مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ برای مشهدیها، نام «باباقدرت» کاملا آشناست؛ کاروانسرایی قدیمی در بخش شرقی مشهد. با این حال، شاید کمتر کسی درباره پیشینه و تاریخ آن بداند. در فضای مجازی در معرفی تاریخ این بخش از مشهد، تنها به ذکر نام «اسحاقخان قرایی» بسنده کردهاند؛ حاکم تربتحیدریه که برخی او را بنیانگذار واقعی این شهر میدانند.
اسحاقخان یکی از حامیان غلبه فتحعلیشاه قاجار بر خراسان بود و به محمدعلیمیرزا دولتشاه (پسر فتحعلیشاه) در فرونشاندن آشوب سال۱۲۱۷قمری (۱۱۸۱ خورشیدی) کمک فراوانی کرد؛ با این حال، چندی بعد مغضوب دربار شد و در سال۱۲۳۱قمری (۱۱۹۷خورشیدی) به دست محمدولیمیرزا (فرزند دیگر فتحعلیشاه قاجار) به قتل رسید.
اسحاقخان را بانی برخی از ابنیه بینراهی مسیرهای منتهی به مشهد میدانند که یکی از آنها، کاروانسرا یا رباط مشهور باباقدرت است. محمدحسینخان اعتمادالسلطنه در «مطلعالشمس» ضمن برشمردن منازل بیرون از دروازه پایینخیابان مشهد، مینویسد: «از دروازه خیابان سفلی یا دروازه عیدگاه خارج شده، ابتدا میرسند به حوض باباقدرت، بعد به رباط باباقدرت که اسحاقخان قرایی ساخته.» فرض ارتباط میان اسحاقخان و رباط باباقدرت باعث شده است که برخی به اشتباه، قدمت این نام و ناحیه مسمیشده با آن را دوره قاجار بدانند. اما این فرض از پایه اشتباه و غیرمستند است.
نگاهی به متون تاریخی نشان میدهد که باباقدرت، خیلی قبلتر از دوره قاجار، شهرت داشته و محل توجه بوده است. هرچند درباره دلیل نامگذاری این مکان، فعلا اطلاعاتی در اختیار نداریم، بعید نیست که این عنوان، یادی از آبادکننده این مکان تاریخی و قدیمی باشد. در این نوشتار برآنیم تا به جزئیات بیشتری درباره تاریخ باباقدرت که مدتها از تبدیل آن به بخشی از شهر مشهد میگذرد، اشاره کنیم.
قدیمیترین سندی که در آن به نام منطقه باباقدرت اشاره شده، مربوط به دوره صفویه و اوایل عصر فرمانروایی شاهسلطانحسین است؛ سندی مربوط به صورت محصول باغات و مزارع آستانقدسرضوی که آن را در سال۱۰۸۳قمری (۱۰۵۰ خورشیدی) تنظیم کردهاند و امروزه در مرکز اسناد آستانقدسرضوی با شماره۳۳۶۴۰ نگهداری میشود.
از این زمان به بعد، میتوان در اسناد ادوار بعد، رد و نشانهای متعددی از باباقدرت یافت که جملگی بر نقش این منطقه در تحدید حدود موقوفات و استفاده از ظرفیتهای آن در حوزه وقف تأکید دارد. رباط باباقدرت از قدیمالایام دارای دکانهایی بود که وقف حرممطهررضوی بودند. افزون بر این، آبانبار این مکان نیز بهدلیل کیفیت بالای آب، بهعنوان منبع تأمین نیاز سقاخانه صحن کهنه موردتوجه قرار میگرفته و نادرشاه، در وقفنامه خود به آن اشاره کرده است.
حوض باباقدرت که در متن «مطلعالشمس» نامی از آن به میان آمده، درواقع همان آبانبار مشهور و موردتوجهی است که آب سقاخانه صحن کهنه (مشهور به اسماعیل طلایی) از آن تأمین میشد. نکته جالبتوجه این است که در همه اسناد قدیمی، چه در دوره صفویه، چه پس از این دوره، از باباقدرت با پیشوند «محله» یاد میشود و آن را «محله باباقدرت» مینامند. این در حالی است که طبق گزارشها و اسناد تاریخی، دستکم تا میانه دوره قاجار، هنوز باباقدرت بیرون از دروازههای شهر مشهد قرار داشت و به محله تبدیل نشده بود.
دلیل این امر، شاید در نحوه استفاده از واژه «محله» نهفته باشد. این امکان وجود دارد که برخی مناطق همجوار شهر، بهدلایل گوناگون مانند اتصال به اراضی مزارعی که بخشی از آنها جزو شهر شده بودهاند، با عنوان محله شناخته میشدهاند. چنانکه از برخی اسناد بر میآید، باباقدرت بر روی بخشی از اراضی قدیمی مزرعه زرگران قرار گرفته بود (سند شماره ۱۵/۳۴۹۸۹ در مرکز اسناد آستانقدس رضوی) و احتمالا همین موضوع، میتوانست دلیل «محله» نامیدن آن باشد.
