به گزارش شهرآرانیوز، اینها بخشی از اظهارات زن ۳۸ سالهای است که با شکایت شوهر ۲۸ساله اش به مرکز انتظامی احضار شده بود. این زن جوان که ادعا میکرد به خاطر کتکهای همسرش امنیت جانی ندارد، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:پدرم مردی کارگر بود که از عهده مخارج زندگی برنمی آمد و دو برادرم به هزینههای زندگی ما کمک میکردند ولی اخلاقی خشک ورفتاری متعصبانه داشتند تا جایی که حتی اجازه نمیدادند من به تنهایی از خانه خارج شوم یا به مدرسه بروم.
آنها حتی مرا کتک میزدند و سپس ادعا میکردند خودمان میدانیم کار اشتباهی نکردهای! ولی به خاطرآن که یک وقت چنین اشتباهی را انجام ندهی کتک خوردهای! از سوی دیگر دو خواهرم که ازدواج کرده بودند در نابسامانی و آشفتگی خانوادگی به سر میبردند چرا که شوهر یکی از آنها فوت کرده و دیگری هم خواهرم را رها و با زن دیگری ازدواج کرده بود.
در واقع هر دو نفر آنها در زندگی شکست خورده بودند و من نیز در شرایط سختی به سر میبردم. در یکی از همین روزها خواهر بزرگ ترم با مرد دیگری ازدواج کرد و از او صاحب یک فرزند شد. در این میان من به همراه خانوادهام به دیدار فرزند خواهرم رفته بودیم که مادر شوهر خواهرم مرا دید و برای ازدواج با پسر برادرش پیشنهاد کرد، اما او مرا نپذیرفت و مدعی شد نمیتواند با دختر ۱۵ ساله ازدواج کند ولی برادر کوچکتر او راضی شد تا با من ازدواج کند.
من هم که آرزو داشتم روزی از سخت گیریهای رفتاری برادرانم فرارکنم و از محیط آشفته خانواده خودمان دور شوم، بلافاصله پیشنهاد کریم را پذیرفتم و باهم ازدواج کردیم. اما کریم آن پسری نبود که من در رویاهایم دنبال ازدواج با او بودم. با آن که در طبقه پایین منزل مادر شوهرم زندگی میکردیم ولی مدام مرا کتک میزد و سرزنشم میکرد. با وجود این زمانی که فرزند دومم به دنیا آمده بود ناگهان یک روز زن جوانی به در منزلمان آمد و با سر وصدا و توهین خودش را همسر کریم معرفی کرد.
آن شب وقتی همسرم به خانه آمد و ماجرا را فهمید، خیلی خونسرد ادعا کرد مدتی آن زن را به عقد موقت خودش درآورده است. اگر چه چند روز بعد کریم سوگند خورد که آن زن را طلاق داده است ولی بازهم با رفتارهای مشکوکش چندبار مچ او را گرفتم و فهمیدم به من خیانت میکند. به همین دلیل تقاضای طلاق دادم و به خانه پدرم رفتم.درکشاکش ماجرای طلاق روزی با یک راننده مسافربر درددل کردم و این گونه رابطه من و قدیر آغاز شد ولی مدتی بعد در حالی با شوهرم آشتی کردیم که او متوجه رابطه غیراخلاقی من با قدیر شد و نتوانست خیانت مرا تحمل کند به همین دلیل مرا طلاق داد و من هم به عقد موقت قدیر درآمدم که ۱۰ سال از من کوچکتر بود.
از سوی دیگر هم خانواده اش کاملا مخالف ازدواج ما بودند و او هم تحت تاثیر مادرش مرا به شدت کتک میزد. این بود که به خانه یکی از دوستانم رفتم و حاضرنیستم با قدیر که پسرمجرد است و تنها ۸ سال بیشتر از پسرم سن دارد، ازدواج کنم. حالا او از من شکایت کرده است، اماای کاش ...
با دستور سرگرد احمد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) به کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
منبع: روزنامه خراسان