامخمینی (ره) یکی از چهرههای برجستهای هستند که بارها در بیانات خود از مرحوم مدرس یاد کردهاند. ایشان بیش از هر عالم دیگر مدرس را میستودند و اصرار داشتند زندگی آن شهید در ابعاد گوناگون تبیین شود و الگو قرار گیرد. ایشان مدرس را بهعنوان نمونهای معرفی میکردند که در مقابل استبداد و استعمار ایستادگی کرد و در صحنههای گوناگون اجتماعیسیاسی حضور فعال، همهجانبه، مؤثر و کارآمد داشت. امام دراینباره میفرمایند: «مسئله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست.
علمای ما اینطور نبودند که منعزل از سیاست باشند. مسئله مشروطیت یک مسئله سیاسی بود و بزرگان علمای ما در آن دخالت داشتند و آن را تأسیس کردند. مسئله تنباکو یک مسئله سیاسی بود که مرحوم میرزای شیرازی انجام داد. در زمانهای اخیر، هم مدرس و هم کاشانی مرد سیاسی و مشغول کار بودند.»
امامخمینی (ره) همچنین وقتی طرح نخستین اسکناس جمهوریاسلامیایران را دیدند، ذیل تصویر مرحوم مدرس نوشتند: «سزاوار است که اولین اسکناسی که در ایران بهطبع میرسد، عکس اولین مرد مجاهد در رژیم منحوس پهلوی باشد.»
همچنین ایشان در پیام خود به مناسبت بازسازی مرقد آن شهید در تاریخ ۲۸شهریور۱۳۶۳، از مدرس بهعنوان مجتهدی عظیمالشأن، متعهدی برومند و عالمی بزرگوار یاد میکردند که از اظهار حق و ابطال باطل دریغ نمیورزید. در فرازی از این پیام آمده است: «این عالم... با جسمی نحیف و روحی بزرگ و شاداب از ایمان، صفا و حقیقت و زبانی، چون حیدرکرار رویارویشان ایستاد، فریاد کشید، حق را گفت، جنایت را آشکار کرد... و عاقبت جان طاهر خود را در راه اسلام عزیز و ملت شریف نثار کرد و به دست دژخیمان ستمشاهی در غربت به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش پیوست.»
مرحوم آیتا... حاجمیرزاحسن شیرازی، صادرکننده فتوای مشهور تحریم تنباکو، دیگر بزرگ دینی است که از او درباره شهید مدرس جملاتی به یادگار مانده است. ایشان گفته است: «این اولاد رسولا...، پاکدامنی اجدادش را داراست و در هوش و فراست گاهی من را به تعجب میافکند. در مدتی بسیار کوتاه از تمام هم درسهایش در گذشته و در منطق، فقه و اصول، سرآمد همه یارانش میباشد و قوه قضاوت او در حد کمال و نهایت درستکاری و تقوی است.»
حسین مکی، سیاستمدار ملیگرا، نماینده ادوار مجلس شورای ملی و مورخ مشهور که در معرفی شخصیت شهیدمدرس تلاش زیادی کرده، نیز چنین نوشته است: «.. مدرس از جمله کسانی بود که برای جلوگیری از حکومت خودمختاری و دیکتاتوری و برای جلوگیری از قدرت روزافزون و خطرناک سردارسپه، با رفقای همدست خود نقشهای بسیار خطرناکی را بازی کرد که در نتیجه به قیمت خون او تمام شد، به اینمعنیکه پس از سالیان دراز در زندان و تبعید به سر بردن، بالاخره شربت شهادت نوشید و با کفن خونین به....»
حجتالاسلاموالمسلمین علی دوانی، نویسنده کتاب ارزشمند «نهضت روحانیون»، نیز درباره شهید مدرس نوشته است: «مدرس درخشندهترین چهره انقلابی روحانیت در ربع قرن تاریخ سیاسی ایران و پنج دوره مجلس شورای ملی و تاریکترین ادوار تاریخ مشروطه این سرزمین است. نقش او در سیاست ایران، تقریبا از آغاز مشروطیت تا اواخر رضاخان قلدر به چشم میخورد و در این مدت نسبتا طولانی هیچکس توفیق نیافت مانند او در برابر ظلم و ستم قد علم کند.»
دکترآرتورمیلسپو که در دورهای رئیسکل مالیه ایران بود، توصیف خاص خود را از مرحوم مدرس دارد. او در کتاب «مأموریت آمریکاییها در ایران» مدرس را اینطور معرفی میکند: «مشخصترین چهره و رهبر روحانیون در مجلس مدرس است که اخیرا بهعنوان نایبرئیس اول مجلس انتخاب شده است. شهرت مدرس بیشتر در این است که برای پول اصلا ارزشی قائل نیست.
او در خانه سادهای زندگی میکند که بهجز یک قالیچه، تعدادی کتاب و یک مسند، چیز دیگری در آن وجود ندارد؛ لباس روحانیون را میپوشد و مردی است فاضل. در ملاقات با او محال است که کسی تحتتأثیر سادهزیستی، هوش و قدرت رهبری او قرار نگیرد. در فعالیتهای روزانه هم مردی ثابتقدم و پرجرئت است.»