باباقدرت از دیرباز، هم ظرفیت کشاورزی و هم ظرفیت گردشگری داشت. طبق آنچه مهدی سیدی در کتاب «نگاهی به جغرافیای تاریخی شهر مشهد» ذکر میکند، باباقدرت از دیرباز بهعنوان یکی از موقوفات آستانقدسرضوی شناخته میشده و مزرعه آن عایداتی داشته است که همهساله، سیاهه آن را در گزارشهای مالی آستانقدس ثبت و ضبط میکردهاند. بهعنوان نمونه میتوان از اسناد شماره۳۵۹۴۶ (۱۱۵۳قمری)، ۳۲۹۳۵ (۱۰۹۹قمری)، ۳۳۰۶۲ (۱۰۹۱قمری) و ۱۷۵۱۹۰ (۱۳۰۰قمری) نام برد که امروزه در مرکز اسناد آستانقدسرضوی نگهداری میشود و خبر از عایدات مزرعه باباقدرت برای «سرکار فیضآثار» میدهد.
در طومار علیشاهی عایدی مزرعه باباقدرت ذیل عنوان «مزرعه زرگران و باباقدرت» ذکر شده است و آن را مجموعا چهارده تومان و ۲ هزارو۲۷۰ دینار اعلام کردهاند. از منظر گردشگری نیز باباقدرت بهدلیل داشتن رباطی مستحکم و معمور، بهعنوان یکی از نقاط درخوراتکا برای اُتراق مسافران و زائران شناخته میشد.
رضاقلیخانهدایت در «روضةالصفای ناصری» به استحکامات شایاناتکای کاروانسرای باباقدرت اشاره میکند و ضمن شرح مواجهه لشکریان حسامالسلطنه، در اوان فرمانروایی ناصرالدینشاه، با ترکمانانی که به مشهد هجوم آورده بودند، مینویسد: «در نزدیکى شهر دو جاى محکم بود؛ یکى مصلى و دیگرى کاروانسراى باباقدرت و هر دو محکمه را شهرى سنگر و خندق ساخته و مستحفظ بسیار در آنها نهاده و اگر عساکر اردو بدان دو محکمه محکمه یورش بردندى، همانا به قدر یورش بردن به شهر بیم اتلاف افواج بودى.»
همانطور که اشاره شد، در کاروانسرای باباقدرت تعدادی حجره برای مبادلات تجاری وجود داشت که از سوی آستانقدس به افراد مختلف اجاره داده میشد. در سندی مربوط به دوره قاجار که سال دقیق تنظیم آن مشخص نیست، از «دکاکین بقالی واقع در باباقدرت که در اراضی زرگران ساخته شده» سخن به میان آمده است که بهدلیل تخریب و آسیبدیدگی، فعالیت تجاری در آنها محدود شده بود (سند شماره۱۵/۳۴۹۸۹ در مرکز اسناد آستانقدسرضوی). باباقدرت بهدلیل قرار گرفتن در مسیر اصلی حرکت کاروانهای زائران، از نظر فعالیتهای اقتصادی و تجاری رونق خوبی داشت.
یکی از افراد منسوب به مزرعه باباقدرت که از وی در تاریخ مشهد نامی باقی مانده، «محمد باباقدرتی» است. محمدحسنخان مستوفی در «زبدةالتواریخ»، وی را یکی از بزنبهادرهای مشهد معرفی میکند که در دوره فترت میان صفویه و افشاریه، برای خودش کیا و بیایی داشته و حتی سودای سلطنت به سرش افتاده است.
درواقع محمد باباقدرتی یکی از جاهلان و قدارهبندان مشهد بود که با استفاده از فرصت پیشآمده، حاکم مشهد را به قتل رساند و، چون امور حکومتی نمیدانست، تصمیم به دعوت از ملکمحمودسیستانی به مشهد گرفت. این دعوت البته برای محمد باباقدرتی خوشیُمن نبود.
او نمیدانست که ملکمحمود، سیاستمدار و جنگاوری لایق است و درواقع ورود او به مشهد، به معنای تصرف کامل این شهر و مناطق شمالی خراسان خواهد بود. محمدباباقدرتی با سادهلوحی تمام کوشید ملکمحمود را تحتسلطه درآورد، اما در همان مجلس نخست دیدار، ملک او را خوار کرد و در نتیجه، باباقدرتی و اعوانش دست به شورش و اغتشاش زدند.
به دستور ملکمحمود، محمدباباقدرتی تحتتعقیب قرار گرفت، گریخت و جایی بیرون از مشهد موضع گرفت. البته پایان کار وی خیلی زود رقم خورد؛ محمد باباقدرتی و برادرش را دستبسته نزد ملکمحمودسیستانی آوردند و او هم دستور قتل آنها را صادر کرد.