زلزله نسبتا شدیدی ارومیه را لرزاند + جزئیات (۲۰ دی ۱۴۰۳) مستمری دی‌ ماه معلولان واریز شد (۲۰ دی ۱۴۰۳) پویش ملی «در نجف» گامی مؤثر در جهت تربیت و توانمندسازی نسل آینده است تصویب طرح مشارکت نوجوانان در شورای اجتماعی محلات مشهد درباره علل ابتلا به هموروئید، راهکارهای پیشگیری و نیز درمان آن | دردی که خجالت ندارد! حمایت از حدود ۴۳۰۰ خانواده دارای فرزند دوقلو در خراسان رضوی توسط سازمان بهزیستی سن ابتلا به آلزایمر به ۴۵ سال رسیده است ویتامینی که اسمش را کم شنیده‌اید، اما بسیار مفید است کلاهبرداری در پوشش ثبت نام خودرو در سکو‌های درج آگهی برخورد بدون اغماض دستگاه قضا با عوامل سقط جنین ارتباط بین بیماری قلبی و سرطان سینه فشارخون بالا را با توصیه‌های طب ایرانی کنترل کنید ظرفیت اندک و مشکلات بی‌شمار همراه‌سراهای بیمار در مشهد ادامه دارد | بدون پتو؛ بدون فرش! نسخه جدید نرم‌افزار تهیه «لیست بیمه» کارفرمایان به‌روزرسانی شد راه‌اندازی خط ویژه مشاوره تلفنی حفظ حیات جنین ضدونقیض‌ها درباره ویروس تنفسی جدید چینی لزوم رعایت توصیه‌های بهداشتی برای گذر از یک ویروس تنفسی متهم به قتل در شب یلدا، در بازسازی صحنه جنایت: مقتول مقابل مادرم فحش رکیک داد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (پنجشنبه، ۲۰ دی ۱۴۰۳) | تداوم روند افزایش دما تا اوایل هفته آینده رصد هوشمند خودرو‌های فاقد معاینه فنی در مشهد | از ماشین‌های دودی تا هوای خاکستری زنگ خطر تأمین آب مشهد در تابستان ۱۴۰۴ | آمار‌ها گمراهمان نکنند! فرایند ثبت نام استعداد‌های برتر دانش‌آموزی برای دانشگاه فرهنگیان قبل از پایان سال شروع می‌شود ثبت ۱۶۱ دفتر و شرکت دارای گواهینامه گردشگری سلامت در خراسان رضوی بخشش زن ۷۰ ساله‌ای که شوهرش را در خانه هوویش به قتل رساند آنفلوانزا، عامل ۴۰ درصد بستری کودکانی که با بیماری‌های تنفسی مراجعه می‌کنند مهلت مشاهده و تأیید سوابق تحصیلی امروز پایان می‌یابد (۲۰ دی ۱۴۰۳) با این خوراکی‌ها لاغر شوید درمان ناباروری آسان شد پایان تلخ زندگی ۱۰ ساله به خاطر انتقام هزینه‌های سلامت ۶۰ درصد افزایش یافته است پرداخت کمک‌هزینه تحصیلی به دانشجویان از سال ۱۴۰۴ گسترش سامانه بارشی در برخی نقاط کشور طی هفته آینده (۲۰ دی ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

بازسازی صحنه جنایت جوانی که در نزاع خیابانی، فردی را کشت | جشن تولدی که به خون نشست

  • کد خبر: ۳۰۹۶۳۱
  • ۱۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۵
بازسازی صحنه جنایت جوانی که در نزاع خیابانی، فردی را کشت | جشن تولدی که به خون نشست
بیست ودوم آذر ۱۴۰۳، چند جوان از جشن تولد یکی از آشنایانشان بازمی گشتند که در محله شان با یکدیگر درگیر شدند و پس از نزاع شبانه، یکی از این افراد به ضرب چاقوی دیگری کشته شد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ بیست ودوم آذر چند جوان از جشن تولد یکی از آشنایانشان بازمی گشتند که در محله شان با یکدیگر درگیر شدند و پس از نزاع شبانه، یکی از این افراد به ضرب چاقوی دیگری کشته شد. دیروز با دستور قاضی وحید خاکشور، بازپرس جنایی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، متهم به محل جرم منتقل شد و صحنه جنایت را بازسازی کرد تا هیچ گونه ابهامی در پرونده باقی نماند.