ملکالشعرابهار که بهرغم برخی انتقادات از کارهای مدرس، یکی از همراهان اصلی او در مبارزه با پهلوی اول محسوب میشود، بارها در آثار مکتوب خود از آن شهید نام برده و او را به بزرگی و رشادت ستوده است. بهار ضمن بیان جنبه علمی، تقدس، پاکدامنی، هوش و فکر شهید مدرس و سرآمد دانستن او در سادگی، شهامت، ازخودگذشتگی و فداکاری مینویسد: «مدرس مجتهد مسلم بود؛ فقیه و اصولی بزرگ بود؛ به تاریخ، منطق و کلام آشنا و در سخنرانی و خطابه در عهد خود همتا نداشت و، چون عوامفریب نبود و غرور نداشت، پاکدامنی و ثباتعقیده در او بیاندازه قوی بود، هیچگاه درصدد دفاع از حملهها و تهمتهایی که به او زده میشد، بر نمیآمد.»
عبدا... مستوفی، نویسنده کتاب «تاریخ اجتماعی و اداری قاجاریه» که بارها با مرحوم مدرس همکلام شده، نیز درباره او نوشته است: «.. اگر کسانی که همعقیده مدرس بودند (مانند دکتر مصدق، مشیرالدوله و مستوفی الممالک)، رشادت وی را داشتند و با او همکار و همقدم میشدند، میتوانستند با همه تشرهای نظامی، از عهده برانداختن قدرت سردارسپه برآیند، اما آنان ملاحظات دیگری مانند جلوگیری از خونریزی، تولید فساد و انشقاق میان قوه نظامی و عامه مردم را داشتند که مدرس ازاین افکار به دور بود.»
مهدی بامداد، نویسنده کتاب «شرح حال رجال نامی ایران»، هم اینگونه مدرس را توصیف کرده است: «.. مرحوم مدرس نمایندهای بود ناطق، شجاع و باجرئت در مجلسشورایملی که تا آخر عمر علنا و جهارا با سلطنت پادشاه وقت، رضاشاه پهلوی، مخالفت میکرد. مدرس زندگی سادهای داشت و چندان به قید خوراک و پوشاک نبود... بسیار درست، باهوش، حاضرالذهن، حاضرجواب و وارسته بود....»
یکی دیگر از افرادی که به توصیف مرحوم مدرس پرداخته علامهسیدمحسن امین است. او در کتاب مشهور خود، «اعیان الشیعه»، درباره این روحانی مبارز اینگونه نوشته است: «او [مدرس]، مردی دانشمند، فاضل، باشهامت، نترس و پیشتاز بود... مدرس در آن عصر از باشهامتترین مردان در مجلس و پایدارترین ایشان در پیمان خویش بود. او در مجلس حاضر میشد و با بحثوجدل و دستوپنجه نرم کردن، از حقوق امت اسلام و شرع مقدس دفاع مینمود....»
ابراهیم فخرایی، صاحب کتاب «نهضت جنگل»، که یکی از منابع مهم درباره حرکت اعتراضی میرزاکوچکخان جنگلی است هم درباره مدرس گفته است: «زندگیاش ساده و بیتکلف و حتی میتوان گفت زهدانه بود... پیاده از خانه به مجلس میرفت و پیاده به خانه برمیگشت، محافظ هم نداشت، حتی درشکه هم سوار نمیشد. خانه محقری خریده بود که نه مبل داشت و نه صندلی... تمام اثاثیه خانه را یک گلیم، یک قالیچه، یک دست رختخواب، یک منقل و قوری تشکیل میداد....»
امیرحسن تیموری، یکی از معدود اهالی خواف که هنگام تبعید مرحوم مدرس به این شهر با وی مراوداتی داشته، هم در توصیف آن مرحوم گفته است: «زمانی که آقا را به خواف آوردند، من نوجوانی بیش نبودم... پدرم از بزرگان آن زمان خواف بود و بههمینخاطر پس از مدت کوتاهی که از تبعید ایشان گذشت، توانست با آقا تماسی برقرار کند... مادرم برخی مایحتاج (همچون غذا، چایی و میوه) را تهیه میکرد و من خدمت آقا میبردم.
آقا نان هر کسی را نمیخوردند و سر یکسری مسائل که فکر میکنم حلالیت آن باشد، مقید بودند. از طرفی غذای مفصل نمیخوردند و کمخوراک بودند و از نظر شخصیتی نیز فردی مصمم و جدی بودند. آخوندغلاماحمد قهستانی، از علمای برجسته اهلسنت که با آقا روابط نزدیک و مخفیانه داشت، ... آخوند قهستانی و شهید مدرس ارتباط تنگاتنگی با هم داشتند، تاحدیکه آقا فقط از روغن کنجد و کرباس ارسالی از طرف این روحانی سنی استفاده میکردند.»