به گزارش شهرآرانیوز؛
هر روز آدمهای زیادی از حوالی میدان کشتی جویبار عبور میکنند؛ اما از آن میان، عده کمی هستند که جور دیگری محو تماشای آن دو پهلوان سنگی میانه میدان میشوند. نه اینکه کسی با این ورزش غریبه باشد. نه. از قضا آدمها در جویبار یا کشتیگیرند یا علاقهمند به کشتی، اما وسط اینهمه آدم مشتاق، چند نفرشان میشوند حسن یزدانی و کامران قاسمپور؟ چند نفر تمام زندگیشان را رها میکنند و میچسبند به تمرینات؟
کامران قاسمپور هم از همان کودکی درحالیکه هرگز شمایل یک ورزشکار حرفهای توی صورت تپل و کنجکاوش پیدا نبود، وقتی از کنار میدان کشتی میگذشت، همینطور که دستش را به گوشه چادر مادرش گرهزده بود، سرش را تا آنجا که کلاه از سرش بیفتد بالا میبرد و به آن دو حریف خستگیناپذیر که زیر آفتاب تابستان و برف زمستان، صورتبهصورت هم در حال نبردی ناتمام بودند، نگاه میکرد و با آن آخرین سلول توی دلش آرزو میکرد یک روزی بتواند یک کشتیگیر معروف و موفق شود. او و حسن یزدانی هر دو با هم کشتی را آغاز کردند.
سالن کشتی جویبار، جایی بود که کامران در آن بارها زمین خورد، خسته شد، ناامید شد و رؤیاهایش را با خود مرور کرد. این همان راهی بود که انگار برایش متولد شده بود. از پس هر مصدومیتی، یک کامران قویتر ظاهر میشد. از محل زخمهایش، جوانههای امید میرویید و هر بار که با خودش خیال میکرد دوری از خانواده و حراج جوانیاش به اینهمه زحمت و خستگی و مرارت نمیارزد، باز دوباره کسی توی دلش ندا میداد: میارزد. ادامه بده.
کودکیاش را توی برادر هفت هشت ساله پرجنبوجوش خود به یاد میآورد. علیاصغر با اشتیاق به بدن ورزیده کامران نگاه میکند. هر بار که با مدالی تازه به خانه میآید، او اول کسی است که به استقبالش میرود. توی خانه بارها با یکدیگر مشغول کشتی میشوند و کامران برای هزارمین بار آماتور کموزنی میشود که انگار هیچ چیز از این ورزش نمیداند.
علیاصغر دلش میخواهد یک روزی شبیه کامران شود. انگار برادر بزرگترش همان مجسمه میدان کشتی توی خانه آنهاست. از وقتی به یاد میآورد، لباسهای تمرین و کفشها و کولهپشتیاش روی بند رخت حیاط خانه آویزان بود، اما کامران هرگز مطمئن نبود دلش میخواهد علیاصغر را در این مسیر همراهی کند یا نه. کشتی، فراز و نشیب زیادی داشت. ریههاش باید قد چند ورزشکار حرفهای کار میکرد.
ضربان قلبش بارها بالای ۲۰۰ میزد و تمرینات دشوار کشتی، یک عشق بینهایت برای تحمل فشار میطلبید، اما با خودش فکر میکند سالها پیش چه کسی میتوانست سد اشتیاق او به ورزش زادگاهش شود؟ تک تک قطرههایی که از پیشانیاش میچکید، نهال جوانیاش را بارور میکرد.
او بهدنیا آمده بود تا روی سکوهای قهرمانی بایستد. هیچ تنپوشی قد آن چند متر پرچم سهرنگ کشورش، او را گرم نمیکرد. این لذت توصیفناپذیر را اولین بار زمانی تجربه کرد که سال۲۰۱۸ روی سکوی نخست رقابتهای کشتی زیر ۲۳ سال جهان ایستاده بود. یک پیروزی قدرتمندانه که با عبور از سد حریفان خود از آلمان و ترکیه و مغولستان، آرتور نایفونوف روس را زمین زد و به مدال طلا دست یافت.
بعد از آن نخستین باری که سنگینی مدال طلا را روی گردنش احساس کرد، جان دوبارهای به پاهای ورزیدهاش دوید. انگار بعد از اینکه از دالان استقبال هواداران خود در فرودگاه عبور میکرد و به خانه میرسید، با آن ذوق توی چشمهای علیاصغر، ترغیب میشد هیچ موقع با کمتر از مدال طلا به خانه بازنگردد.
به همین ترتیب سال بعد وقتی به بوداپست سفر کرد، در هر مرحله جوری از سد رقبا میگذشت که انگار شکست برایش معنایی نداشت. از حریف ارمنستانی و لهستانی و مغولستانی عبور کرد، کشتیگیر ترک را شکست داد و توی فینال رقابتها، پس از آنکه گادجی مراد ماگومد سعیداف از آذربایجان را مغلوب کرد، بار دیگر با پرچم سهرنگ ایرانی، دور تشک کشتی، شروع به دویدن کرد. طلای دو سال بعد قهرمانی آسیا را هم با همین اقتدار با خود به خانه برد، اما هرگز لذت قهرمانی او را در بلندای شهرت و محبوبیت به پرتگاه غرور نزدیک نکرد.