«سعید. س»، متولد ۱۳۷۸ که متهم به قتل «احسان. د» است، دیروز به محل جرم واقع در حر ۹۰ بازگردانده شد. متهم در پاسخ به سؤالات بازپرس جنایی مدعی شد: احسان (مقتول) و وحید (شاهد) اول ماشین را آوردند درون کوچه پارک کردند. وحید ابتدا دوتا سیلی به من زد. احسان درون ماشین بود که بیرون آمد و کارد را درآورد و به سمت ما دوید و با کارد دو ضربه به سر شانه‌ام زد که فرو نرفت. بعد اینجا وحید من را گرفت و برد کوچه پشتی.

تو هم او را زدی؟

با دست چند ضربه زدم که یکی به سرش خورد. دستم خالی بود و چیزی دستم نبود.

چاقو همراهت بود؟

بله، همراهم بود، ولی اینجا بیرون نیاوردم. در حد مشاجره لفظی و فحش با هم درگیر شدیم و با دست خالی زدم. وحید اینجا ما را گرفته بود و‌ می‌خواست جدا کند.

بعد کجا رفتید؟

وحید من را گرفت و برد کوچه بعدی که خانه مان همان جا بود. محمدرضا هم احسان را گرفت و برد درون کوچه خودشان. مقتول دوباره حمله کرد به سمت ما. کارد دستش بود و فحش می‌داد. جلو ستون به هم رسیدیم که من هم کاردم را درآوردم.

اول سعید فحش داد

وحید هوشمند، متولد ۱۳۷۴ نیز که شاهد اصلی این جنایت بوده است، به پرسش‌های قاضی خاکشور پاسخ داد.

در شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟

من و احسان با ماشین اینجا آمدیم. درون ماشین نشسته بودیم که ناگهان سعید در عقب ماشین را باز کرد و سوار شد.

شما دعوتش کردید بیاید سوار شود؟

نه، خودش آمد. اصلا نمی‌دانستیم سعید اینجاست.

مگر شما خودتان او را از جشن تولد نیاورده بودید؟

با هم آمدیم، ولی مقابل بوستان پیاده شد و رفت.

صاحب ماشین که بود؟

ماشین احسان بود.

بعد چه شد؟

قرار بود احسان من را بگذارد خانه. جلو خانه مان با احسان درون ماشین نشسته بودیم که در عقب باز شد و سعید نشست. من قبلش به احسان گفته بودم صبر کن ببینم مادرم شام چه درست کرده است که بیاورم بخوریم. آمدم پیاده شوم که سعید نشست داخل ماشین و به من گفت تو پسرخاله‌ام هستی و با تو صحنه‌ای ندارم، اما شروع کرد به فحاشی کردن به احسان.

احسان البته چیزی نمی‌گفت و پیاده شد و کاپوت ماشین را زد بالا که سعید پیاده شود و برود. وقتی سعید پیاده شد، رفت سمت احسان و با هم گلاویز شدند. اینجا بود که احسان چاقو کشید و سعید هم چاقویش را کشید. با چاقو بازی می‌کردند، ولی همدیگر را‌ نمی‌زدند. آمدند وسط کوچه که من سعید را گرفتم بردم آن طرف. پشتم به احسان بود و هی هل می‌دادمشان تا به هم نرسند.

در این لحظه پسرخاله‌ام، محمدرضا، از خانه بیرون آمد. احسان را هل دادم توی بغل محمدرضا و گفتم این را ببر داخل کوچه ما. او را برد. من هم سعید را بردم سر پیچ مقابل ستون. سعید می‌گفت تو من را گرفته‌ای که احسان مرا بزند. کاپشنش را باز کردم و گفتم الان به کجایت چاقو خورده است؟ بعد بابایش را دیدم که‌ می‌آید.

گفتم عمو، بیا سعید را ببر. ناگهان دیدم احسان دوان دوان آمد. بابای سعید که فهمید پسرش با احسان دعوا کرده است، با عصا زد توی سر احسان. بعد بابای سعید را هل دادم که خورد به دیوار و افتاد. همین که آمدم بابای سعید را بلند کنم تا اتفاقی برایش نیفتد، برگشتم دیدم سعید بالای احسان افتاده است. بعد که احسان بلند شد، دیدم خون ریزی دارد.

احسان بابایم را هل داد

سعید در نقطه وقوع قتل که مقابل یک ستون برق بود، درباره اتفاق‌های آن صحنه مدعی شد: احسان بابایم را هل داد که زمین خورد، ولی گیره کرکره برقی که دست بابایم بود، اصلا به سرش نخورد. من دویدم سمت ستون که احسان هم دنبالم دوید و با هم خوردیم زمین. احسان با کارد می‌زد که من هم کارد را درآوردم و به سمت راست بدنش چهار ضربه زدم.

چپ دست هستی؟

بله، چاقو دست چپم بود.

