به گزارش شهرآرانیوز؛ «بازنده» از همان نقطه شروع معماهای زیادی پیرامون گمشدن بچه پیش روی مخاطبان گذاشت. در هر قسمت اجازه داد یکی از شخصیتها از زندگی خودش تعریف کند و با این شیوه رفتهرفته از ویژگیهای تکتک آنها و همچنین پیشینهشان، تفکرشان نسبت به مسائل مالی و احساساتشان پرده برداشت.
اگرچه چیدمان داستانی سریال بازنده به شکلی بود که در هر قسمت مخاطب یک قدم از درام داستان عقبتر ایستاده بود، اما از لحاظ شکلگیری روند داستان نیز مجرم اصلی یعنی منصور رفیعی با بازی پیمان قاسمخانی طوری پازلها و دومینوی جنایتها را چید که در نهایت بازنده اصلی داستان نه کاوه بدرلو یا ارغوان امینی باشند و نه حتی ونوس همسرش و یا حتی آوا.
اینجا در کنار بینندگان که تا دقیقه نود نمیتوانستند در مورد متهم اصلی به یقین برسند، سرگرد کیانی هم از قافله جاماند و به عنوان کارآگاهی که قرار بود آنچه حدس زده را اجرایی کند، نتوانست به موفقیتی در کارش دست پیدا کند.
در «بازنده» با قصهای اقتباسی روبهرو هستیم و طرح کلی اثر از رمان «زن همسایه»، نوشته شاری لاپنا گرفته شده. «زن همسایه» رمان مشهوری نیست و خیلیها آن را نخواندهاند، اما نکته مهم اینجاست که بخش مهمی از ماجراها و روابط از دل این رمان بیرون آمده است و طبق آمار منتشر شده، همین سریال توانست باعث افزایش فروش کتاب شود. جریانی که از دیده شدن این سریال با وجود تمام نقد و نظراتی که به آن وارد است، حکایت دارد.
در کنار اینها باید گفت که حسینپور معادلات درستی را میان هریک از اتفاقات و خرده داستانها طراحی کرد. او بذرهای دقیقی در طول داستان کاشت و نهایتا توانست در نقطه پایانی از تکتک آنها به نفع این پایاینبندی موفق استفاده کند.
ثروت مادر ارغوان، قتل پدرش توسط منصور، بیماری ارغوان و قتل همکلاسی، مخالفت خانواده با ازدواج ارغوان و کاوه، نزدیکتر شدن آوا به خانواده آنها و نهایتا شام شب آخر، همه و همه مثل یک پازل کنار هم چفت شدند و تصویر نهایی بدون کوچکترین ابهامی شکل گرفت.
از همین رو میتوان گفت که تمام خرده داستانها و حتی فلش بک به سابقه هر شخصیت، از الزاماتی بوده تا در نهایت بیننده را با سرانجامی مواجه کند که او هم متوجه خط ربط هرآنچه تا الان دیده و در یادش مانده، بشود، اتفاقی که در نهایت به شکل جالب توجهی رخ داد و پایانبندی مناسبی را رقم زد.
منبع: عصرایران