اوج کارش هم در رقابتهای قهرمانی جهان سال۲۰۲۱ بود، وقتی بعد سالها ماندن پشت سر نابغهای به اسم حسن یزدانی، ۸۶کیلوگرم را رها کرد و به وزن بالاتر رفت و اولین ایرانیای شد که توانست جیدن کاکس آمریکایی را شکست دهد و به فینال برسد. آنجا هم ماگومد قرباناف روس را از میدان به در کرد تا اولین مدال طلای جهانی خود را در کشتی آزاد بزرگسالان کسب کند. وقتی روی سکوی قهرمانی ایستاد خوب میدانست که این تمام ماجرا نیست. او هنوز افقهای دورتر و باشکوهتری را برای مسیر قهرمانی خود تصور میکرد و از پس هر مدال طلا، به یک میدان رقابت حرفهایتر میاندیشید.
سیر افتخارآفرینیهای کامران قاسمپور با شیب ملایمی جلو میرفت. او یکبار دیگر هم با مدال خوشرنگ طلا از مسابقات قهرمانی ۲۰۲۲ به خانه برگشت. آنجا هم شاهکار سال قبلش را تکرار کرد و جیدن کاکس را با زیرگیری نابش شکست داد، این بار، اما در فینال مسابقات. همه او را بهعنوان ششدانگترین کشتیگیر ایرانی میشناختند، کسی که میان تمام اسامی پرافتخار کشتی ایران، ایرانیترین کشتی را میگیرد.
آسیبدیدگی و یک جراحی در خردادماه سال ۱۴۰۲ او را از رقابتهای جهانی۲۰۲۳ بلگراد و بازگشت به چرخه انتخابی المپیک ۲۰۲۴ دور کرد، اما به مسابقات جهانی این سال رسید؛ جایی که نقطه عطف کارنامه درخشان او نیز هست. او با آمادگی کامل به تیرانای آلبانی سفر کرد تا بار دیگر از روی سکوی بلند قهرمانی جهان، سرود ملی ایران را زیر لب زمزمه کند.
مسابقات وزن ۹۲کیلوگرم این سال با تمام سالها فرق داشت، از یک طرف دیوید تیلور، گربه سیاه حسن یزدانی به این وزن آمده بود و از سوی دیگر، عبدالرشید سعدا... اف روسی که پرافتخارترین کشتیگیر حال حاضر جهان است و در المپیک امکان حضور نیافته بود، به یک وزن پایینتر آمده بود تا بیمدال از سال ۲۰۲۴ نگذرد.
جهان منتظر رویارویی این سه نفر بود که از بخت بد همه در یکسوی جدول قرعهکشی قرار گرفته بودند. سعدا... اف در کشتی اول تیلور را برد تا در نیمه نهایی به کامران برسد. او را هم هیچ ایرانیای تا به حال نبرده بود، کامران، اما تا ۸ ثانیه به آخر برده بود اگر اسیر رندی او نمیشد. قهرمان روس کامران را از رسیدن به فینال مسابقات محروم کرد.
حالا باید برای برنز با دیوید تیلور میجنگید. در دوگانه یزدانی و تیلور که سمت مدالها بیشتر به سمت قهرمان آمریکایی کج بود، مردم سالها بود که منتظر رویارویی کامران با او بودند. خیلیها یقین داشتند که کامران با زیرگیریهایش میتواند نسخه جادوگر را بپیچد، اما در کشوقوس کشتی در نهایت دست دیوید تیلور بالا رفت و کامران به مقام پنجمی اکتفا کرد.
ناکامی دردناکی بود و شاید تصویر او را در انظار هواداران کشتی، خدشهدار نمیکرد، اما اخلاق پهلوانی که هر بار برای اهتزاز پرچم ملی کشورش، خود را به آب و آتش میزد، او را به یک واکنش در فضای مجازی وادار کرد. جوانی که در صفحه مجازی خود فعالیت زیادی نداشت و در زمره بیحاشیهترین چهرههای این حرفه بود، حالا با یک پیام سر تعظیم برابر ملت ایران فرود آورده بود: ««طلا» و «مردم» دو کلمهای بود که سفت در سینه داشتم و با آنها به آلبانی سفر کرده بودم، اما با وجود اتفاقات و بداقبالی که در یکسال اخیر با آن روبهرو شدم و علیرغم تلاشهای شبانهروزی که در سکوت و تنهایی با هزاران رنج و مرارت برای نشاندن لبخندی روی صورت شما برادران و خواهران سرزمینم صورت دادم تیرانا در چند ثانیه پایانی دیگر شهر رؤیاهای من نشد، اما از خداوند بزرگ میخواهم توانی دهد تا دوباره در بالاترین سطح و در جدال با بهترین رقبا نام شما مردم میهنم و مادرم ایران را در بلندترین نقطه از سکوها روی قلبم به شادی بفشارم. تا آن روز تا پای جان برای نام ایران و خانوادهام ادامه خواهم داد و تلاش خواهم کرد.»
با اینهمه، او هنوز کامران قاسمپور کشتی ایران است. جوان سربلندی که زیرگیریهایش، امضای همیشگی او در هر رقابتی است و وقتی پا به میدان میگذارد، انگار یکی از آن دو کشتیگیر سنگی میدان کشتی جویبار، با همان صلابت چشمنواز ظاهر میشود. او تجسم یافته کشتی ایرانی در یک بدن است.
***
توضیح تیتر: این مطلب با نیمنگاهی به مستند «درختکن» به کارگردانی یاسر خیّر نوشته شده است. درختکن نام فنی است که کشتیگیر در آن زیر دو خم حریف را گرفته و به آنی به طور کامل از زمین بلند میکند. فنی که کامران قاسمپور در اجرای آن متبحر است.