به گزارش شهرآرانیوز؛ در انقلابهای سیاسی، رسانهها نقشی بسیار مهم و چندوجهی ایفا میکنند. آنها میتوانند هم به عنوان کاتالیزور برای ایجاد انقلاب عمل کنند و هم نقش مهمی در شکل دادن به روند و نتیجه آن داشته باشند. این رسانهها به طورکلی در دو دسته قرار میگیرند: رسانههای سنتی و رسانههای نوین. دسته نخست همچون رادیو و تلویزیون و روزنامهها و مجلات، و دسته دوم همچون شبکههای اجتماعی و وبلاگها و پادکست ها. هریک از این رسانهها مزایا و معایبی دارند و در مراحل مختلف هر انقلابی نقشهای متفاوتی ایفا میکنند. مطلب پیش رو فراورده تلخیص و ویرایش ساختاری و محتوایی گفتوگویی مفصل در همین زمینه با ربات هوش مصنوعی گوگل است.
رسانه ها، در وهله اول، میتوانند اطلاعات مربوط به نارضایتی ها، فساد، نقض حقوق بشر و دیگرمسائل اجتماعی و سیاسی را که مردم به آنها اعتراض دارند منتشر کنند، میتوانند آگاهی عمومی از مسائل مهم را افزایش دهند و به مردم کمک کنند تا درک بهتری از اوضاع خود و لزوم تغییر داشته باشند، میتوانند با پخش اخبار مربوط به اعتراضات و تظاهرات به گسترش آنها یاری برسانند و افراد بیشتری را برای شرکت در انقلاب بسیج کنند.
رسانهها همچنین با توسل به احساسات مخاطبان خویش، میتوانند با ایجاد حس هم بستگی و وحدت بین مردم، آنها را به پیوستن به جنبشهای اعتراضی ترغیب کنند، میتوانند پیامها و شعارهای انقلابی را به گوش مردم برسانند و به ایجاد انگیزه و امید برای تغییر یاری برسانند و با نمایش قدرت و اتحاد مردم به تضعیف روحیه حاکمان مستبد کمک کنند.
رسانه ها، در مقام ناظر، میتوانند عملکرد دولتها و نهادهای قدرت را زیر نظر بگیرند و از بروز فساد و سوءاستفاده از قدرت جلوگیری کنند، میتوانند با انتشار گزارشها و تحلیلهای موثق به مردم یاری برسانند تا درک بهتری از سیاستها و اقدامات دولت داشته باشند، میتوانند نقش مهمی در ایجاد شفافیت در روند انقلاب و تضمین اینکه به خواستههای مردم توجه شود داشته باشند.
رسانه ها، همچون پیش قراول، میتوانند با ارائه روایتهای مختلف از انقلاب افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهند، میتوانند با ایجاد بحث و گفتوگو به شکل گیری اجماع در باب اهداف و آرمانهای انقلاب کمک کنند، میتوانند با برجسته کردن افراد کلیدی انقلاب به تقویت رهبری و هدایت جنبش یاری برسانند.
درنهایت، رسانه ها، به ویژه رسانههای اجتماعی، میتوانند به عنوان ابزاری برای ارتباط بین فعالان و معترضان عمل کنند، میتوانند به سازمان دهی و هماهنگی تظاهرات و اعتراضات یاری برسانند، میتوانند به مردم کمک کنند تا اطلاعات لازم درباره نحوه رفتار در مواجهه با خشونت و سرکوب را به دست آورند.
به طور خلاصه، در انقلابهای سیاسی رسانهها نقشی حیاتی دارند و میتوانند به عنوان نیروی محرک برای ایجاد تغییرات دموکراتیک عمل کنند. با این حال، مهم است به یاد داشته باشیم که حاکمان نیز میتوانند از رسانهها برای تبلیغات و سرکوب انقلاب بهره بگیرند.
در انقلاب اسلامی ایران نیز رسانهها نقشی بسیار مهم و چندوجهی ایفا کردند؛ اگرچه با توجه به اوضاع خاص آن زمان، نوع و میزان تأثیرگذاری رسانهها متفاوت بود.
