همیشه قدیمیها خاطرهانگیز و برای ما یادآور روزهای خوش گذشته هستند. در منطقه ما هم از این دست مکانهای قدیمی و خاطرهانگیز کم نیست، مانند «متل پامچال». اگر از اهالی قدیمی اقبال لاهوری بپرسید به طور حتم این هتل و کافیشاپ را به خاطر دارند. حتی برخی اهالی که دهه ۷۰ ساکن این محله بودند، این خیابان را با نام همین متل، یعنی خیابان پامچال میشناختند. سالها بعد که شهرداری برای نامگذاری این خیابان اقدام کرد، آن را اقبال لاهوری نامگذاری کردند.
سمیرا منشادی - همیشه قدیمیها خاطرهانگیز و برای ما یادآور روزهای خوش گذشته هستند. در منطقه ما هم از این دست مکانهای قدیمی و خاطرهانگیز کم نیست، مانند «متل پامچال». اگر از اهالی قدیمی اقبال لاهوری بپرسید به طور حتم این هتل و کافیشاپ را به خاطر دارند. حتی برخی اهالی که دهه ۷۰ ساکن این محله بودند، این خیابان را با نام همین متل، یعنی خیابان پامچال میشناختند. سالها بعد که شهرداری برای نامگذاری این خیابان اقدام کرد، آن را اقبال لاهوری نامگذاری کردند. متل سالهاست که تعطیل است و دیگر هیچ رفتوآمدی مانند سابق ندارد. در این سالها افراد جدید بسیاری ساکن محله اقبال لاهوری شدهاند و کمتر از این متل قدیمی متروک که اولین متل و کافیشاپ بولوار وکیلآباد است، اطلاع دارند. آنها بیشتر روزهای تاریکی و خاموشی آن را دیدهاند و از روزهای گرم آن چیزی نشنیدهاند و ندیدهاند. به همین دلیل با چند نفر از اهالی قدیمی این محله خاطرههای روزهای خوب این متل و کافیشاپ را مرور کردیم.
مصاحبه نمیکنم، اما هستم
ابتدای بولوار اقبال لاهوری از خودرو پیاده میشوم. بر تابلوی رنگ و رو رفته سبز رنگی که روی دیوار نصب شده است نوشته «کافه شاپ و تریا پامچال با انواع نوشیدنیهای سرد و گرم» نشان از آن دارد که در گذشته اینجا هتل و کافیشاپی بوده است. درهای شیشهای خاک گرفته، پردههای کشیده شده، میز و صندلیهای جمع شده و... گویای این موضوع است که رفت و آمدی نیست. آنطور که شنیدهام در اینجا کسی زندگی نمیکند. به همین دلیل به دنبال نشانهای از زندگی در این هتل میگردم. با تصور اینکه کسی اینجا زندگی نمیکند دکمه آیفون تصویری را که کنار در بزرگ خاکستری رنگی است میزنم. در کمال تعجب بانویی از آنسو میپرسد چهکار دارم؟ علت حضورم را میگویم. بعد از چند دقیقه در بزرگ خاکستری رنگ با صدای گوشخراشی باز میشود. مرد موسپیدکردهای که دهه ۸۰ زندگیاش را پشت سرگذاشته در را باز میکند. خود را حسینپور، صاحب متل، میخواند. با نگاهی متعجب علت حضورم را میپرسد و من هم دوباره همان دلایل را میگویم. به هیچ عنوان تمایلی به مصاحبه برای شرح اولین کافیشاپ بولوار وکیلآباد را ندارد. تنها اطلاعاتی که میدهد این است که او به همراه خانوادهاش در این مجموعه ساکن است و دیگر نمیخواهد این متل را راهاندازی کند. هنگامی که از او خداحافظی میکنم، میگوید: «برای مصاحبه نه، اما برای خوردن میوههای نوبرانه میتوانید داخل بیایید.» از او تشکر میکنم و به دنبال فردی میگردم که بتوانم اطلاعاتی از او بگیرم.
روایتهای مردم از یک متل قدیمی
سعیدی از اهالی قدیمی اقبال لاهوری، ۴۰ سال قبل در این محله ساکن شده است. او بهخوبی روزهای افتتاح این متل قدیمی را به خاطر دارد و میگوید: آن طور که در این سالها شنیدهام مالکان این زمین از سال ۵۸ یا ۵۹ قطعههایی از این زمین را خریدهاند. در سالهای بعدی قطعههای دیگر این پلاک را خریدهاند و در حال حاضر این متل ۴ هزار متر است. این ساختمان در دو طبقه بنا شده که حدود ۴۰ اتاق دارد و لابی متل کافیشاپ یا تریایی بود که انواع نوشیدنیهای گرم و سرد را سرو میکرد.
برخلاف تصور عموم مردم اینجا هتل نیست و متل رستوران پامچال بوده، علت آن هم این بود که هتل داخل شهر بنا میشد و در خارج از شهر متل نامگذاری میشد. در سالهای ۵۹ و ۶۰ که سنگبنای این متل گذاشته شد، این منطقه خارج شهر محسوب میشد درست مانند متل توریست توس که زمانی خارج از شهر واقع شده بود. در آن سالها این ملک را به دو نفر رستوراندار در دو بازه زمانی اجاره دادند. مدتی این دو رستوراندار به اینجا رونق دادند. در آن زمان بولوار وکیلآباد بسیار تاریک بود و مغازههای کمی در راسته بولوار بود، در همان حال این متل بسیار پررونق بود و مسافران برای استراحت به این متل میآمدند. بهویژه در دهه ۷۰ مسافران آسیای میانه هم در این هتل اقامت میکردند.
کاربریهای هتل
وی ادامه میدهد: مدتی در این متل رستوران اکبرجوجه دایر بود. مدتی هم در بخشی از این متل آرایشگاهی مردانه شروع به کار کرد. در برههای خوابگاه دختران هم بود، اما هیچ کدام چندان رونقی نداشت. بعد مدتی صاحبان متل به این نتیجه رسیدند که این مکان درآمدزایی برایشان ندارد و آن را تعطیل کردند.
دزدیهای مکرر
در این روزها با وجود اینکه حسینپور، مالک متل، در این مکان زندگی میکند، دزدیهای مکرری در متل اتفاق میافتد. در این زمینه اهالی محله میگویند: مالک این محل پیرمردی قوچانی است و هر از گاهی به شهرش میرود، در مدتی که در متل نبود چندین بار به اینجا دستبرد زدند. دزدها شیشههای سکوریت ورودی را شکسته و داخل شده بودند. آن طور که مالک به اهالی گفته سماور قدیمی، مجمعه مسی، قفل مسی، ظرفهای چدنی روسی و بسیاری اجناس قدیمی ارزشمند را دزدان از این مجموعه خارج کردهاند.