پدیدهها و آسیبهای اجتماعی زنجیرهای از حلقههای بهم پیوسته هستند که با شدت و ضعف عوامل هربار در شکلی نمود مییابند. جامعه ایران از زوایای مختلف تبدیل به بستری برای شکل گیری آسیبهای اجتماعی شده است که یکی از مهمترین دلائل آن حرکت انتقالی از وضعیت سنتی یا اتکای صرف به سنتها به مدرنیته یا پس زدن هر آنچه در گذشته وجود داشته است، میباشد.
مفهوم همبستگی اجتماعی در یک جامعه انسانی از مفاهیم مهمی است که میتواند به صورت پیشگیرانه از شکل گیری آسیبها جلوگیری کند، این مفهوم یک مفهوم فرااستراتژیک با ارزش افزوده بسیار است. عوامل تهدید کننده این پدیده نیز علاوه بر قرارگیری در لبه پرتگاه عبور از سنت به مدرنیته در نابرابریهای اقتصادی، نبود مشارکت مناسب میان اعضای جامعه، ضعف قانون و قانون گرایی و ... نهفته است.
در فضای بی سازمانی اجتماعی که ناشی از برهم خوردن تعادل میان بخشهای مختلف جامعه از طریق اسیب دیدن یک بخش ایجاد میشود، نظام اجتماعی نیز دچار تغییر کارکرد میشود. در وضعیتی که گروههای اجتماعی متنوعی در جامعه وجود داشته باشد و احساس بی سازمانی اجتماعی شدت بگیرد، افراد اینگونه احساس مینمایند که کنترل اجتماعی غیر رسمی که وجود شبکه مستحکم خویشاوندی میتواند بخشی از آن باشد از رفتار آنها برداشته شده و نهایتا انچه میماند مسئولیت کمتر نسبت به ارزشها و هنجارها و فراهم شدن زمینه اسیبهای اجتماعی است.
ناامنی نیز از جمله مورادی است که در چنین شرایطی شدت میگیرد و وقوع هر رفتاری که احساس ناامنی را ایجاد نماید خود تشدید موج ناامنی و ضربهای بر پیکر امنیت جامعه خواهد بود آنچنان که شما برای نخستین بار شرایطی را تصور میکنید که ممکن است ۲۹ ماه با عزیزانتان گروگان گرفته شوید، اما آبی از آب تکان نخورد.
در چنین جامعهای ساختارها و هنجارهای سنتی کارکرد خود را از دست داده و ضعف قوانین به روز و یا نقصهای اجرایی میتواند منحر به شکل گیری وقایعی شود که گروگان گیری ۲۹ ماهه خانوادهای در رشت از این دست محسوب میگردد.
واقعهای که تا همین چند دهه قبل امکان رخداد آن نزدیک به صفر بود. علت نیز در سادهترین سوالیست که در وهله نخست در ذهن شنونده ماجرا شکل میگیرد؛ "آیا کسی وجود نداشت که به این اتفاقات مشکوک شود؟ "
فارغ از شرایط پیچیده و ابهاماتی که در این واقعه وجوددارد؛ نگرشی که منجر به ایجاد این سوال شده و عدم وجود پاسخی مناسب برای آن خود شاید پررنگترین نشانه جامعه انتقالی ما باشد. در جامعه سنتی ایران همبستگی و ارتباطات اجتماعی به منزله امری حیاتی در وجه مثبت آن مانع از شکل گیری اسیبهای اجتماعی میشد و چانچه ذکر شد امکان اینکه خانوادهای برای مدتی طولانی در فضای جامعه کمرنگ یا حذف شوند وجود نداشت، کارکردی که سوال مذکور را در ذهن ما به عنوان اعضای این جامعه شکل میدهد.
اما پاسخ در جدایی ما از هنجارهای سنتی در ارتباط با روابط اجتماعی نهفته است. نکته انست که باوجود آنکه شاید خودمان نخواهیم و ندانیم اگر همه اعضای درجه یک خانواده مان در یک خانه گروگان گرفته شوند، فرد دیگری نگران این شرایط نمیشود. به نوعی بیشتر ما همین الان هم خبر نداریم که همسایه دیوار به دیوارمان در چه وضعیتی به سر میبرد و یا حتی کیست..