در آن دوران، از بین رسانههای سنتی، رادیو یکی از رسانههای مهم بود. البته فقط رادیوهای خارجی نقش درخورتوجهی در اطلاع رسانی و پوشش اخبار انقلاب داشتند، اگرچه با موانعی روبه رو بودند. درمقابل، تلویزیون در آن زمان تحت کنترل شدید دولت بود و به عنوان ابزاری برای تبلیغات حکومتی استفاده میشد. به همین دلیل، نتوانست نقش چندانی در بسیج و سازمان دهی مردم ایفا کند. روزنامهها نیز با سانسور شدید روبه رو بودند و نمیتوانستند آزادانه به انتشار اخبار و نظرات بپردازند. درنتیجه، تأثیرگذاری آنها درمقایسه با دیگررسانهها کمتر بود.
درمقابل، رسانههای بدیل و زیرزمینی قرار داشتند. مثلا نوارکاستهای سخنرانیهای امام خمینی (ره) که به صورت غیرقانونی تکثیر و توزیع میشد، نقش بسیار مهمی در آگاهی بخشی و بسیج مردم داشت. این نوارها به عنوان رسانهای بدیل به سرعت در سراسر کشور پخش شدند و پیامهای انقلاب را به گوش مردم رساندند. اعلامیهها و اطلاعیههای مذهبی که به صورت مخفیانه چاپ و پخش میشد نیز نقش مهمی در سازمان دهی و هماهنگی اعتراضات داشت.
این اعلامیهها معمولا شامل فراخوانهای تظاهرات، اطلاعات مربوط به وقایع و دستورالعملهایی برای مقابله با نیروهای امنیتی بود. درنهایت، منبرها و مساجد نیز به عنوان رسانههای غیررسمی نقش مهمی در بسیج مردم و آگاهی بخشی به آنها داشتند. روحانیون ازطریق این تریبونها پیامهای انقلاب را به مردم انتقال میدادند و آنها را به مبارزه علیه رژیم شاه ترغیب میکردند.
نقش رسانههای خارجی در پوشش وقایع انقلاب را نیز نمیشود نادیده گرفت. رادیوهای خارجی، مانند رادیو مونت کارلو، نقش مهمی در پوشش اخبار انقلاب ایران داشتند. این رسانهها با ارائه گزارشهای لحظه به لحظه، تحلیلها و مصاحبهها به اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به مردم ایران و جهان کمک میکردند. روزنامهها و مجلات خارجی نیز با پوشش گسترده رویدادهای ایران افکار عمومی جهان را از انقلاب و وضعیت داخلی ایران آگاه میکردند.
این رسانه ها، درمجموع، بر افکار عمومی بسیار تأثیر گذاشتند. آنها نقش مهمی در شکل دهی به روایت انقلاب و تبیین اهداف و آرمانهای آن داشتند؛ به ویژه، سخنرانیهای امام خمینی (ره) و پیامهای ایشان که ازطریق رسانههای مختلف منتشر میشد، تأثیر عمیقی بر افکار عمومی داشت و به بسیج مردم کمک کرد.
رسانهها با پوشش گسترده اعتراضات و تظاهرات به ایجاد حس هم بستگی و وحدت بین مردم هم یاری رساندند. تصاویر و فیلمهای مربوط به تظاهرات، مردم را به حضور در صحنه ترغیب میکرد و به تقویت روحیه انقلابی آنها میانجامید. همچنین، رسانهها با انتقاد از عملکرد رژیم شاه، انتشار گزارشهای مربوط به فساد و سرکوب و نشان دادن نارضایتی گسترده مردم به تضعیف رژیم و مشروعیت آن کمک کردند.
آنچه بایست به آن توجه کرد، اینکه محدودیتهای شدید رسانههای داخلی در انقلاب اسلامی ایران بر نوع پیامهایی که منتقل میشد، نحوه انتقال آنها و درنهایت بر روند انقلاب تأثیر عمیقی گذاشت. این محدودیتها باعث شد که پیامها به شکل خاصی فیلتر، تحریف یا حتی تقویت شوند.
رژیم شاه سانسور شدیدی بر رسانههای داخلی اعمال میکرد. این سانسور مانع انتشار اخبار و گزارشهای مربوط به اعتراضات، نارضایتیهای مردمی و فعالیتهای مخالفان میشد. این امر باعث شد که مردم به رسانههای بدیل و خارجی روی بیاورند. اما دسترسی به رسانههای خارجی، مانند رادیوهای بین المللی، نیز محدود بود. رژیم تلاش میکرد با پارازیت انداختن بر امواج رادیویی، مانع رسیدن پیامهای مخالفان به مردم شود. این محدودیتها باعث شد که رسانههای بدیل اهمیت بیشتری پیدا کنند.