چند ضربه زدی؟

چهارتا ضربه زدم به سمت راست بدنش. بعد مرتضی آمد ما را بلند کرد و برد آن طرف. به پایم کارد خورده بود. وسط کوچه دستبند از دستم افتاد و به بابایم گفتم دستبند را از جوی آب وسط کوچه بردارد. احسان هم اینجا افتاده بود و بلند شد و آمد کنار دیوار افتاد و مرتضی بالای سرش بود.

من سعید را از روی مقتول بلند کردم

«مرتضی. ز»، متولد ۱۳۷۲، یکی دیگر از شاهدان این جنایت، درباره حوادث آن شب بیان کرد: من درون مغازه عمویم بودم که دیدم سروصدا آمد. نگاه کردم دیدم سعید، احسان و وحید اینجا هستند. وحید داشت آن‌ها را جدا می‌کرد که خودم را رساندم و سعید را بردم کنار که احسان دوباره به سمت ما آمد. بابای سعید اینجا زمین خورد (اشاره به محل افتادن).

پدر سعید چطور افتاد؟

من پشتم بود و ندیدم. چرخیدم و دیدم زمین خورده است. برگشتم که بابای سعید را ببینم، سعید از دستم دررفت. اینجا به هم خوردند و احسان افتاد زمین و سعید هم روی او افتاده بود. سعید را بلند کردم و از صحنه دورش کردم.

متوجه ضربات شدی؟

نه، من خودم هم زخمی شده بودم.

آمدن من بدترین کار بود

گل محمد، پدر متهم، به عنوان شاهد درباره اتفاق‌های آن شب گفت: من با انبرک مغازه آمدم. احسان بدوبدو آمد. جلوتر از این ماجرا به سعید گفته بودم که بابا با احسان بیایید خانه شام بخورید. کارد دست احسان بود، رفتم جلو انبر را روی هوا گرفتم و گفتم احسان، احسان، کجا می‌روی عمو؟ اما وحید من را زد زمین.

چرا زدی توی سر احسان؟

من اصلا نزدم توی سرش، فقط محکم جلوش را گرفتم و به قصد زدن نبود.

کی شما را هل داد؟

وحید هل داد و خوردم زمین. بعد بلند شدم و آمدم.

صحنه زمین خوردن را دیدی؟

نه، ندیدم. وقتی افتادم، صورتم سمت دیوار بود.

چه کسانی درگیر شده بودند؟

مرتضی، سعید و او (احسان). شاید آمدن من بدترین کار بود.

چاقو را از یک معتاد خریدم

متهم به قتل در پایان، پرسش‌های تخصصی مقام قضایی را نیز پاسخ داد.

چاقو را کجا پنهان کرده بودی؟

چاقو افتاده بود داخل پاچه‌ام. از آنجا بیرون آوردم.

چاقو از کی همراهت بود؟

چاقو را بعدازظهر برداشتم.

چاقو را از کی داری؟

چاقو را یک ونیم ماه پیش از یک معتاد که آمده بود مغازه پدرم، خریدم. قهوه‌ای بود. تیغه اش اندازه انگشتم (اشاره) بود و ضامن دار بود.

چاقو را چرا حمل می‌کردی؟

همان شب گفتم برای اینکه مشکلی پیش نیاید، برداشتم. دشمن دار بودیم. یک روز سر عید پانزده نفر ریختند سرم و من را که تنها بودم، زدند.

شما با احسان چه مشکلی داشتید که با هم درگیر شدید؟

هیچ مشکلی نداشتیم. ما از بچگی با هم بزرگ شده‌ایم و بیست وچهارساعته با هم بودیم. همین که فحش می‌داد و بابایم را زد به زمین، عصبانی شدم.

در جشن تولد چه اتفاقی افتاد؟

اتفاق خاصی نیفتاد. تنها بحثی که کردیم، با وحید بود. آن هم الکی و به خاطر دایی اش (حسین) بود. بحث این بود که‌ می‌گفت دایی اش آدم خوبی است و من گفتم بچه خاله، دایی ات آن طور که تو می‌گویی، نیست. به خاطر همین بحث کردیم. وقتی هم برگشته بودیم، من در مغازه نشستم داخل ماشینشان که مرا بردند توی کوچه.

چه کسانی با احسان درگیر بودند و کدامتان چاقو داشتید؟

فقط من درگیر بودم و مابقی جدا می‌کردند. فقط من و احسان چاقو داشتیم.

در ادامه پس از اینکه متهم صحنه چاقوخوردن را بازسازی کرد و نقاط اصابت چاقو را نشان داد، بازسازی صحنه جنایت که به علت یک لحظه عصبانیت رخ داده بود، با دستور مقام قضایی به پایان رسید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->