به گزارش شهرآرانیوز، در سالهای اخیر، سینمای ایران بارها به دوران پهلوی دوم پرداخته است، اما بیشتر این آثار، بهجای ارائه نگاهی پژوهشی و دقیق، به فضاسازی کلی بسنده کردهاند. «تاکسیدرمی»، ساخته محمد پایدار، نیز یکی از همین فیلمهاست که تلاش دارد با ترکیب تاریخ، کمدی و ماجرای جاسوسی، اثری متفاوت خلق کند. اما آیا این ترکیب موفق از آب درآمده است؟
در ادامه نقد فیلم «تاکسیدرمی»، گفتوگوی ما با محمد مداححسینی، منتقد سینما را میخوانید. او در این گفتوگو از ضعفهای فیلمنامه، تغییرات نامنسجم ژانری و چالشهای بازنمایی تاریخ در سینمای ایران سخن میگوید.
محمد مداححسینی در ابتدای سخنان خود با اشاره به کارنامه کارگردان، محمد پایدار، میگوید: محمد پایدار را پیشتر با فیلم کوتاه نوشابه مشکی میشناختیم. او فارغالتحصیل سینماست و تجربه ساخت مستند و فیلم کوتاه را دارد. در تاکسیدرمی به سراغ سوژهای جذاب رفته است که در سالهای اخیر توجه سینماگران بسیاری را به خود جلب کرده، یعنی دوران پهلوی دوم. از بعد از فیلم نهنگ عنبر، شاهد افزایش علاقه فیلمسازان به این دوره تاریخی بودهایم، اما بسیاری از این آثار، بهجای ارائه یک نگاه پژوهشی و دقیق، صرفاً به فضاسازی کلی بسنده کردهاند.
این منتقد سینما توضیح میدهد: فیلم در خلق یک پیوستار منسجم بین روایتهای خود ناکام مانده است. ما از ابتدا با شخصیت عبدالرضا پهلوی همراه میشویم، اما در ادامه فیلم از یک روایت تاریخی به یک کمدی جاسوسی تغییر مسیر میدهد و در نهایت به ماجرای گوزن زرد و شکار غیرقانونی میرسد. این تغییرات ژانری نهتنها باعث جذابیت فیلم نشده، بلکه مخاطب را دچار سردرگمی میکند.
مداح حسینی میگوید: فیلمنامهنویس و کارگردان تکلیف خود را با داستان مشخص نکردهاند. آیا ما قرار است تحول یک شاهزاده پهلوی را ببینیم یا یک تقابل کمیک میان دو جاسوس را دنبال کنیم؟ یا شاید مواجهه انقلابیون و مردم روستا با نیروهای ضدانقلاب مدنظر بوده است؛ این عدم انسجام باعث شده فیلم در هیچکدام از این خطوط داستانی موفق نباشد.
یکی از نکات اصلی نقد مداححسینی، مسئله ضعف فیلم در خلق کمدی تأثیرگذار است؛ او در اینباره اضافه میکند: فیلم از بازیگرانی، چون مجید صالحی، هادی کاظمی و حسن معجونی بهره برده است که هر سه تجربه قابلتوجهی در کمدی دارند. اما فیلم، علیرغم تلاش برای ایجاد موقعیتهای خندهدار، در خنداندن مخاطب ناکام است. دلیل اصلی این مسئله، تشدد لحن در فیلم است. شوخیهای فیلم متعلق به دوران معاصر است و به فضای تاریخی آن نمیخورد. علاوه بر این، فیلم در شوخینویسی ضعف دارد و برخی دیالوگها نهتنها خندهدار نیستند، بلکه بیش از حد توضیحی و بدون پرداخت درست ارائه شدهاند.
او همچنین تأکید میکند: سینمای کمدی نیازمند تیمهای متخصص در زمینه دیالوگنویسی و ایجاد موقعیت کمیک است، رویکردی که در سینمای جهان رایج شده، اما در ایران هنوز مورد توجه کافی قرار نگرفته است.
مداححسینی به یکی از نکات مثبت فیلم نیز اشاره میکند: یکی از ویژگیهای مثبت فیلم، استفاده از جلوههای ویژه و هوش مصنوعی است که نویدبخش پیشرفتهای فنی در سینمای ایران است. ما همیشه در حوزه امکانات فنی محدودیت داشتهایم، اما چنین تجربههایی نشان میدهد که این محدودیتها در حال کاهش است. البته، مهم این است که این تکنیکها در خدمت روایت باشند، نه صرفاً برای نمایش تواناییهای فنی.
این منتقد سینما در بخشی از صحبتهای خود به موضوع بازنمایی دوران پهلوی دوم در سینمای ایران پرداخته و میگوید: در سالهای اخیر، تلاشهایی برای ساخت فیلمهایی با محوریت دهه ۴۰ و ۵۰ صورت گرفته، اما هنوز در خلق اتمسفر و روح آن دوران موفق نبودهایم. در دهه ۶۰، فیلمهایی مثل ماجرای نیمروز و موقعیت مهدی توانستند این فضا را به خوبی بازآفرینی کنند، اما درباره دوران پهلوی دوم هنوز چنین اثری ندیدهایم. شاید مطالعه بیشتر منابع تاریخی و توجه به روایتهای شفاهی بتواند به سینماگران کمک کند.
او با اشاره به اینکه سینمای ایران باید به سمت شیوههای نوین فیلمنامهنویسی حرکت کند، ادامه میدهد: دوران نوشتن فیلمنامه توسط یک نفر به پایان رسیده است. در سینمای امروز جهان، تیمهای ۲۰ تا ۳۰ نفره روی یک فیلمنامه کار میکنند و هر بخش را به متخصصان میسپارند. این رویکرد باعث خلق روایتهای منسجمتر و حرفهایتر میشود. تاکسیدرمی نیز میتوانست با چنین نگاهی اثری موفقتر باشد.