رژیم شاه همچنین از رسانههای تحت کنترلش برای انتشار تبلیغات و تحریف واقعیتها استفاده میکرد. این رژیم سعی میکرد با ایجاد تصویری مثبت از خود و سرکوب مخالفان، انقلاب را بی اثر کنند. این تبلیغات باعث شد مردم به رسانههای رسمی اعتماد کمتری داشته باشند. رژیم گاه بر برخی مسائل بیش ازپیش تأکید میکرد. مثلا به دلیل نقش محوری روحانیون در انقلاب، پیامهای انقلاب را اغلب با تأکید بر ارزشهای مذهبی و اسلامی انتقال میداد تا بدین ترتیب انقلاب صرفا چهرهای مذهبی به خود بگیرد و نقش گروههای غیرمذهبی در آن کم رنگ شود.
درنهایت، محدودیتها بر نوع پیامهای رسانههای غیروابسته نیز تأثیر میگذاشتند. به دلیل محدودیتهای رسانهای و نبود امکان برای ارائه تحلیلهای عمیق و پیچیده، پیامهای انقلاب بیشتر بر احساسات و انگیزههای مردم تمرکز داشتند و شعارهای انقلابی، سخنرانیهای انگیزشی و فراخوانها برای حضور در تظاهرات بخش مهمی از پیامهایی بودند که منتقل میشدند. همچنین، بنابه لزوم بسیج توده ها، مسائل پیچیده سیاسی و اجتماعی ساده سازی میشدند. این امر باعث میشد مردم درک ساده تری از اهداف انقلاب و مشکلات موجود داشته باشند.
بااین تفاصیل، رسانههای طرف دار رژیم شاه نیز در آن دوره تأثیراتی داشتند؛ هرچند که این تأثیرات در مقایسه با رسانههای همراه با انقلابیون کمتر بود.
از این رسانه ها، رادیو و تلویزیون ملی ایران (به طور عمده، رادیو و تلویزیون دولتی) و روزنامههای رسمی ابزارهای اصلی تبلیغاتی رژیم شاه بودند. این رسانهها به طور مداوم به تمجید از رژیم، دستاوردهای آن و شخصیت شاه میپرداختند. آنها تلاش میکردند رژیم شاه را مشروع و محبوب بنمایانند و از طریق تبلیغات گسترده چهرهای مثبت از آن ارائه دهند. رسانههای دولتی اخبار و اطلاعات را به شدت سانسور میکردند و اغلب رویدادها را به شکلی تحریف شده و جانب دارانه نشر میدادند.
آنها به طور مستمر به ترویج پروپاگاندا میپرداختند و تلاش میکردند مخالفان رژیم را بدنام کنند و جنبش انقلابی را کم اهمیت جلوه دهند. رسانههای دولتی تلاش میکردند با ارائه تصویری آرام و باثبات از کشور، حس امنیت کاذب ایجاد کنند و نارضایتیهای عمومی را کم اهمیت جلوه دهند.
رسانههای همسوی دیگری نیز بودند. برخی روزنامههای خصوصی در آن دوره از رژیم شاه حمایت میکردند. این روزنامهها تلاش میکردند با ارائه دیدگاههای حامی رژیم، به مقابله با رسانههای انقلابی بپردازند. آنها میکوشیدند دیدگاههای حامی رژیم را به مردم ارائه دهند و از طریق این دیدگاهها مشروعیت آن را تأیید کنند.
برخی مجلات و کتابها نیز حاوی مطالبی همدلانه بودند و تلاش میکردند فرهنگ و ایدئولوژی رژیم را ترویج کنند. بااین همه، رسانههای طرف دار پهلوی، باوجود تلاشهای گسترده، نتوانستند تأثیر درخورتوجهی بر افکار عمومی داشته باشند و دربرابر قدرت رسانههای انقلابی و بدیل شکست خوردند. حتی میتوان گفت رسانههای طرف دار شاه، خود با تشدید تنشها و افزایش نارضایتیها در جامعه به پیروزی مخالفان یاری رساندند.
چنان که آمد، رسانههای دولتی و طرف دار رژیم، به جای ارائه اخبار و اطلاعات دقیق، به تحریف و سانسور واقعیتها میپرداختند. آنها با پنهان کردن رویدادهای ناخوشایند، مثل تظاهرات و سرکوب ها، و بزرگ نمایی دستاوردهای پهلوی تلاش میکردند تصویری مطلوب از وضعیت کشور ارائه دهند. اما این تحریف و سانسور باعث بی اعتمادی بیشتر مردم به رسانههای رسمی شد.
مردم احساس میکردند واقعیت از آنها پنهان میشود و این امر خشم و نارضایتی آنها را افزایش میداد. این بی اعتمادی به رسانههای رسمی باعث روی آوردن بیشتر مردم به رسانههای بدیل و خارجی شد که خود باعث افزایش آگاهی سیاسی و تحریک بیشتر احساسات انقلابی میشد.
دیگر اینکه رسانههای همسو به طور مداوم به تبلیغات منفی ضد مخالفان و فعالان انقلابی میپرداختند. آنها تلاش میکردند با بدنام کردن مخالفان و اتهام زدن به آن ها، ایشان را از چشم مردم بیندازند و جنبش انقلابی را کم اهمیت جلوه دهند. این تبلیغات منفی نیز نه تنها باعث کاهش محبوبیت مخالفان نشد، بلکه باعث تحریک بیشتر احساسات ضدرژیم در بین مردم شد. مردم احساس میکردند رژیم با این روشها تلاش میکند صدای مخالفان را خاموش کند و این امر خشم و انزجار آنها از شاه را افزایش میداد.
همچنین، رسانههای طرف دار رژیم اغلب مطالبات و اعتراضات مردمی را نادیده میگرفتند و به آنها بی اعتنایی میکردند. آنها تلاش میکردند نشان دهند هیچ مشکلی در جامعه وجود ندارد و همه چیز تحت کنترل است. این نادیده گرفتن مطالبات مردمی به افراد احساس بی اهمیت بودن میداد و این طور القا میکرد که رژیم به خواستههای آنها توجهی ندارد. درنتیجه، ناامیدی و خشم مردم بیشتر میشد و ایشان برای پیوستن به جنبش انقلابی مصممتر میشدند.
رسانههای طرف دار تلاش میکردند فرهنگ و ارزشهای موردحمایت پهلوی را ترویج کنند و به طور غیرمستقیم مخالفت با این ارزشها را بی احترامی به نظام جلوه دهند. این تلاشها هم نه تنها موفقیت آمیز نبود، بلکه باعث شد مردم بیشتر به دنبال هویت و فرهنگ خود باشند و دربرابر فرهنگ تحمیلی رژیم مقاومت کنند. این امر، خود به افزایش شکاف بین مردم و رژیم دامن میزد.
رسانههای موافق میکوشیدند با ارائه تصویری آرام و باثبات از کشور، حس امنیت کاذب ایجاد کنند و نارضایتیهای عمومی را کم اهمیت بنمایانند. اما این حس امنیت کاذب به مرور زمان از بین رفت و مردم با دیدن واقعیتهای جامعه احساس فریب خوردگی کردند. این احساس باعث افزایش خشم و انزجار مردم از رژیم شد و آنها را به سمت جنبش انقلابی سوق داد.
درنهایت، رسانههای طرف دار حاکمیت اغلب بحرانهای اجتماعی و اقتصادی را نادیده میگرفتند یا آنها را به شکلی تحریف شده تصویر میکردند. آنها میکوشیدند نشان دهند که وضعیت اقتصادی خوب است و مردم در رفاه به سر میبرند. این جانبداری و وارونه نمایی هم باعث میشد مردم احساس کنند که رژیم به مشکلات آنها بی اعتناست و میخواهد پنهانشان کند. این امر هم خشم و نارضایتی مردم را شدت میبخشید.
در پایان باید گفت روابط شاه با رسانهها در ایران یکی از عوامل مهمی بود که به انقلاب اسلامی ایران منجر شد. شاه و دولت او جز کنترل شدید رسانهها و تبلیغات یک طرفه، معمولا به انتقادات و نظرات مخالفان در رسانهها نیز پاسخگو نبودند. درمقابل، حکومت با اعمال فشار بر رسانههای مستقل و روزنامه نگاران منتقد مانع از فعالیت آزادانه آنها میشد. درنتیجه، شاه آن گاه ــ به گفته خودش ــ «صدای انقلاب» را شنید که دیگر کار از کار گذشته بود.